وصیتنامه شهید مدافع حرم محمد اتابه/پسرم بابا رفت که حضرت زینب تنها نماند
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید محمد اتابه فرزند علی در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۶ در شهر شهیدپرور گوراب زرمیخ از شهرستان صومعه سرا استان گیلان و در خانواده ای مذهبی و با عشق به اهلبیت(ع) دیده به جهان گشود.
او حدودا پس از ۸ ماه درحالیکه تنها ۲ روز که از مأموریت قبلی خود بازگشته بود برای بار دوم عازم سوریه شد و سرانجام در منطقه آکادمی نظامی۳هزار(همدانیه) شهر حلب در ۹ آبان ماه سال ۱۳۹۵ در روز یکشنبه بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به رفقای شهید خود پیوست و به آرزویی که سال ها برای آن تلاش کرده بود رسید.
همسر شهید مدافع حرم محمد اتابه درخصوص توصیه های تشییع و تدفین این شهید بزرگوار گفت: محمد همان سری اول که به سوریه رفت، خواستههایی را برای تشییع و تدفین و... در وصیتنامهاش نوشته بود. میدانستم که این راه، شوخی بردار نیست و محمد من هم استعداد شهادت را دارد. لذا این نکتهها را در کاغذی جداگانه نوشتم و در پاکت وصیتنامه گذاشتم تا اگر اتفاقی افتاد لازم نباشد همه وصیتنامه را به برگزارکنندگان مراسم بدهم و این کاغذ کافی باشد. آن سری محمد سالم برگشت. سری دوم هم که خواست برود گفت همان وصیتنامهام باشد.
وی ادامه داد: وقتی خبر شهادت محمد به من رسید آنقدر منقلب شده بودم که دیگر ماجرای آن کاغذ سفارشات تشییع و تدفین و... از ذهنم رفت...قبل از مراسم تشییع بود. خواستم از کیف پولم چیزی بردارم، ناگهان دیدم کاغذی بر زمین افتاد. آن را برداشتم و باز کردم. دیدم همان کاغذ خواستههای محمد برای تشییع و تدفیناش است. از تعجب مبهوت شده بودم! این کاغذ اصلاً چطور از کیف پول من سر در آورده بود؟ و دقیقاً قبل از شروع مراسم بر زمین افتاد تا من ببینمش! و از همان لحظه حضور محمد را در کنارم احساس میکردم.
وصیت نامه شهید محمد اتابه:
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
با تقدیم درود و سلام به محضر مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فدا و نایب بزرگوار و عزیزش خورشید تابان امید محرومان، پدر یتیمان، جان دهنده به این تنهای بی جان امام خامنه ای و درود و سلام به شهدا و خانواده گرانقدرشان و بر رزمندگان پرتوان اسلام.
شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و شرک و الحاد میزند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است، من نیز در پوست خود نمیگنجم و پاهایم به امر من نمیباشند و خویش را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم، جنگ در سوریه “جنگ ما” جنگ علیه کفر است و ملت ما باید خودش را آماده هرگونه فداکاری نمایند و در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم.
خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم و از آن بزرگواران طلب بخشش میکنم و ای عزیزان شما حق بزرگی بر گردن من داشتید و باید ببخشید که نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم و جبران آن همه محبت ها را بکنم اما چه کنم که همین مقدار امانت در دست شما بودم و قول میدهم ان شاءالله اگر شهید شدم و خداوند این حقیر را جزء شهدا قرار داد حتما شما را شفاعت خواهم کرد و زبان ناقص و قاصرم توانایی تشکر از شما بزرگان را ندارد امیدوارم خداوند متعال صبر و اجر به شما عنایت فرماید. یاد و خاطره مادر بزرگ عزیزم گرامی باد.
سخنی با همسر عزیزم و فرزند دلبندم امیر حسین :
همسر گرامی و فداکارم مرا حلال نما و این را بدان که بسیاری از توفیقات معنوی و دنیوی که نصیب من شده همه اش از لطف و دعا و صبر و استقامت تو بود. همانا که گفته اند مرد در دامن زن به عرض می رود گویای سیما و اعمال و رفتار توست. و این را هم میدانم که بهترین تعلیم و تربیت را به فرزندم خواهی آووخت و از تو میخواهم که به تمامی حساب و کتاب های من که از آن کاملا آگاهی رسیدگی کن ان شاءالله به لطف پروردگار حقی بر گردن من در این دنیا نباشد و باقی نماند.
