اسرا در حالت بیهوشی هم در اردوگاه عراق شکنجه میشدند
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ محمد فتاحی یکی از هزاران پاسدار گیلانی است که در سالهای جنگ برای دفاع از حق به جبهههای جنگ شتافت و در پیکار با دشمن بعثی به مقام جانبازی نائل آمده و به اسارت رژیم بعث عراق درآمد.
محمد فتاحی با بیان اینکه بنده متولد سال ۱۳۴۰ و بخش خشکبیجار هستم اظهار داشت: سال ۵۹ سپاهی شدم و اولین اعزامم به جبهه سال 1360 و به منطقه کردستان بود؛ در اولین اعزام مسئول دسته و پس از آن دیدهبان شدم.
جانباز دوره دفاع مقدس با اشاره به اینکه قبل از اسارتم و بعد از عملیات والفجر ۸ فشار بسیاری از طرف عراق به ما وارد میشد افزود: به همین سبب عملیات والفجر ۹ را در جبهه غرب آغاز کردیم و من هم آذر ۶۴ به آن جا اعزام شدم.
وی با بیان اینکه ۲۳ اسفند همان سال در شهر سلیمانیه عراق روی مین رفته و مجروح شده است گفت: در آن شلوغی جنگ، همرزمانم را گم کرده بودم البته در واقع آنها از جایی که در آن مستقر شده، عقبنشینی کرده بودند.
فتاحی ابراز داشت: پس از مجروح شدنم، حدود یک کیلومتر را با پای زخمی سینهخیز رفتم و تصور میکردم که دارم مسیر نیروهای خودی را طی میکنم، اما وقتی رسیدم جایی که قبلاً با رزمندگان بودیم دیدم خبری از نیروهای خودی نبود.
آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه عراقیها آنجا را گرفته بودند افزود: وقتی رسیدم بیرمق افتادم و عراقیها من را اسیر کردند و با همان وضع اسفناک به بیمارستانی در سلیمانیه بردند که البته اصلاً به پای زخمی من نیز رسیدگی نکردند.
جانباز دوران دفاع مقدس با اشاره به قطع شدن پاهایش خاطرنشان کرد: در تمام ساعتهای اولیه و روزهای اول قطع شدن پاهایم بازجویی میشدم و حتی بعد از عمل که هنوز به هوش نبودم هم باز نیروهای عراقی با کتک از من بازجویی میکردند.
وی به شکنجههای هولناک رژیم بعث عراق برای گرفتن اطلاعات از رزمندگان ایرانی اشاره کرد و اذعان داشت: پس از این شکنجهها من و رزمندگان را به پادگانی که اردوگاه اسرا بود واقع در غرب عراق، استان رمادیه نزدیک مرز اردن بردند.
فتاحی درباره روزهای شنیدن خبر ارتحال امام خمینی (ره) در اردوگاه اسرا اظهار داشت: آن ایام در اردوگاه برای ما هر روز روزنامه عراقی میآوردند، اما دو سه روز نیامد و تلویزیون هم خبری پخش نکرد که ما بعد از ۴۸ ساعت متوجه شدیم.
آزاده دوران دفاع مقدس عنوان کرد: به دلیل اینکه عراقیها ارشدهای اردوگاه را تهدید کرده بودند عملاً ما و رزمندگان نتوانستیم برای ارتحال امام (ره) عزاداری و سینهزنی کنیم، زیرا برای ما سلامت جسمی اسرا خیلی مهم بود و شرایط سختی در اردوگاه حاکم بود.