اشک حسین در روضه شهادتش!
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ آنجایی که مقام معظم رهبری میفرمایند: قهرمان یعنی این! یاد رشادتهای سردار شهید املاکی میافتم که در کتابها خواندهام و و در محافل شهدایی و فرهنگی از بزرگان شهرمان شنیدهام.
غرور تمام وجودم را میگیرد که این قهرمان آشناست هم محلی ماست، رفت تا فردایی که امروز ما در آن هستیم را نجات دهد و سیرهای حسینی(ع) را برایمان به یادگار بگذارد.
از خودم میپرسم، مگر شهدا چه کسانی بودند؟ آیا از کرات دیگر آمده بودند؟ آیا من و تو نمیتوانیم ماسک خودمان را به دوستمان بدهیم؟ آیا نمیتوانیم دوستمان رو از این همه آلودگیهای جنگ نرم نجات دهیم؟
نهم فروردین سالروز شهادت بزرگمرد تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس "سرلشگر پاسدار شهید حسین املاکی" است.
املاکی چگونه قهرمان عاشورایی شد؟
سردار شهید حسین املاکی در عملیاتهای متعددی چون والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر چهار، والفجر شش، والفجر هشت و عملیات بدر نقش آفرینی فوقالعادهای ایفا کرد.
او در سال 64 به تیپ قدس گیلان رفت، واحد اطلاعات و عملیات تیپ را تقویت کرد و بهترین طرح عملیاتی والفجر 9را با توجه به شناسایی هایش در منطقه سلیمانیه ارائه و اجرا کرد و به موفقیتهای بزرگی دست یافت.
پس از عملیات والفجر هشت در منطقه عمومی فاو، دیگر همرزمانش چون سردار مهدی خوش سیرت وحسن رضوان خواه به او پیوستند و فرماندهی گردانهای پیاده تیپ قدس را بر عهده گرفتند و سردار حاج محمود قلی پور نیز رییس ستاد تیپ قدس گیلان بود.
با همت بلند و شجاعت و دلاوری این دلاورمردان و رزمندگان گیلانی چنان تحولی در عملیاتها ایجاد شد که بعد از عملیات کربلای دو در منطقه حاج عمران به تعبیر مقام معظم رهبری، حماسه آفرینان لشکر قدس در کربلای دو، کربلای دیگری آفریدند.
حسین، حسینی(ع) متولد شد
شب عاشورای سال 1340 بود که به دنیا آمد، در خانوادهای کشاورز و مذهبی، ساکن روستای کولاک محله از توابع شهرستان لنگرود.
هم مصادف شدن میلادش با شب عاشورا و هم علاقه و دلبستگی پدر و مادرش به سیدالشهدا(ع) سبب شد تا نامش را حسین بگذارند.
خستگی و ترس در وجود حسین دیده نمیشد
یکی از همرزمان شهید در مورد شهامت سردار شهید املاکی میگوید: وقتی گردان کمیل در منطقه جزیره بوارین شلمچه وارد عمل میشد، توفیق داشتم در آن گردان نزدیکی جزیره ساعت حدود 3 شب بود مشاهده کردیم که املاکی مجروح شده از ناحیه سر و صورت زخمی و خون آلود به اتفاق فرمانده گردان کمیل، شهید بزرگوار محمد اصغریخواه در تاریکی زیر درخت نخل پیش املاکی رفتیم که دستور کار جدید از ایشان بگیریم.
سردار شهید املاکی با حالت مجروحیت به اصغریخواه گفت : محمد جان خیلی مواظب باشید، عراقیها دیشب ضربه سختی از دست گردان خورده اند ، دستور دادند بروید، خستگی و ترس در وجودشان مشاهده نمیشد.
حتماً شهید میشوم!
مصطفی زبردست از همرزمان شهید املاکی با نقل خاطرهای می گوید: اواخر جنگ بود قبل از عملیات والفجر10 روی تپه ای نشسته بودیم، رو به حسین آقا گفتم: جنگ اگر تمام بشود و شما شهید نشوید بعد از جنگ چه کار می کنید، حسین آقا سرش را پایین انداخت کمی مکث کرد.
سپس سرش را که بلند کرد دیدم در چشمهایش اشک جمع شد و به من گفت: من شهید میشوم حتماً شهید میشوم شهادت من ان شاءالله نزدیک است.
اشک حسین در روضه شهادتش!
سردار هامون محمدی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در بخشی از خاطره خود میگوید: من به اتفاق سردار شهید حسین املاکی و سردار شهید خوش سیرت و برادر پاسدار حسن پروانه که از فرماندهان ایام دفاع مقدس است رفته بودیم منطقه ی قلاویزان برادر عزیز ما آقا قاسم شافعی هم بود.