همسر عزیز و فداکارم بارها برایت گفته ام که در تمام لحظات زندگی ام خصوصا پیاده روی اربعین و حرم اربابم ابا عبدالله الحسین و حضرت عباس برایت دعا کرده ام که انشاءالله بهترین سعادتهای دنیوی و اخروی نصیبت گردد و باز در این سفر پر از عشق و معرفت در جوار حرم پر از رحمت و معرفت حضرت زینب و حضرت رقیه برایت دعا میکنم که در این لحظه های تنهایی و در آن عالم محشر با بهترین و عزیزترین زنان عالم هستی که هم نام توست و مادر همه ماهاست که ان شاءالله من هم در لحظه مرگم به دیدارشان ناءل شوم همنشین باشی و در روز قیامت از تو شفاعت نمایند. ان شاءالله
پسرم و عزیز دلم امیر حسین جانم، بابایی من : خیلی دوستت دارم زیبایی نگاهت و چشمانت هیچ گاه فراموشم نمی شود. پسرم بابا رفت که حضرت زینب تنها نماند. خانم زینب در کربلا تنها ماند و در کربلا ماها نبودیم ولی حالا چی، اکنون کربلای دیگر آغاز شده اگر من بازم جا بمانم در آن روز حساب در برابر مولایم و پروردگارم و معبودم چگونه سر بالا بگیرم، آن هم با دستی خالی و بدون توشه …
امیدوارم ان شاالله در این راه توشه ای باشد برایم در آن روز حسرت و شرمندگی …
فرزندم امیر حسین بابا تا میتوانی به مادرت محبت کن و به او توجه نما و از حرفها و رفتارها و کردارش پند بگیر و آنگونه رفتار کن که خداوند دوست دارد و میپذیرد و تابه ولایت باش که انسان بی ولایت پوچ است و توشه ای به همراه ندارد. به نماز و واجباتت توجه کن و بدان همیشه و همه جا خدا حاضر و ناظر بر اعمالت هست، برایم دعا کن و بدان که من هم برایت دعا میکنم. ( شهید محمد اتابه )
سخنی با برادران و خواهران عزیزم:
خدا را شکر میکنم که برادر شما بودم. برادران و خواهران عزیزم مرا ببخشید که نتوانستم برادر خوبی برای شما باشماگر از حقیر اذیت و آزار دیده اید حلال کنید و مراقب پدر و مادر باشید و برایم دعا کنید و ان شاالله هر کجا که هستید خداوند پشت و پناه شما و فرزندانتان باشد. انشالله فرزندانتان که میوه وجودتانند همه شان موجب سعادت و عزت شما باشند و در تمام لحظات زندگی خدا یار و یاور آنها باشد و آنها باید بدانند که سعادت در دنیا و آخرت انجام واجبات و ترک محرمات است.
سخنی با پدر و مادر همسر عزیزم : ( شهید محمد اتابه )
امیدوارم که حقیر را میبخشید چه کنم که عشق به معبود و اباعبدالله و حضرت زینب بیش از این اجازه نداد در خدمت شما باشم و امیدوارم که این حقیر را حلال کنید و از همه محبتها و زحماتتان که برای زندگی مان کشیدید سپاسگذارم و از همه نزدیکان و اقوام شما نیز حلالیت می طلبم.
سخنی با دوستان و همه آشنایان: ( شهید محمد اتابه )
از همه دوستان و همکاران و همه کسانی که به نحوی با آنها در ارتباط بودم حلالیت میطلبم و التماس دعا دارم و امیدوارم اگر حقی بر گردن شما دارم مرا ببخشید و حلال نمایید. و اگر حقی از شما بر گردن من است حتما آنرا به همسر و یا پدر و مادر و یا برادر و خواهرانم یادآوری نمایید تا دین شما ادا گردد. ” انشاالله “
و بر همه واجب است مطیع فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولایت فقیه می باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بستند تا ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند و مگذارید که یک بار دیگر هم شیعه و شیعیان تنها بمانند همچون تنهایی مولایمان حضرت علی و درد دلهایشان با چاه و مادرمان حضرت زهرا در بین در و دیوار و اربایم اباعبدالله الحسین در کربلا و …
وصیت میکنم قبل از اینکه مرا در قبر بگذارید بر روی قبرم مصیبت مادر غریبم حضرت فاطمه و اربابم اباعبدالله الحسین را بخوانید و زمانی که تابوت مرا گرفتید و به سوی آرامگاه می برید تا میتوانید ذکر مهدی و حضرت زینب را صدا بزنید.
در آخر به یاد شهید بزرگوار سید احمد پلارک که با خدای خود می گفت : خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما، خدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شهدا شناختند به ما عطا فرما و شهدا را از ما راضی بفرما و مارا به آنها ملحق کن. خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم والله اگر تو کمک نمیکردی و تو یاریم نمیکردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستار العیوبی را بر میداشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند. هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم. خدایا به کرمت و به مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود. الهی العفو …
اللهم ارزقنی توفیق شهادت فی سبیلک – آمین
” سایه مقام معظم رهبری مستدام باد “
و السلام علیکم و رخمه الله و برکاته
حقیر – محمد اتابه
ظهر جمعه ۹۴/۱۰/۴
شهید محمد اتابه در نهم آبان ماه سال 1395 و در منطقه آکادمی نظامی شهر حلب به فیض شهادت نائل آمد. مراسم تشییع شهید محمد اتابه در شهر محل تولدش و با حضور پر شور مردم صومعه سرا انجام شد.