سیره شهدا، باید الگویی برای جوانان در ازدواج باشد
سهشنبه, ۰۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۷
نوید شاهد - فضه کشاورز همسر شهید "غلامرضا سلحشور" با تاکید به ترویج ازدواج آسان بین جوانان گفت: باید سیره شهدا در بین جوانان ترویج داده شود زیرا هیچ یک از شهدا در ازدواج و زندگیشان، تجملاتی برخورد نکردند.
فضه کشاورز در گفتگو با خبرنگار نویدشاهدگیلان با اشاره به بیان خاطرات زندگی خویش با همسر شهیدش اظهار کرد: به صورت کاملا سنتی و از طریق یک معرف به خواستگاری من آمد.
وی با بیان اینکه برای ازدواج سطح توقعاتم بسیار پایین بود و ازدواجمان بسیار ساده برگزار شد افزود: باید با تبلیغ بیشتر در مورد زندگی افراد موفق و ساختن فیلمهای کوتاه درباره زندگی آنها، جوانان را به ازدواج آسان تشویق کرد.
همسر شهید سلحشور با بیان اینکه ازدواجهای امروزی اکثرا از روی چشم و هم چشمی، اسراف در همه چیز و نشان دادن خود به مردم است گفت: باید سیره شهدا در بین جوانان ترویج داده شود زیرا هیچ یک از شهدا در ازدواج و زندگیشان، تجملاتی برخورد نکردند.
کشاورز با بیان اینکه با ازدواج آسان نصف مشکلات جامعه و ازدواج جوانان حل میشود تصریح کرد: امید است همه ازدواجهای جوانان همچون ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) و الگو گرفتن از این پیوند آسمانی باشد.
وی با اشاره به خاطراتی از زندگی خود با شهید غلامرضا سلحشور خاطرنشان کرد: تازه با غلامرضا ازدواج کرده بودم که به قم و مسجد جمکران رفتیم.
وی با بیان اینکه همسرم در مسجد جمکران شروع به خواندن نماز امام زمان (عج) کرد و من هم با وی خواندم افزود: پس از اتمام نماز، او نماز دیگری را خواند که حدود دو ساعت طول کشید به طوری که سر به سجده گذاشت و به مناجات و راز و نیاز پرداخت، بعد از نماز، از او پرسیدم این چه نمازی بود که خواندی؟! گفت: «نماز جعفر طیار» و در ان زمان به حال او غبطه خوردم و او را در افقی دور دست و خود را خیلی پایین تر از او یافتم.
همسر شهید سلحشور با بیان اینکه همسرم با وجود اینکه در سپاه قم مشغول بود و بعد از 24 ساعت کار کردن به منزل می آمد تصریح کرد: همیشه با وجود خستگی با روی خوش و خندان وارد منزل می شد و دائم الوضو بود.
کشاورز با اشاره به زمان خواستگاری و ازدواج شهید غلامرضا سلحشور با وی خاطرنشان کرد: زمان ازدواج، شهید محافظ آیت الله صانعی بود، وقتی شنیدم او می خواهد به خواستگاری من بیاید خیلی خوشحال شدم ولی قبل از اینکه خطبه عقد خوانده شود با من صحبت کرد.
حرف های روز خواستگاری
وی اظهار کرد: در روز خواستگاری شهید به من گفت: "شما با من دارید ازدواج می کنید آیا فکر این را کرده اید که امکان دارد من شهید بشوم و شما هم از من فرزندی داشته باشی و باید در آن صورت، فرزند مرا آنگونه باید تربیت کنی که خدا و پیامبر و ائمه(ع) از تو و آن فرزند راضی باشند؟! و من همه این شرایط سنگین را پذیرفتم و به عقد هم درآمدیم و خطبه عقد ما را نیز آیت الله صانعی خواند.
محافظ رهبری
همسر شهید سلحشور افزود: شهید بعدها محافظ آیت الله مشکینی، چندی بعد محافظ آیت الله جنتی و سپس محافظ آیت الله خزعلی و بعد محافظ آیت الله اراکی(ره) و همچنین محافظ دکتر احمدی(ریاست وقت دانشگاه تهران) و حدود یکسال نیز محافظ آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری وقت ایران شدند.
غلامرضا به دیدار امام خمینی رفت
کشاورز با بیان اینکه شهید یکبار به دیدار حضرت امام (ره) رفت و برای ما آب تبرکی آورد گفت: همسر شهیدم خیلی مشتاق بود که به جبهه برود، یکبار که به مرخصی آمد من باردار بودم، به من گفت اگر این فرزند ما پسر شد دوست دارم که اسمش را محمد بگذاری و بعدها چون در سومین روز شهادت امام حسین(ع) دنیا آمد اسمش را محمد حسین گذاشتیم.
انفاق در راه خدا
وی تصریح کرد: در مرخصی ها به دوستانش سرکشی می کرد و همیشه به من سفارش می کرد که نیازمندان را دستگیری کنم و خودش انفاق را زیاد دوست داشت و علاقه چندانی به شرکت در عروسی ها نداشت.
همسر شهید سلحشور خاطرنشان کرد: در ملاقات آخر چیز عجیبی بر دلم سنگینی می کرد ولی نمی دانستم چیست و همیشه او را سفارش می کردم که مواظب خودت باش و او هم مرا دلداری می داد که من ناراحت نباشم.
کشاورز با بیان اینکه چندین بار شهید به خوابم آمده است اظهار کرد: چندی پیش که گلباران مزار شهدای شهرستان بود من هم رفتم در آن مراسم شرکت کردم، وقتی مداح مرثیه حضرت علی اصغر(ع) را میخواند و هر خانوادهای هم بر بالای مزار شهیدش حضور داشت دل من خیلی گرفت و سخت سرگردان بودم زیرا شهید سلحشور در قم مدفون است.
همسرم را در خواب دیدم
وی با بیان اینکه در آن لحظه شهدا را قسم دادم که همسر شهیدم به خوابم بیاید افزود: همان شب خواب شهید را دیدم که با دیدن من از جایش برخاست و دوباره به پشتی تکیه داد و شروع کرد به گریه کردن و من هم همراهش گریه کردم و این گریه حدود ۵ دقیقه طول کشید و بعد به من گفت: خوشا بحالت که این چنین فرزند قرآنی تربیت کردی و من به تو افتخار می کنم و بعد یک بسته که نمی دانم چه بود به محمد حسین داد و بعد از من خداحافظی کرد و رفت.
تنظیم: مائده فلاحتکار
نظر شما