شهید «سرپناه» درک عمیقی از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران داشت
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید «تقی سرپناه» سال 1330 در يك خانواده مذهبی در يكی از روستاهای سوركوه املش ديده به جهان گشود. وی از همان سالهای پیش از انقلاب به عشق امام خمینی(ره) پا در رکاب ایشان گذاشت و با انقلاب همراه شد.
شهید تقی سرپناه از مؤسسان سپاه در جای جای استان گیلان بود و در محافظت از شخصیتهای برجسته نظام در آن روزها نقش پررنگی را ایفا میکرد همچنین در مناطق جنگی نیز حضور مییافت و سرانجام 11 مهر سال 1362 در اسلامآباد غرب به آرزوی دیرینه خود رسید و شهید شد.
علی سرپناه، فرزند شهید «تقی سرپناه» در تشریح ابعاد شخصیتی و فعالیتهای این شهید والامقام در سنین نوجوانی و پس از آن اظهار داشت: شهید سرپناه در سن 15 سالگی در بحثهای سیاسی و انقلابی شرکت میکرد و مسئول پخش اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) بود.
فرزند شهید سرپناه تصریح کرد: آیتالله محفوظی یکی از مجتهدین نظام میگفت "حیات خود در بعد از انقلاب اسلامی را مدیون شهید تقی سرپناه هستم چون با اینکه ساواک دنبال من بود و کاری با شهید سرپناه نداشت اما او از تحویل دادن من به ساواک خودداری میکرد."
وی با اشاره به اینکه شهید سرپناه انقلاب را درک کرده بود گفت: قبل از انقلاب به عشق امام راحل زندان را تحمل و بعد از انقلاب هم نقش خودش را به نحو شایستهای ایفا کرد. وی مسئول انتظامات ورود حضرت امام خمینی(ره) در تهران، مؤسس سپاه در مناطق گیلان بود.
فرزند شهید سرپناه با بیان اینکه این شهید بزرگوار درک والایی از نظام مقدس داشت خاطرنشان کرد: پدرم در همه اوصاف و در همه اوضاع مأوا و پناهگاهی برای دوستان انقلابی خود بود و اکثریت آنهایی که در قید حیات هستند خاطرات زیادی از شهید سرپناه دارند.
علی سرپناه افزود: این شهید بزرگوار تمام هفته را در سپاه مشغول بود و روز جمعه به همراه بسیجیان در ساختن خانه برای افراد بیبضاعت شرکت داشت که تقریباً 114 واحد خانه به تعداد سورههای قرآن برای افراد مستمند ساختند و سرپناه معنوی هم نام گرفتند.
فرزند شهید سرپناه توجه این شهید والامقام به انجام واجبات دینی را مورد تأکید قرار داد و تصریح کرد: پدرم به اقامه نماز جمعه و فرائض دینی بسیار مقید بود و گاهی تمام هفته را روزه داشت، نماز شب ایشان به هیچ وجه ترک نمیشد و به تمام نکات مستحبات و واجبات دینی مقید بودند.
وی افزود: پدرم از کنار بچههای خردسال بیتفاوت رد نمیشد و حتی زمانی که سوار بر ماشین هم بود برخی مواقع پیاده میشد و با آنان دست میداد که الآن آنها در خاطراتشان میگویند که لبخندها و مهربانیهای شهید و درسهای اخلاقی او را هیچگاه فراموش نمیکنند.
علی سرپناه با بیان اینکه پدر همچنین در امور خیر نظیر تأمین جهیزیه و سایر امور شرکت میکرد گفت: او همچنین به اهل محل برای انجام این امورات کمک میکرد یعنی پیشگام و پیش قدم بود و به نوعی انجام امورات خیر را رهبری کرده و سايرين را نیز در این امر شریک میکرد.
