شهید دانشجو «احمد حاج بابایی» قبل از عملیات نصر 4 در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «شما را به خدا قسم در انجام و شناختِ وظائف مقدّسه، کوشا باشید؛ در حقّ‌مان دعا کنید و در مسائل سیاسی بی‌تفاوت نباشید، همیشه مرجع مسائل‌تان امام باشد و نائب او.»

وصیت شهید دانشجو:

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید احمد حاج بابایی، یادگار «علی اکبر» و «فاطمه» هجدهم تیرماه سال 1346 در شهرستان تهران به دنیا آمد. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته حقوق قضایی بود و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر یازدهم تیرماه سال 1366 در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.

شهید دانشجو «احمد حاج بابایی» قبل از عملیات نصر 4 وصیت‌نامه‌ای نوشته است که به مناسبت روز دانشجو تقدیم مخاطبان می‌شود.

«به نام او جل شانه»

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»

نصیحت ما:

الحمداللّه به اَسماءش که بالاخره، در این دیر خرابات ذرّه ای از شراب معرفت را، به ما چشانید و تا به آخر ما را ، مست و مدهوش، باقی گذاشت تا ناظران نظر کنند، و عاقلان اندیشه و عبرت بگیرند، و تجربه اندوزی کنند که چیست این «مِیْ» که سر و سامان عاشقان را، تا به نقطه ی وصل سوزانده!

حاضران ببینند و آیندگان بشنوند، قدرت اثر «مِیْ» را که به خدا قسم، تنها وسیله برای قرب به خدا همین است، معرفتی که با درون عَجین گشته ؛ نه امروز و نه دیروز ،که از عالم «ذَرّ» ! و نه اثرش امروزی است، و نه فردائی، که تا آنجا که بخواهد!

این معرفت و عرفان، که تنها وسیله‌ی سعادت و لقای ربّ است، انسان را به درجه‌ی والای نفس مطمئنه می‌رساند که هم راضیه است و هم مرضیه و شکر خدا را که نگفتیم: رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً بلکه او گفت: «ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ.»

ایمان بیاوریم که رجوعی است و برگشتنی!
باور داشته باشیم که این دنیا فانی است!
بفهمیم که نَفس دشمن اول ماست!

و امروز که این وصیّت‌نامه را می‌نویسم،

به خدا قسم از بهترین لحظات عمرم است، چه با همه که غیرند، تسویه حساب کنم و بلامانع رجوع کنم و به خدا قسم شرم دارم از آنچه می نویسم و شرم دارم در بهشت زهرا سلام اللّه علیها دفن شوم و شرم دارم تا شهیدم خوانند! و بدانید در این چند لحظه که در دنیاتان بودم، هیچکس را عزیزتر و مهربان‌تر و کریم‌تر از او ندیدم و سپاس خدا را که اموراتم را به مردم وا نگذاشت تا اهانتم کنند! بلکه خود تمام اموراتم را گذراند.

سپاس خدا را که غفّار بود در مقابل آن همه بدیها و چه بگویم و چه بنویسم که قلمم قدرت تحمّل ندارد و زبانم یارای بیان. بگذار برای همیشه در قلبم بماند که سخن بسیار است.

پدر و مادرم:

تنها تقاضایم حلالیّت است که به خدا قسم، در حقّتان ظالم بودم و از روی جهالتم بود نه دانائی‌ام، امیدوارم در این نعمت که نصیبتان شده شاکر باشید.

خواهران و برادرانم!

شما را به خدا قسم در انجام و شناختِ وظائف مقدّسه، کوشا باشید؛ در حقّ‌مان دعا کنید و در مسائل سیاسی بی‌تفاوت نباشید، همیشه مرجع مسائل‌تان امام باشد و نائب او.

نسبت به دوستان و رُفقایتان کمال احتیاط را مراعات کنید، در انتخاب و برخورد و همه‌ی شما موظّفید که از هر کس که مرا می‌شناسد کسب حلالیّت به جِدّ کنید، وَلو به یک لحظه و نظر.

والسّلٰامُ عَلَی النَّبیِ وآله/ سی‌ام خردادماه سال 1366

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده