پدر شهید «محسن پهلوان» نقل میکند: «چند روزی از مراسم هفت محسن گذشته بود. سردار شهید کیومرث (حسین) نوروزی همراه سه نفر از رزمندگان آمدند خانه ما. او فرمانده محسن بود. اول فاتحهای خواندند و بعد کیومرث شروع کرد به صحبت کردن، محسن مثل شیر بود. اول زخمی شد. خیلی اصرار کردم برگردد عقب. قبول نکرد...»
کد خبر: ۵۷۰۷۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
شهید «عطاءالله ریاضی» بیست و هفتم بهمنماه ۱۳۲۹ در روستای کهنآباد از توابع شهرستان آرادان به دنیا آمد. ایمان و تعهد به همراه حس دیرینه وطندوستی، انگیزههایی قوی بودند برای حضورش در جبهه. سرانجام بیست و نهم خرداد ۱۳۶۷ در منطقه مهران به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۰۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
شهید «علیاصغر غریبنژاد» تنها فرزند قربانعلی و بیبیخانم سوم اردیبهشت ۱۳۴۲ در روستای زردوان به دنیا آمد. با نان حلال و در دامن مادری روشندل و ذاکر اهل بیت(ع) پرورش یافت و در هفدهم خرداد ۱۳۶۵ در مهران به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۰۵۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
خواهر شهید «یدالله عبدالشاهی» نقل میکند: «مادر گفت: برو از یکجا خبر بگیر! من دیگه طاقت ندارم! یدالله با لبخندی زیبا که روی لبهایش نقش بسته بود، گفت: کاش من به جای بابا بودم و شهید میشدم. میدونی کنار خانه خدا شهید شدن چه سعادتی داره!»
کد خبر: ۵۷۰۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
دوست شهید «محمدعلی قدس» نقل میکند: «در مسجد صحبت از شهدا شد. چشمانش را اشک پر کرد. زیر لب گفت: معلوم نیست کی نوبت ما میشه.»
کد خبر: ۵۷۰۲۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
مادر شهید «عبدالرضا مرامی» نقل میکند: «گفتم: عبدالرضا، مادرجان! زود باش! وقتی از اتاقش بیرون آمد، با تعجب نگاهش کردم و گفتم: مادرجان! چرا با این لباس؟ کفش و لباس نو برات خریدیم! چرا اونها رو نپوشیدی؟ گفت: من با لباس بسیجی راحتترم.»
کد خبر: ۵۷۰۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
شهید «علیاکبر مقدسی» پنجم مهرماه ۱۳۲۶ در روستای غنیآباد شهرستان دامغان به دنیا آمد. با شروع انقلاب، دل و جانش را به امام خمینی(ره) سپرد. اولین روز خرداد ۱۳۶۷ در عملیات بیتالمقدس شش در منطقه ماووت، به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۰۰۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۰
شهید «رمضان نجار» بیستم اسفندماه ۱۳۴۶ در روستای کلاتهخیج از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. از دوازده سالگی با نور کلام امام و مردم انقلابی آشنا شده بود. وی پانزدهم خرداد ۱۳۶۴ در طلائیه به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۹۹۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹
شهید «فتحالله نوروزی» اول شهریور ۱۳۴۵ در روستای قالیباف از توابع شهرستان آرادان پا به عرصه وجود نهاد. مثل یک مرد به پدرش در کارهای دامداری و کشاورزی کمک میکرد تا باری را از روی دوشش بردارد. عشق به شهادت او را به جبههها کشاند. دوم خرداد ۱۳۶۱ در خط مقدم خرمشهر در عملیات الیبیتالمقدس به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۹۸۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
شهید «ابوالفضل هاشمی» بیست و یکم دیماه ۱۳۴۵ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. از همان کوچکی بچه آرام و دلسوزی بود. وابستگی و علاقه شدیدی به مادرش داشت. به خدمت سربازی رفت و در بیست و سوم خرداد ۱۳۶۶ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۹۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
مادر شهید «محمد رحیمزاده» نقل میکند: «برای عروسی محمد رختخواب درست کرده بودم. نمیدانستم با آنها چکار کنم. یک شب آمد و گفت: رختخواب رو بدین برای عروسی داداش تقی! بیدار که شدم گفتم: شهیدان واقعاً زندهاند!»
