مروری بر زندگی شهيده «بدرالنسا ساكتي»
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ ما به یک معشوق دل نداده ایم و به یک محبوب دل نبسته ایم و طوق بندگی یک مولا را بر گردن نیاویخته ایم که دل خود را بر سر هر بازار نهاده ایم و به هر معشوق فروخته ایم.
ای دوست! ای که هر نا اهلی را در درون عشقی افروخته ای، این پراکندگی تا کی؟ ای که دل خود را هزار بار به عشق دیگران فروخته ای، این آشفتگی تا چند؟
ای که حدیث او بر زبان داری، این خاموشی تا کی؟
آیا می دانی که اگر گوهر جان را باخته باشی و فراموشی حق پیشه سازی و دل را آتش عشق او نگذاری، پرده های نسیان حایل خواهند شد و فراموشی حق سخت گران است؟
آیا وصیت نامه معلم شهیده "بدرالنسا ساکتی" را خوانده ای؟ در لابلای سطور ربانی او این جمله را دیدم که از سوختن شمع جانش در تب دیدار حکایت می کرد:
«خدایا! دنیا محل امتحان و آزمایش بندگان است، وعده های شیطان هر چند زودگذر و کاذب است ولی همه نقد است و مطیع شیطان. لذت اطاعت از او را همان لحظه می چشد ولی وعده بهشت و رضوان تو همه نسیه و تجلی آن در آخرت است، پس شیرینی و لذت عبادتت و حلاوت ذکرت را به ما بچشان که آن سخت پای بر جا و فراموش نشدنی است.»
او پرورش یافته مکتب اسلام بود و چه عاشقانه به همراه دو فرزندش در بمباران به شهادت رسيد. پیروی از اسلام و امامان، « عمل» می طلبد و . . . ادعا و شعار بدون پشتوانه ای از تلاش و آمادگی و اقدام، خریداری ندارد. آن که از مرگ هراس دارد، آن که از شهادت ترسان است، آن که عافیت طلب و رفاه دوست است. آن که به مکتب « خون، جهاد و شهادت» سیدالشهدا(ع) ایمان نمی آورد، آن که ندای حسین زمان را در رابطه با دفاع از اسلام پاسخ نمی دهد، آن که پا روی خون شهیدان می گذارد، آن که از کنار این همه حماسه و ایثار و جانبازی، بی تفاوت و سرد و بدبینانه می گذرد، چگونه می تواند شیعه حسین (ع) باشد؟
اللّهُمَ اجعَلنا مِنَ الطالِبینَ بِثارهِ مَعَ إِمامِ عَدلٍ تُعِزُّ بِهِ الاِسلامِ وَ اهلِه.
شهيده "بدرالنسا ساكتي" در سال 1331 در رشت متولد شد، دارای تحصیلات دیپلم بوده و به عنوان آموزگار رسمی تدریس می نمود. متاهل و دارای یک پسر (حامد) و یک دختر (حنانه) بود. در اثر بمباران هوایی دشمن بعثی عراق در سال 1365 در تبریز به شهادت رسید.
منبع: کتاب ریحانه های آسمانی