مروری بر زندگی شهيده «فاطمه تاج گردان»
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ در شب تاريك و ظلماني، ملت هاي دربند و انسان هاي فروخته به « زر» و يا فرو بسته « زور» انسانهايي از تبار هابيليان با فانوس هايي در دست، قدم در راه پر فراز و نشيب مبارزه با تاريكي ها مي گذارند تا « بميرند» كه زنده بمانند. انسان براي آدم شدن بايد از خود و هرچه و هركس جدا افتد و بميرد تا زنده و جاويد ماند.
چه مي داند! در شب تاريك و روز سياهي كه شيطان ها و شيطان صفتان حاكم آنند، اگر بمانند « مي گندند» و يا « مي سازند» بلاخره مي ميرند و محو مي شوند. چه او مي داند! قطره اي كه به خويشتن مي انديشد و از قطره ها مي ماند شبنم است ، گرچه زيبا اما حقير كه با اولين تابش خورشيد هيچ مي شود. او نيك مي داند يك دانه وقتي سبز مي شود كه خويش را در هجوم خاك رها كند و بشكند، بريزد و هيچ نماند ولي گياهي باشد از دانه كه در كويرهاي تشنه برويد و فضاي گندآلود را معطر سازد. بلي در قلب دريا كيست كه در پي جوي هاي خرد باشد؟ دريا، درياست و رود با محو خويش دريا مي شود كه اگر مي خواست نامدار بماند گودالي مي جست و مي ماند و در خود مي گنديد و هرگز به دريا نمي آمد ولي او نيك مي داند كه زندگي در « رفتن» است و « دادن» كه در روزگار نتوانستن ها قدم در سنگلاخ هاي لخت مي نهند و هر كدام كه به خاك مي افتد ديگري فانوس او را گرفته و شتابان حركت مي نمايد و اين حركت ادامه داشته و خواهد داشت تا ظهور امام مهدي (عج)، استمرار طلوع در امتداد غروب هاي ظلمت و ظلم...
شهيد اين پيرو مكتب سرخ حسين(ع) كه با خون خود سياهي ها را سرخ و سرخي ها را آبيِ آبي مي نمايد از هر قطره خون او هزاران شهيد در دستي كتاب و در دست ديگر اسلحه قيام مي كنند، حركت مي نمايند، مبارزه كرده، مقاومت نموده و حماسه آفريده و هنگاميكه به ملكوت اعلي مي پيوندد به سوي دشمن ندا در مي دهند آن چنان كه لرزه بر اندامشان مي اندازد. من شهيد زنده و جاويد مكتب سرخ حسينم.
من ...
شهيده "فاطمه تاج گردان" در سال 1293 در شهر رشت متولد و در تاريخ چهارم فروردین1367 بر اثر بمباران هواپيماهاي بعثي دشمن در تهران به شهادت رسيد.