کد خبر: ۵۶۹۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۸
مادر شهید «محمدتقی اعرابیان» نقل میکند: «پاره جگرم را از زیر قرآن رد کردم. ده قدم رفت و برگشت. صورتش را آورد جلو و گفت: دوباره بوسم کن! بوسیدمش و رفت و بعد از چند وقت خبر شهادتش آمد.»
کد خبر: ۵۶۹۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷
شهید «غلامعلی صالحینژاد» سوم اردیبهشت ۱۳۴۷ در شهرستان گرمسار به دنیا آمد. در انجام کار خیر همیشه پیشقدم بود. از زمان کودکی دست پدر و مادر را میگرفت. بیست و هفتم اسفند ۱۳۶۳ در منطقه مهران به خیل عاشقان شاهد پیوست.
کد خبر: ۵۶۸۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰
همسر شهید «گفتم: حالا که تو خدا رو میبینی به او بگو مشکل منو حل کنه. اینها را گفتم و قاب عکس غلامرضا را سر جایش گذاشتم. همان شب خواب دیدم روی پارچه بسیار زیبایی نوشته شده است: شهید نظر میکند به وجهالله.»
کد خبر: ۵۶۸۴۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۹
برادر شهید «حسین زیاری» نقل میکند: «وضع مالی ما خوب نبود. اگر میدید کم و کسری در منزل است، میخرید. فرش نداشتیم، رفت خرید و ما خوشحال شدیم. هنوز آن را داریم. در هر گوشه از زندگی، یادگاری از او باقیمانده است.»
کد خبر: ۵۶۸۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
مادر شهید «علیاکبر برهانی» نقل میکند: «گفت: تا رضایت ندی از زیر قرآن رد نمیشم. گفتم: من که خیلی وقته راضی شدم. گفت: نه باید راضی به شهادتم بشی. پاهایم شل شد. انگار قلبم را کسی محکم فشار میداد. گفتم: انشاءالله خدا ازت راضی باشه.»
کد خبر: ۵۶۸۰۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
مادر شهید «محمود احمدی» نقل میکند: «پیراهنش را بعد از بیست سال که نگاه میکنی، انگار تازه از اتوشویی آورده باشند، تمیز و مرتب است. هر از گاهی پیراهن محمود را درمیآورم، میبویم و میبوسم، بعد میگذارم سرِ جایش.»
کد خبر: ۵۶۸۰۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
مادر شهید «محمود احمدی» نقل میکند: «توی قبرستان بقیع بودم که حالم خیلی خراب شد. فشارم رسید به بیست. رفتم هتل برای استراحت. در خواب دیدم محمود آمد سراغم. یک دانه قرص فشار دستش بود. سرم را گذاشت روی زانویش و قرص را زیر زبانم. هر لحظه حالم بهتر میشد.»
کد خبر: ۵۶۷۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
خواهر شهید «محمدرضا ناصریان» نقل میکند: «همه توی حیاط بودیم. محمدرضا کنار همسرش بود. به او گفت: سکینه! گنجشکها رو میبینی! از بالای درخت پرواز کردن و رفتن! من هم باید از کنار تو پرواز کنم!»
کد خبر: ۵۶۷۰۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
همرزم شهید «عباس جمال» نقل میکند: «اسلحه زیر پتو به صورت موّرب بود. تیر قبل از رسیدن به پای عباس از پتوها رد شد و مجروحیت سطحی برداشت و با پانسمان خوب شد. میگفت: این تیر هدف داشت. میخواست هوشیارم کنه.»
کد خبر: ۵۶۶۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