نویدشاهد - شهید «فرهاد احمدیان» سرانجام پس از دلاوری های فراوان، در تاریخ چهارم شهریور به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود رسید.
تا خون در بدن داریم از اسلام و میهن اسلامی دفاع میکنیم

به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید «فرهاد احمدیان» در فروردین 1327 از دامن پاک مادری مسلمان، پای به عرصه وجود نهاد.

دوران کودکی و تحصیلات خود را در انزلی گذراند. در امرتحصیل بسیار کوشا، جدی و حسن خلق او همیشه زبانزد دوستان، همکلاسی ها و مدیران و معلمان مدارس بود.

در دوران تحصیل ضمن خواندن کتاب های درسی، مطالعات غیر درسی را نیز فراموش نمی کرد. همچنین به ورزش فوتبال علاقه داشت.

از دوران نوجوانی به امام حسین(ع) عشق می ورزید و علاقه زیادی به ائمه (ع) داشت. هرسال، ایام عاشورا با شور و حالی وصف ناپذیر در مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت می کرد.

از دوران جوانی نمازش ترک نمی شد

پس از پایان دوره ی متوسطه، به علت علاقه وافر به نظامی بودن ،وارد دانشکده افسری نیروی زمینی گردید تا به میهن و دینش خدمت کند.

با گذراندن دوره های سخت نظامی وارد کلاه سبزها شد،زیرا از توان و قدرت و استعداد بالایی برخوردار بود. وقتی زمزمه های انقلاب به گوش رسید، با اولین فریادهای مردمی، به آنها پیوست و به ندای رهبر انقلاب (ره) لبیک گفت و به خاطر فعالیت های سیاسی اش، رژیم طاغوت، مغازه ی درش را تعطیل و تهدید کرد که اگر فعالیت های او ادامه داشته باشد، برایش گران تمام خواهد شد. اما فرهاد عزمش را جزم کرده بود تابا پیروی از رهبر و مقتدای خود امام راحل (ره) ریشه ظلم و ستم را از کشور امام زمان (عج) برکند.

پس از پیروزی انقلاب خونبار اسلامی، هنگامی که دشمن زبون و استکبار جهانی با تحریک عوامل داخلی در کردستان، قصد ضربه زدن به انقلاب را داشت، با گروهی از یاران و همرزمان خود به سوی کردستان شتافت و مدت هفت سال با ضد انقلابیون به مبارزه پرداخت و خدمات شایانی در این مدت انجام داد تا کشور اسلامی به دست ضدانقلابیون نیفتد.

تا خون در بدن داریم از سلام و میهن اسلامی دفاع میکنیم

او به خاطر اخلاق پسندیده‌اش در میان اقوام و حتی در میان همرزمان خود، از محبوبیت خاصی برخوردار بود. وقتی استکبار جهانی با وجود منحوس ضد انقلابیون، نتوانست ضربه ای به میهن اسلامی بزند، از طریق تهاجم خارجی و تحمیل جنگ به سرکردگی یکی از نوکرانش به نام صدام وارد عمل شد. فرهاد که تا آن زمان در مبارزه با ضد انقلابیون تجارب فراوانی اندوخته بود و جنگ های چریکی را به خوبی انجام می داد، برای مبارزه با مزدوران بعثی راهی جبهه های جنگ گردید و با جمعی از همرزمان خود پیمان ست که تا زنده اند و تا زمانی که جنگ ادامه دارد و خون در بدن دارند از اسلام و میهن اسلامی دفاع کنند. براساس پیمانی که با همرزم شهیدش، محمد جواد عبدحق، بسته بود وقتی که فرزندش به دنیا آمد، نامش را پیمان گذاشت و بر سر این عهد و پیمانش ماند تا خون پاکش را در سرزمین گلرنگ ایران بر زمین ریخت و نهال تازه و نوپای اسلام را آبیاری نمود.

او در راه مبارزه با مزدوران بعثی یک بار از ناحیه دست مجروح گردید و با بهبود نسبی ،مجدداً به جبهه رفت.

به فرزند کوچکش خیلی علاقه مند بود و او را بسیار دوست می داشت، اما این علاقه و محبت باعث نشد از پیمانی که بسته بود، دست بردارد. لذا در غروبی خونین در جبهه سیدکان عراق (40کیلومتری خاک عراق. پادگان آن محل تغذیه و تدارکات بعثیان و افراد کومله و دموکرات بود) در تاریخ چهارم شهریور به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود رسید.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده