يکشنبه, ۰۲ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۷:۰۵

بمب وقتي كه خوشه چين افتاد دست هاي تو بر زمين افتاد
دست هاي گره گشاي تو تا كه بالا زد آستين، افتاد
لاله كاري شد آسمان يكدست تا دو دست تو روي زمين افتاد
خم به ابروي خود نياوردي كي به پيشاني تو چين افتاد
عشق تا گرد و خاك بر پا كرد نقش آيينه بر جبين افتاد
چشم بستي بر آب و آيينه زخم هاي ستاره چين افتاد
دل نبستي به اين آن هرگز از دو چشم تو آن و اين افتاد
دل به سرخي سيب ها دادي دل ز دست تو اينچنين افتاد
عشق تكليف شرعي دل شد چه«خروشي در اهل دل افتاد»
بر لب از اشك شوق،پي در پي شور يا رب العالمين افتاد
آه سردي كه از دلت برخواست چون منور چو آتشين افتاد
بدنت مهر خورده و بر صحرا پاره هاي صد آفرين افتاد
چشمت از بند صبح شد آزاد از سحرگاه ، گاه و سين افتاد
ذره بين است عشق و خواهد سوخت هر كه در زير ذره بين افتاد
پشت دريا به آسمان وصل است پشت چشمت سه نقطه چين افتاد
تا سبكبال تر روي در اوج چبرئيلي شد ، « امين» افتاد
دست پر را به آسمان بردي دست خاليت بر زمين افتاد
متولد شدي در عاشورا سالگردت به اربعين افتاد


منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده