در قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم «بابک نوری هریس» می‌خوانیم: نماز اول وقت. کمک به هم نوعان و حل مشکلات مردم از خصوصیات بارز شهید بابک نوری هریس بود، شهید در بسیاری از خیریه‌های شهر فعالیت داشت.

شهیدی که هرگز دست از رشد کردن برنداشت

به‌ گزارش‌ نوید‌ شاهد‌ گیلان؛ شهید «بابک نوری هریس» متولد ۲۱ مهرماه سال ۱۳۷۱ بود که در ۲۸ آبان ۹۶ در منطقه البوکمال به دست تکفیری‌های داعش به شهادت رسید و در یکم آذرماه در رشت تشییع و تدفین شد. شهید بابک نوری هریس که در نگاه اول خیلی‌ها به اشتباه او را با مدل‌های اینستاگرامی و سلبریتی‌ها اشتباه می‌گیرند؛ با اینکه جوان خوش‌تیپی بود و امکان تحصیل وی در آلمان فراهم بود به سوریه رفت و در مسیر دفاع از آرمان‌های اسلام در روز شهادت امام علی بن موسی الرضا (ع)، جان خود را تقدیم حضرت زینب سلام الله علیها نمود.

بابک جوانی مومن و اهل مطالعه بود. این را زمانی متوجه شدم که با او رابطه‌ی دوستانه‌ای آغازکردم. ابتدای این رابطه از زمان خدمت وظیفه عمومی بود یعنی درست زمانی که ما سرباز یک یگان خدمتی بودیم. در برخورد اول بابک را با آنچه که در ظاهرش بود سنجیدم، شهید جوان ما از ظاهری آراسته و رویی خندان که قلب هر مخاطبی را مجذوب می‌کرد برخوردار بود تا آنجایی که فرماندهان همیشه از او به نیکی یاد می‌کنند، ضمن این که یگان خدمتی ما مشترک اما منطقه مکانی ما متفاوت بود و بابک هفته‌ای یک شب در محل خدمتش به صورت ۲۴ ساعت باید آماده‌باش می‌بود. یک روز ما از سمت واحد خود به ماموریت اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد همزمان شده بود مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت نماز و گرسنگی به یگان خدمت بابک برویم. به پادگان رسیدیم و پس از پارک کردن ماشین به سمت ساختمان رفتیم و چندین بار در زدیم، طبق معمول باید یک سرباز در ساختمان را باز می‌کرد، اما انگار کسی نبود.

بعد از ده دقیقه دیدیم صدای پا می‌آید و یک نفر در را باز کرد. بابک آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی آخه یخ کردیم پشت در، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد، وارد اتاقش که شدیم با سجاده‌ای رو به رو شدیم که به سمت قبله و روی آن کلام‌الله مجید و زیارت عاشورا بود، تعجب کردم گفتم بابک نماز می‌خوندی؟ با خنده گفت همینجوری میگن. یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب‌های مذهبی و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب‌ها بودم که احساس کردم بابک نیست، بعد از چند دقیقه با سفره، نان و مقداری غذا امد، گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام می‌خورید منم نمازم را تمام می‌کنم. ما به خوردن شام مشغول شدیم و بابک هم به ما ملحق شد، اما شام نمی‌خورد می‌گفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم تا آنجایی که مثل پروانه دور ما می‌چرخید و پذیرایی می‌کرد خلاصه شام که تمام شد نماز را خواندیم و آماده‌ی رفتن به ادامه مسیر که چشممان به آشپزخانه افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری بابک خنده‌ی ارامی کرد و میخواست مانع رفتن ما به آشپزخانه شود. ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه تحریک می‌شدیم. خلاصه نتوانست جلوی ما را بگیرد و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست در یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری آب نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و گوشهایش سرخ شده بود و خندهاش را از ما می‌دزدید. این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که سهمیه خودش بود برای ما حاضر کرده است.

در قسمتی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم بابک نوری هریس میخوانیم:

اینجانب بابک نوری هریس فرزند محمد به تو حسادت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت از (امام پنجم) خدایا همیشه خواستم به چیز‌هایی که از آن‌ها آگاه هستم، عمل کنم، ولی در این دنیای فانی به قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟ خدایا گناه‌های من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتی‌که مرا نبخشیدی از این دنیا مبر. تا وقتیکه راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم. مادرم، جانم به قربان پاهایت که به خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیب دیده میشود، در نبود من اشک‌هایت را سرازیر مکن. من با خدای خود عهدی بسته‌ام که تا مرا نیامرزید، مرا از این دنیا مبرد. مادرم برای من دعا کن، ولی اشک‌هایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشک‌هایت نیستم. خواهران خوبتر از جانم، من نمیدانم وقتی حسین (ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی میکشید، ولی میدانم حس او به زینب (س) چه بوده. عزیزان من حال دست‌هایی بلند شده و زینب‌هایی غریب و تنها مانده‌اند و حسینی در میدان نیست. امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب‌های زمانه و حرم او دفاع کنیم. برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده، حال شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانواده‌ام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بوده‌ام و شما خود من هستید در جسمی دیگر. پدرم، تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینب‌های مملکت دفاع کردی، شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم

نماز اول وقت. کمک به هم نوعان و حل مشکلات مردم از خصوصیات بارز شهید بابک نوری هریس بود، شهید در بسیاری از خیریه‌های شهر فعالیت داشت.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده