نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
نوید شاهد - یکی از دوستان شهید پیرویان از خاطرات قبل از انقلاب روایت می کند و می گوید: «بعد از دستگیری و مجروحیت علی اکبر با هزار زحمت و دیدن این و آن او را با وثیقه آزاد کردم و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۳۰

نوید شاهد - در خاطره ای از شهید "علی اکبر پیرویان" روایت شده است: «24 اسفند سال 1356 سالگرد تولد شاه بود و ما در آماده باش کامل. ساعت 3،2 نیمه شب با یکی از ژاندارم ها اطراف مسجد اولیاء گشت می زدیم که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹

نوید شاهد _ پدر شهید "علی اکبر پیرویان" در خاطره ای می گوید: قبل از انقلاب، زمانی که در فرمانداری نورآباد شاغل بودم، روزی یکی از خانواده شاه به نورآباد آمد و... متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۸

نوید شاهد - همسر شهید "محمد کهدوئی" در خاطره ای می گوید: «يک شب خواب ديدم محمد با لباس سفيد و زیبا و چهره ای نورانی به خانه آمد. پرسیدم: محمد اين لباس ها را از کجا آورده ای و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۸

نوید شاهد - همسر شهید "نقی تی‌تی‌یان" نقل می‌کند: «دخترمان دوازده روزه بود که برای اولین‌بار او را بردیم امامزاده یحیی سر مزار پدرش. مادرم مشغول صحبت با شهید بود و من خاطرات مشترک دوره کوتاه زندگی‌مان را مرور می‌کردم. شب شهید به خواب مادرم آمد و گفت ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۲۷۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹

نوید شاهد - «نیروهای عراقی مثل روباهی که از برابر شیر فرار می‌کند، به این طرف و آن طرف فرار می‌کردند. مثل این‌که غافلگیر شده‌بودند. فقط چندتا تیربارشان یک‌سره چهچهه می‌زد و با هر گلوله‌اش یکی از دوستان ما زمین می‌افتاد. چندتا دلاور پیدا شدند و ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "نقی تی‌تی‌یان"، شما را به مطالعه خاطره‌ای خودنوشت از این شهید گران‌قدر در خصوص عملیات فتح‌المبین دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۲۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹

نوید شاهد - پدر شهید "حسن نجفی" در خاطره ای از فرزند شهیدش اینطور می گوید: جدیت و علاقه عجیبی درکارها و رسیدن به خواسته هایش داشت و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد تا به خواسته اش برسد.
کد خبر: ۴۹۲۶۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷

نوید شاهد - دختر شهید "ابوطاب نقاشیان" نقل می‌کند: «دلمان نمی‌آمد از او جدا شویم. اتوبوس آمده‌بود و رزمندگان هر کدام بعد از خداحافظی با خانواده‌شان سوار می‌شدند. انگار پدر از ما فرار می‌کرد، از خواهر کوچکم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گران‌قدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب ‌می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۲۶۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۸

نوید شاهد - «عمویش او را صدا زد: صادق‌جان! اسرائیلی‌ها به مسجد گلشن گرگان حمله کردن و دارن زن و بچه‌ها رو می‌کشن. صلاح در اینه که تو رو بفرستم بری ...» در سالروز شهادت شهید "محمدصادق نصیری" توجه شما را به خاطراتی خواندنی از این شهید گران‌قدر جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۲۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷

نوید شاهد - شهيد "قدرت الله مرادی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از اين که مادرم را راضی کردم. بياد دبيرستان افتادم چونکه فصل امتحانات داشت نزديک می شد و اين امر برای من مشکل بود و بالاخره...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۶

نوید شاهد - «صدایش می‌کردند حبیب‌بن مظاهر. بیشتر هم‌رزمان پدر، هم سن بچه‌هایش بودند. او اگر چه از نظر سنی از آن‌ها خیلی بزرگ‌تر بود اما با آن‌ها مثل یک دوست صمیمی و همدل بود.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "ابوطالب نقاشیان"، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۲۵۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۷

نوید شاهد - شهید "محمدخلیل سلطانی نژاد" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به نظرم امشب حمله باشد. شب حمله نشد. من و چند تن از بچه های ديگر ديروز بعد از ظهر از پشت جبهه فرار کرده و به خط اول آمديم و من ...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵

نوید شاهد - «وسط کشاکش رفتن منصور، چشمم افتاد به درخت توی حیاط. انگار پرنده‌ای روی آن، نمی‌توانست بپرد. دویدم داخل حیاط و آرام رفتم بالای درخت گرفتمش. از درخت آمدم پایین. یک دستم پرنده‌ بود و با دست دیگر خاک روی شلوارم را تکاندم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت شهید "منصور معمار" در دو بخش خاطراتی از این شهید گران‌قدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۲۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۶

نوید شاهد - «وقتی قرآن را گرفتم که از زیر آن بگذرد، نگاهی کرد و گفت: مرا حلال کنید. این حرف را که زد به دلم افتاد که آخرین وداع ما با اوست ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید "محمود جباری‌برزگر" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵

نوید شاهد - «قرار شد یک شب برای تهیه سیم به طرف عراقی‌ها برویم. سیم‌های فراوانی آنجا ریخته شده بود که برای آوردن آن مجبور بودیم که یک قاطر هم با خودمان ببریم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۴

نوید شاهد - پدر شهید "عبدالرضا مریدی" در خاطره ای از فرزندش اینطور می گوید: با داشتن سن کم اما کاملا بزرگ بود . اهل دل و خدا بود. خدا را فراموش نمی کرد و سر و سری با خدای خود داشت .
کد خبر: ۴۹۲۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۲

نوید شاهد - هم‌رزم شهید "رضا ملکیان برمی" نقل می‌کند: «مشغول پاک‌سازی جاده بانه-سردشت شدیم. همان‌جا بود که رضا آمد و به بچه‌ها گفت: کار سخته! باید استوار باشید! از قله‌های بلند به خاطر اسلام بالا بروید و افتخارآفرینی کنید! حرف‌هایش شور و شوق به جان بچه‌ها داد.» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت فرمانده گردان تخریب کرمانشاه، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۲۳۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۴

نوید شاهد - مادر شهید "منصور معمار" نقل می‌کند: «گفت: خودم می‌برمت مکه، خیالت راحت باشه. شهید شد. موقع قرعه‌کشی از او خواستم کمک کند. منصور به قولش وفا کرد و ما رفتیم مکه.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۲۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵

نوید شاهد - «احساس غریبی به من می‌گفت: این آدم، مال این دنیا نیست! او رفتارش، افکارش و زیستنش متفاوت بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "ابوالفضل خوئینی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۲۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۲

نوید شاهد - شهيد "براتعلی کبيری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...صبح ساعت 10 به مقر نيروهای تيپ امام سجاد واقع در يک کيلومتری پاسگاه عراقی ها و قرار بود که در آن محور قسمتی را هم ما بپوشانيم و يک لودر آمد برای ما سنگر بزند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.  
کد خبر: ۴۹۲۲۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۴