خاطرهای از شهید «قیدی زارعی»
برادر شهید تعریف میکند: «کمتر از چند دقیقه آماده رفتن شد، وصیتنامهاش را از قبل آماده کرده بود. رفت و سه سال بعد پیروزمندانه بر روی شانههای مردم غیور کشورش به شهرش بازگشت.»
کد خبر: ۵۶۵۲۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
پدر شهید «محمد احمدی راد» میگوید: ما به ایشان گفتیم آموزش نظامی شما کم است، شما بمان و سال بعدش برو ایشان در جواب گفتند: اگر این جور حساب کنیم که جبههها خالی میماند، تنها دانش نظامی نیست آنچه که میتواند کار لشکر باشد، عشق است که در من وجود دارد و آن کمبودها را جبران میکند.
کد خبر: ۵۶۵۲۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
شهادت، فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت، مرگی از راه کشته شدن است که شهید آگاهانه و به خاطر هدفی مقدّس و به تعبیر قرآن «فی سبیل اللّه» انتخاب میکند.۲۲ اسفند روز بزرگداشت یاد شهدا گرامی باد.
کد خبر: ۵۶۵۱۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
خاطرهای از شهید «عیسی اعمی برنطین»
داماد شهید تعریف میکند: «مسئولین واحد تخریب آمدند و سختیهای تخریبچی بودن را به ما گفتند. دوستانی که همراهمان بودن گفتند "ما نمیتوانیم در واحد بمانیم"، ولی شهید اعمی تنها کسی بود که نظرش با دیگران مخالف بود و...»
کد خبر: ۵۶۵۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱
خاطرهای از شهید «فرخ باوقار زعیمی»
پدر شهید تعریف میکند: «ایشان در زمان جنگ تحمیلی محصل بود و پس از اتمام تحصیلات متوسطه در یکی از دانشگاههای کشور قبول میشود ولی شهید گرانقدر جهاد در راه خدا را به دانشگاه ترجیح میدهند که...»
کد خبر: ۵۶۵۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
در خاطراتی از شهید ناصر اوجاقلو آمده است: او حتی حقوق ماهیانهاش را برای خودش خرج نمیکرد. همیشه در مادیات به کمترینها قانع بود و در امور معنوی از دیگران پیشی می گرفت. از خوراک و پوشاک، به حداقلها قناعت میکرد.
کد خبر: ۵۶۵۱۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
خاطرهای از شهید «چنگیز دهقانی سیاهکی»
مادر شهید تعریف میکند: «چنگیز در ساعت 17 برای مبارزه با قاچاق و تردد دریایی به سمت جزیره لارک حرکت کرد و حدود ساعت 23، در یک مایلی جنوب قشم به یک فروند قایق موتوری برخورد که در حال عبور غیر مجاز از مرز دریایی بود.»
کد خبر: ۵۶۵۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
در قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم «بابک نوری هریس» میخوانیم: نماز اول وقت. کمک به هم نوعان و حل مشکلات مردم از خصوصیات بارز شهید بابک نوری هریس بود، شهید در بسیاری از خیریههای شهر فعالیت داشت.
کد خبر: ۵۶۵۰۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
خاطرهای از شهید «عباس عربعامری»
برادر شهید تعریف میکند: «در مدت کوتاهی که در زادگاهش حضور داشت به اندازه شاید بیش از یک ماه کارها و برنامهها را جلو میانداخت. وجودش واقعا مایه برکت بود...»
کد خبر: ۵۶۵۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۹
خاطرهای از شهید «عوض سالاریزاده»
همسر شهید تعریف میکند: «خانوادهاش که ما باشیم را بسیار دوست داشت. همیشه ما را به کارهای خوب نصیحت و از کارهای بد نهی میکرد. روحیه خداجویی داشت و به ما میگفت نماز بخوانید و روزه بگیرید.»
