شهید گیلانی که در عملیات والفجر جاودانه شد
شنبه, ۰۳ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۶
سردار شهید «علی خوشروش» فرمانده گردان علیبن ابیطالب(ع) بود که در عملیات والفجر ۶ خوش درخشید و در عملیات بدر آسمانی شد.
به گزارش نویدشاهدگیلان: سردار شهید «علی خوشروش» در دوازدهم خرداد سال 1341 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهلبیت در شهرستان فومن دیده به جهان گشود.
وی از همان دوران کودکی با عشق وافر به خاندان عصمت و طهارت(ع) خو گرفت و بزرگ شد به همین علت فردی متواضع، بردبار، باتقوا، پرهیزگار و صبور مهربان و در حسن خلق شهره شهر فومن و سر آمد جوانان بود.
وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد، او در حالیکه دانش آموز سال چهارم دبیرستان بود به جمع لشکریان اسلام پیوست و به مبارزه با متجاوزین بعثی مشغول شد.
عضویت در سپاه فومن
علی آقا در چهاردهم تیرماه سال 1360 عشق و علاقهای که نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی و حفظ دستاوردهای آن داشت به عضویت رسمی سپاه شهرستان فومن در آمد و پس از طی دورههای ویژه آموزشی با استعداد و توانایی فوق العادهای که در ایشان وجود داشت به عنوان مربی آموزش نظامی در سطح شهرستان فومن مشغول به فعالیت و خدمت شد، با درخشش او در این رسته، پس از مدتی به عنوان یکی از مربیان آموزش نظامی برای دوره پایانی، در منطقه 3 کشور ( استانهای گیلان و مازندران و گلستان) انتخاب شد.
ظاهر آراسته، خوش خلقی، اخلاق نیکویی پسندید و جدیت در کار و دوره آموزشی از خصائلی بود که علی خوش روش را از مربیان ممتاز ، و مورد علاقه نیروهای آموزشی در طی دوران آموزش برجسته کرده بود.
بعد از حضور در عملیاتهای فتح المبین و بیت المقدس و محرم به دلیل نیاز به ایشان در امر آموزش نیروها، مسئولان وقت سپاه مدتها از حضور وی در جبههها جلوگیری کردند اما حسرت از دست دادن عملیات و شهادت دوستان و پس از عملیات رمضان ماندن در پادگان آموزشی، دیگر برایش طاقت فرسا شده بود و با اصرار فراوان راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
تشکیل گردان علیبن ابیطالب(ع)
با همکاری دوستانی نظیر شهید نظری گردان علی بن ابیطالب (ع) را در لشکر 25 کربلا تشکیل دادند و علی خوشروش به عنوان فرمانده گردان، انتخاب و مشغول به خدمت شد و در عملیات والفجر 6 در منطقه عمومی چیلات واقع در دهلران، گردان وی به عنوان یکی از گردانهای خط شکن وارد عمل شد و با رشادت و دلاوری و تدبیر خاص شهید علی خوش روش نیروهایش توانستند به اهداف از پیش تعیین شده دست یابند، ایشان در این عملیات مجروح میشود و شدت جراحات به حدی بود که برخلاف میل باطنیاش به پشت جبهه انتقال داده شد.
در فواصل استراحت در پشت جبهه با پیشنهاد خانوادهاش با خواهر شهیدان سید حسن و سید حسین بقایینژاد، در کمال صفا و سادگی و صمیمیت در حالیکه آن روز، روزه بود پای سفره عقد نشست.
ابتدا با صوت زیبایش آیاتی چند از کلام الله مجید تلاوت کرد و آنگاه پیمان زناشویی بست و با تکیه بر پروردگار لایزال زندگی مشترک خود را آغاز کرد که ثمره این پیوند مقدس صدیقه خانمی شد که دو ماه پس از شهادت پدر شهیدش متولد شد، اما تشکیل زندگی مشترک او را از حضور در جبهه و مبارزه لحظهای غافل نکرد، زیرا همه اینها را بر خود فریضه و تکلیف میدانست.
شهید خوش روش در حالیکه در دوران نقاهت در فومن بسر می برد، لیکن بیماری و جراحات شدید نتوانست مانع حضور موثر او در کارها، بهویژه فعالیتهای فرهنگی وی در شهر رونق بیشتری یافت و کلاسهای قرآنی ایشان با جذب پرشور جوانان و نوجوانان خداجوی و تشویق آنان به حضور در میادین نبرد خود سنگری دیگر بود و ایشان در بین مردم از احترام و محبوبیت خاصی برخودار بودند.
علی خوشروش از چنان صلابت و نفوذ در کلام و نورانیت در سیما و روح بلند و احترام خاص و تقوای الهی برخودار بود، که پیر و جوان ، فومن در هنگام حضور وی در مسجد برای اقامه نماز جماعت در مواقعی که امام جماعت مسجد حضور نداشت همه جمع به او اقتدا می کردند.
شهید خوش روش با شروع عملیات بدر و انعکاس اخبار مربوط به آن و نیز خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین (ع) ، شهید بزرگوار اسودی، تاب ماندن در شهر را نیاورد و در روز دوم عملیات، خود را به گردان امام حسین (ع) رساند و فرماندهی گردان را بر عهده گرفت، که حضورش در جمع بچههای گردان باعث نشاط و التیام غم فقدان فرمانده گردان شهید اسودی را فراهم کرد.
نیروها با روحیهای عالی به عملیات خود ادامه دادند و با صلاحدید شهید علی خوشروش بعد از تصرف پاسگاه ترابه و با توجه به شدت آتش دشمن برای جلوگیری از تلفات نیروهای رزمنده، مقرر شد که صبحها بلافاصله پس از اقامه نماز صبح ، برای تصرف پاسگاههای کوچک همجوار اعزام شوند و شب ها مجدد به پاسگاه ترابه برگردند.
در همین ترددها بود که در شب جمعه 23 اسفند سال 63 درست زمانی که علی آقا به ذکر متبرک آیه استرجا ( انا لله واناالیه راجعون ) بود، با اصابت خمپاره 80 به قایق حامل علی خوش روش و دوستانش، مجروح و بداخل آب پرتاب می شوند.
در حالیکه علی آقا، از ناحیه پشت سر و بدن به شدت جراحت پیدا کرده بود, توسط دوستان از آب خارج شد و از دوست و همرزم خود تقاضا کرد تا برایش قرآن بخواند، و علی در حالیکه از اعماق جان به صوت دلنشین کلام نور بخش قرآن گوش جان سپرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و به کسب فیض شهادت نائل آمد.
نظر شما