حسین آدمی بود که دیر به گریه میآمد، آن روز شهید خوش سیرت که صدای نسبتا خوبی هم داشت شروع کرد به خواندن مصیبت حضرت سیدالشهداء و انتهای آن را به شهادت حسین املاکی ختم کرد که بعد از شهادت حسین املاکی دخترات برات گریه میکنند و الی آخر، دیدیم حسین دارد گریه میکند اشک پهنای صورتش را گرفته بود.
سردار خاکی
یکی از رزمندگان گیلان نیز درباره شهید املاکی در خاطرهای میگوید: برای اولین بار در پادگان سنندج این بزرگوار را دیدم، نمی شناختم ایشان چه کسی است ولی برایم سئوال پیش آمد که از یکی دوستانم پرسیدم ایشان را میشناسید؟ گفت: چطور
گفتم تا حالا به این قد قواره در اینجا مشاهده نکردم،.گفت: ایشان آقای املاکی هستند، بنده یکه خوردم چون آوازه ایشان را شنیده بودم ولی خودش را ندیده بودم و آن روز هرگز از ذهنم پاک نمیشود، حتی به همان دوستم گفتم ببین با همه مسئولیتی که دارد چقدر ساده به نظر میرسد حتی زبانه پوتین ایشان آویزان بود، ولی به نظر خودم هر کس ایشان را می دید احساس امنیت می کرد اینقدر قیافه ساده و بی ریایی داشت .
رزمندهای که مقام معظم رهبری مدال قهرمانی به او داد
مقام معظم رهبری در جمع مردم گیلان با اشاره به دلاوریهای شهدا و رزمندگان گیلانی، فرمودند:«شهید املاکی شما؛ جانشین لشکر گیلان که توی میدان جنگ شیمیایی زدند و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود.
بسیجی بغل دستش ماسک نداشت، شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش! قهرمان یعنی این! البته هر دو شهید شدند. هم املاکی شهید شد و هم آن بسیجی شهید شد اما این قهرمانی ماند اینها که از بین نمیروند. زندهاند، هم پیش خدا زندهاند، هم دردل ما زندهاند و هم در فضای زندگی و ذهنیت ما زندهاند.»
فرماندهان عراقی دنبال سردار شهید املاکی بودند
آزادگانی که در عملیات والفجر10 به اسارت رفته بودند،گفتند: اکثر فرماندهان عراقی در برخورد اولیه به هنگام بازجویی از آخرین وضعیت حسین املاکی سوال میکردند در پی کسب خبر درباره او بودند.
آخرین لحظات قبل از شهادت سردار املاکی
سردار حق بین مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه درباره لحضات آخر شهادت سردار املاکی می گوید:با چفیهای که داشت به روی سبزهای که پر از نم و رطوبت دراز کشید و دستان خودش را بالا سرش گذاشت همین که دراز کشید خوابید.
یک آفتاب ملایم با باد سردی میورزید، سردار شهید املاکی کمتر از یک ربع خوابید وقتی بیدار شد حر فهایی میزند، "ما میدانستیم شهدا لحظات، روزها و دقایق آخرشون بعضا حرفها، نظرات و دستوراتشون فرق میکرد"
یک مسائلی رو ما میفهمیدیم تا یک حدی را میفهمیدیم ولی بقیش رو نمیفهمیدیم ، ایشان به من گفت فلانی خیلی دقت کن دیگه مسئولیت گردان به دوش من افتاده بود و شهدای زیادی هم داده بودیم و یکی اینجا افتاده بود و یکی آنجا افتاده بود، یکنفر 100متر جلوتر افتاده بود.
صحنه هم خیلی سخت هستش شما هم نمیتوانید تصور کنید جوانی که تا دیروز بهترین دوست تو یا بهترین دوستان تو، اما آنجا یکی دو تا نیست یکی سرش رفته یکی پاهاش قطع بود یکی نیم بدنی از بین رفته بود تیکه پاره شدهها...
چی میخوای جواب خانوادهها رو بدی آیا میتونیم اونها رو به عقب برگردونیم، نمی تونیم ببریم یه فشار روحی و روانی فوق العاده به انسان عارض بشه اون زمان تو دوست داری یکی بیاد و کمکت کنه ولی بولدوزر هم بیاد نمیتونه کمکت کنه.
اما از نظر روحی و روانی انسان بیاد مثل املاکی که گفت فلانی باید همه رو جمع بکنیم نه اینکه همه رو جمع کنیم و ببریم یعنی طوری تدبیر کنیم که در استان بتوانیم اقتدار لشکر رو حفظ کنیم.