کد خبر: ۵۶۵۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۹
برادر شهید «نظرعلی ریواز» میگوید: آرزوی شهادت داشت و به خانواده شهدا بسیار ارادت داشت و هر وقت شهیدی را میآوردند حتماً به تشیع جنازه شان میرفت.
کد خبر: ۵۶۵۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۸
خاطرهای از شهید «عباس زارعیکاری تیابی»
خواهر شهید تعریف میکند: «عباس خدمتش در زمان جنگ بود و خطرات بسیاری او را تهدید میکرد، همه سعی کردند او را از رفتن به خدمت سربازی منصرف کنند اما عباس رفت تا ما در زمان جنگ راحت باشیم.»
کد خبر: ۵۶۴۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۶
خاطرهای از شهید «حسن درویشی نخلابراهیمی»
برادر شهید تعریف میکند: «دلش به ماندن راضی نبود. میگفت "رفتنی باید برود" و تو یکی از این عملیاتها بالاخره رفت و به مُراد دلش رسید.»
کد خبر: ۵۶۴۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۶
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدعلی اعرابی»
خواهر شهید «محمدعلی اعرابی» نقل میکند: «هر وقت از جبهه برمیگشت، اگر عملیاتی انجام نداده بود، نمیگذاشت مادر او را ببوسد. میگفت: کار شاقی نکردم. از بیتالمال استفاده کردن و خوردن و خوابیدن که آدم رو خسته نمیکنه.»
کد خبر: ۵۶۴۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۶
دختر شهید «سیدهاشم باقر هاشمی» میگوید: در آخرین اعزامش که داشت میرفت به من و خواهرم گفت: مواظب باشید. نصیحت میکنم که هیچ وقت پای خود را از گلیم خود دراز نکنید. مواظب برادرتان باشید، چون من دیگر نیستم و این یادتان باشد. زمانی این حرفها را به یاد میآورید که من دیگر بین شما نیستم و ترکش و خمپاره به قلبم میخورد.
کد خبر: ۵۶۴۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
خاطرهای از شهید «عبدالله پورفولادی»
همرزم شهید تعریف میکند: «شهید پورفولادی که کمک آرپیجی زن بنده بود فقط چند قدمی از من جلوتر بود. با توجه به اینکه گرد و غبار زیادی در منطقه عملیات ایجاد شده بود بنده شهید پورفولادی را ندیدم و...»
کد خبر: ۵۶۴۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
برادر شهید «رضا یاری» میگوید: من و برادرم هردو در جبهه بودیم من چنگوله و برادرم دهلران، خیلی به هم وابسته بودیم. میخواست به دیدار من بیاید که به علت ناامنی منطقه، من گفتم خودم به ملاقاتش میآیم، دو روز بعد از آن دیدار بود که خبر شهادتش را شنیدم.» متن این خاطره را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۵۶۴۸۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
قسمت نخست خاطرات شهید «یوسف پریمی»
همسر شهید «یوسف پریمی» نقل میکند: «با چنان شور و حالی در مراسم عزاداری شرکت میکرد که نگو. حوض کوچک چشمانش لبریز از اشک میشد و بر سر و سینه زنان سوگواری میکرد. صدای «یاحسین» تنها ترانهای بود که دل یوسف را با خود میبرد.»
کد خبر: ۵۶۴۷۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴
خاطرهای از شهید «امید عزتزاده»
دوست و همرزم شهید تعریف میکند: شهید همیشه میگفت «من آمدهام تفنگ بر زمین افتاده برادرم هوشنگ را بردارم، نیامدهام در اردوگاه بمانم و من حتماً باید در عملیات شرکت کنم.»
کد خبر: ۵۶۴۷۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴
برادر شهید «سیدحسن ایزدهی» میگوید: کاملاً معلوم بود که فضای جبهه بر او تأثیر گذاشته است. خصوصاً در سنگرها حالتی از او میدیدم که پیدا بود یک حالت معنوی ماندگار در او ایجاد شد.
کد خبر: ۵۶۴۷۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