زندگي استاندار شهيد به مناسبت روز دانشجو
چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۲
شهید علی انصاری استاندار اسبق گیلان ۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۰ یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در مسیر عزیمت به استانداری به همراه شهید علیرضا نورانی، معاون عمرانیاش در خیابان لاکانی رشت به دست منافقان کوردل به شهادت رسید.
شهيد انصاري متولد سال 1323 در بخش حاجي آباد شهر رودسر بود. او تحصيلات
خود را در ايران تا ليسانس رشته رياضي ادامه داد. به دانشكده افسري رفت اما
به علت فعاليت هاي سياسي عليه رژيم شاه اخراج شد. او در دوراني كه در
تهران به سر مي برد با مبارزاني چون آيت الله طالقاني و شهيد مطهري آشنا شد
و سپس براي ادامه تحصيلات به خارج از كشور رفت و در آمريكا همزمان با حضور
در دانشگاه با همكاري بسياري از دانشجويان مقيم آمريكا و كانادا، انجمن
اسلامي دانشجويان آمريكا و كانادا را فعال نموده و مبارزات گسترده عليه
رژيم را در خارج از كشور ساماندهي كرد. او در رشته صنايع سنگين ادامه تحصيل
داد و توانست مدرك مهندسي خود را بگيرد.
همزمان در رشته رياضي هم ادامه تحصيل داد. او تا پيش از انقلاب به علت فعاليت هاي سياسي اش به ايران ممنوع الورود بود اما پس انقلاب با مدرك دكتراي رياضيات به ايران بازگشت و به فعاليت هاي خود ادامه داد. او در دوره اي به سمت استانداري گيلان رسيد و منشاء اثرات بسيار در استان گيلان بود. او در روز دوشنبه 1360/4/15 (سومين روز ماه مبارك رمضان) هنگامي كه با شهيد نوراني داخل ماشين نشست تا به سمت استانداري حركت كنند در يك كمين غافلگيرانه و ناجوانمردانه، توسط منافقين به رگبار گلوله هاي نفاق بسته شد و به شهادت رسيد.
در قسمتي از اين كتاب چنين مي خوانيم: 7 صبح روز دوشنبه 1360/4/15 يا به عبارتي چهارم رمضان 1402 يادآور يكي از ديدني ترين پروازهاي اصحاب انقلابي اسلامي به ملاء اعلي بود. آن روز قرار بود آقاي استاندار مثل روزهاي ديگر از خانه راهي استانداري شود تا گره از كار خلق الله بگشايد و همچنان مايه آبروي اسلام و انقلاب گردد اما... اما ظاهراً انصاري خبر نداشت كه امتحان او در دنيا به سر آمده و قرار است در آن صبح دل انگيز ، مُزد آن همه مجاهدت و خون دل خوردن را يكجا از حضرت ربّ الارباب بگيرد... تروريست منافقي كه براي خوشامد مسعودخان و صدام و اربابانشان، سراغ انصاري و نوراني آمده بود در اين توهم بود كه با شليك ممتد گلوله هايش به قلب دو خادم بي گناه ملت چه دردي بر پيكر آنها وارد خواهد ساخت، اما غافل كه «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد»! اين را خودِ آن منافقِ مفلوك نيز به چشم خويش ديد. چه اينكه وقتي براي آخرين بار به پيكر خون آلود علي و عليرضا خيره شده بود، لب هاي متبسم آن دو سرباز حضرت روح الله، تازه به او فهماند كه وقتي امامِ اين امت فرياد برآورده بود: «ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد»، مقصودش چه بوده است...
منبع : كتاب استاندار شهيد
همزمان در رشته رياضي هم ادامه تحصيل داد. او تا پيش از انقلاب به علت فعاليت هاي سياسي اش به ايران ممنوع الورود بود اما پس انقلاب با مدرك دكتراي رياضيات به ايران بازگشت و به فعاليت هاي خود ادامه داد. او در دوره اي به سمت استانداري گيلان رسيد و منشاء اثرات بسيار در استان گيلان بود. او در روز دوشنبه 1360/4/15 (سومين روز ماه مبارك رمضان) هنگامي كه با شهيد نوراني داخل ماشين نشست تا به سمت استانداري حركت كنند در يك كمين غافلگيرانه و ناجوانمردانه، توسط منافقين به رگبار گلوله هاي نفاق بسته شد و به شهادت رسيد.
در قسمتي از اين كتاب چنين مي خوانيم: 7 صبح روز دوشنبه 1360/4/15 يا به عبارتي چهارم رمضان 1402 يادآور يكي از ديدني ترين پروازهاي اصحاب انقلابي اسلامي به ملاء اعلي بود. آن روز قرار بود آقاي استاندار مثل روزهاي ديگر از خانه راهي استانداري شود تا گره از كار خلق الله بگشايد و همچنان مايه آبروي اسلام و انقلاب گردد اما... اما ظاهراً انصاري خبر نداشت كه امتحان او در دنيا به سر آمده و قرار است در آن صبح دل انگيز ، مُزد آن همه مجاهدت و خون دل خوردن را يكجا از حضرت ربّ الارباب بگيرد... تروريست منافقي كه براي خوشامد مسعودخان و صدام و اربابانشان، سراغ انصاري و نوراني آمده بود در اين توهم بود كه با شليك ممتد گلوله هايش به قلب دو خادم بي گناه ملت چه دردي بر پيكر آنها وارد خواهد ساخت، اما غافل كه «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد»! اين را خودِ آن منافقِ مفلوك نيز به چشم خويش ديد. چه اينكه وقتي براي آخرين بار به پيكر خون آلود علي و عليرضا خيره شده بود، لب هاي متبسم آن دو سرباز حضرت روح الله، تازه به او فهماند كه وقتي امامِ اين امت فرياد برآورده بود: «ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد»، مقصودش چه بوده است...
منبع : كتاب استاندار شهيد
نظر شما