وی با اشاره به اینکه پدرم هیچ ارباب رجوع مستمندی را بیپاسخ نمیگذاشت افزود: او ماشین پیکانش که آن زمان بهترین ماشین بود را به سپاه هدیه کرد و فرمود وصیت من این است که این خودرو به هیچ یک از فرزندانم تعلق نخواهد گرفت تا در سپاه برای مأموریتها از این ماشین استفاده کنند.
فرزند شهید سرپناه با اشاره به رفتار پدرش در منزل عنوان داشت: پدر همیشه پیش از صدا زدن نام مادرم با نام کوچک، «خانم» را هم به کار میبرد و به ما هم میگفت که اسم انبیا را روی ما گذاشته از این رو ما را با نام خوب صدا میزد و پیش از صدا کردن "آقا" را هم کنارش میآورد.
علی سرپناه با اشاره به روزهای اعزام پدر به جبهه گفت: مسئولان بالا دستی میگفتند که از ورود شهید سرپناه به جبهه جلوگیری شود زیرا آن زمان در گیلان موجهای ترور زیادی داشتیم و پدرم پیش از تشکیل سپاه به عنوان مسئول حفاظت و مسئول کمیته نقش بسیار مهمی را در استان ایفا میکرد.
وی اذعان کرد: با این وجود پدرم گاهی اوقات به صورت مأموریتهای بسیار محرمانه وارد جبههها میشد تا اینکه سال 59 به شکل رسمی به جبهه رفت و سرانجام 11 مهر سال 1362 به همراه 4 محافظ خود در اسلامآباد غرب توسط منافقان کوردل به درجه عظیم شهادت نائل گشت.
علیسرپناه با بیان اینکه خبر شهادت پدر خبر بسیار تلخی بود افزود: سال 62 دایی بنده که در خط مقدم اهواز بود گفت در رادیو اعلام کردند که ما چندین سال تلاش میکردیم تا یکی از مسئولان عالی رتبه کشوری را ترور کنیم و اکنون به آن هدف خود رسیدیم و این برای ما خبر بسیار ناراحتکنندهای بود.
فرزند شهید سرپناه ادامه داد: بعد از 30 سال نداشتن پدر سعی کردیم که فقط مقلد امام بوده و به مباحث سیاسی نپردازیم گرچه به آن اشراف داریم و هر زمان که مقام معظم رهبری تکلیف کند، خون همان شهید در رگ بنده جریان دارد و مهیای جانفشانی در راه نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم.
وی با اشاره به اینکه شهید سرپناه بارها میگفت آیه «ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً و الاحیاء عند ربهم یرزقون» را تلاوت کنید و ما میدیدیم که واقعاً پدر زنده است گفت: من اگر از گورستانی رد شود که در آن شهید نباشد میترسم آنجا قدم بگذارم و احساس وحشت دارم.
علی سرپناه با اشاره به مراسم تشییع جناره پدرش بیان کرد: روز تشییع شهید کسانی که زندانی بودند از مسئولان مربوطه قضایی خواسته بودند تا اجازه بدهند آنان برای عرض ارادت خودشان به این شهید در رسای او مقالهای که نوشتند را بخوانند و این جاذبه او در افراد یکی از ویژگیهای بارزش بود.
وی با اشاره به مراسم دریافت نشان افتخار از رییس جمهور افزود: به بنده اعلام کردند که شما موفق به کسب نشان لیاقت ملی و بینالمللی در بین همه نخبههای کشور شدید همان لحظه تمام نصایح و آن حفظ آیات قرآن توسط پدرم از ذهنم عبور کرد و همه را مرهون محبتهای آن شهید بزرگوار هستم.
فرزند شهید سرپناه در پایان خطاب به فرزندان شهدا اظهار داشت: فرزندان شهیدان باید از ولایت فقیه اطاعت کرده و مطیع حرف مادر خود باشند تا مادر مطمئن شود فرزندش جای همسر شهیدش را پر کرده و آن وقت است که آن فرزند شهید نام پدرش را با افتخار زنده نگه میدارد.