بالاخره جوانان شهید، خانواده های چشم انتظار داشتند و اینطور نبود که یکی رو بکشی بیاری اینجا بندازی بگی حالا شهید شد دیگه گرفتاری و مصیبت داشت وقتی ما اینها رو می دیدیم تا اون قبر شهر لنگرود و رشت باید فکر میکردیم و به خانوادش فکر میکردیم.
املاکی آمد و تسکینی برای ما بود ولی همین مشخص بود که املاکی میخواهد برود تا اینجا رو میفهمیدیم نه می تونستیم بگیم تو نرو نه میتونسیم بگیم باش شاید کشته نشوی، نه نمیتوانستیم بگیم برو شاید شهید نشی.
نمی دونی اصلا فکرت کار نمی کنه همیشه تسلیم قضا و قدری .املاکی آمد نماز خواند و با ما خدا حافظ کرد کمتر از یک ربع رفت و در آن مسیری که از پشت میرفتند سه یا چهار تا مسیر بود نمی ونستیم سمت چپ رفته مستقیم به عقب رفته یا زیر ارتفاع رفته یا از بالای ارتفاع رفته تا این 10متری که دید داشتیم میدیدیم داشت میرفت بعد که ما کمی جلوتر رفتیم دیگه ندیدیم بعد فهمیدیم که از مسیر دوم رفته از زیر گردان حضرت رسول.
زمانی که املاکی رو از دست دادیم شاید باید بگیم گه ستون اصلی خیمهگاه را از دست دادیم.
زندگینامه سردار شهید املاکی
سردارشهید حسین املاکی در شب عاشورا سال 40 شمسی در روستای کولاک محله، این شهرستان در خانوادهای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود.
مادرش نام کودک خود را که در شب عاشورا متولد شده بود، حسین گذاشت تا او را حسینی(ع) پرورش دهد و با نشأت از قیام عاشورا حسین خود را فدای حسین(ع) و اسلام ناب محمدی(ص) کند.
حسین در آغوش مادری عاشورایی زیست و به سن جوانی رسید تا اینکه روح ایمان و کفرستیزی و انقلابی حسین انگیزهای فراهم کرد تا به موج عظیم انقلاب بپیوندد و در این عرصه فعالیت زیادی برای به زانو در آوردن نظام منحوس پهلوی در منطقه داشت.
قهرمان عاشورایی در لباس پاسداری
حسین با به ثمر رسیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی به سبز جامگان سپاه پاسداران لنگرود پیوست و با تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران اسلامی و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی به همراه نخستین گروه از نیروهای اعزامی گیلان عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل به دیار خونین سرپل ذهاب و قصر شیرین شتافت.
سردار گیلانی در عملیاتهای بسیاری شرکت کرد و پس از انجام عملیات نصر 4، سردار رشید حسین املاکی به سمت قائم مقام لشکر 16 قدس گیلان مشغول به خدمتگزاری شد واحدها و گردان های لشکر راآماده نبردی دیگر ساخت و در ماموریتی آسیب شدیدی دید بطورئیکه ناچار با هلی کوپتر به بیمارستان انتقال یافت که طبق معمول با حاصل اندکی بهبودی مجدد عازم جبهه های نبرد با خصم دون شد و دوشادوش فرماندهی محترم لشکر، رزمندگان شجاع اسلام را در عملیاتها یاری کرد.
اعتراف فرماندهان بعثی به شهامت املاکی
این فرمانده رشید اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلیر بیباک بود که فرماندهان ارشد عراق نیز بر این امر معترف بودند.
سر انجام این دلاور شجاع اسلام در 9 فروردین سال 67 در عملیات والفجر 10 در منطقه عمومی سید صادق، شانهدری بر روی ارتفاعات (بانی بنوک) به همراه یاران و همرزمان شجاع اسلام در اثر بمباران شیمیایی دشمنان بعثی به آرزوی دیرینهای که کسب مقام شهادت در راه حضرت دوست بود، نائل آمد و روح بلند و ملکوتیاش همنشین عرشیان شد.
حسین املاکی حسینی(ع) زیست و شهید شد و شهادتش الگو و درسی فراموش ناشدنی به امت عزیز اسلام آموخت، چرا که در بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شیمیایی دشمن حسین املاکی به بسیجی که ناله و استمداد کمک می طلبید لبیک گفت، حسین ماسک صورتش را برداشت و به صورت بسیجی بست و در نهایت هر دو شهید شدند هم بسیجی و هم حسین املاکی.