زندگينامه تکاور شهيد ابراهيم نعيمي
يکشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۸
شهيد ابراهيم نعيمي در تاریخ 11 شهریور 1361 در چزابه به درجه رفیع شهادت دست یافتند.
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ ابراهيم نعیمی در روستاي اشکيک واقع در ده کيلومتري جاده رشت به انزلي چشم بجهان گشود و در همان اوان کودکي مادرش در خانه هاي مردم به کار کشاورزي و بيشتر اوقات به رختشوئي و ديگر کارهاي خانه مشغول بوده و بدان علّت نميتوانست ابراهيم را آنطور که بايد شير دهد و يا حتي او را تميز نگه دارد.
ابراهيم با تمام فراز و نشيب هاي زندگي پر درد و رنج با عزمي استوار رشد کرد. و دوران تحصيلي ابتدائي خود را در دبستان 25 شهريور اشکيک با موفقيّت چشمگيري پشت سر نهاد.
تا اينکه يک روز پدر و مادر ابراهيم تصميم گرفتند که او را به منزل بياورند با آمدن ابراهيم به منزل باز هم رنج او بپايان نرسيده بود . او بعد از يک مدت کوتاهي در يک ميکانيکي واقع در رشت شروع بکار کرد و بعد از چندي تصميم گرفت به تحصيلات خود ادامه دهد. و باز هم باهوش سرشاري که داشت پيروزي چشمگيري کسب نمود. در آن دوران در بين هم کلاسيها و حتي در آن مدرسه دوستان فراواني داشت ودر بين آنها محبوب بود اخلاق و صفات خوب ابراهيم خونسردي بيش از حدّي بود که در برخوردهاي مختلف از خود نشان ميداد.
ابراهيم در اين دوره از خدمت سربازي خود در تهران و ديگر شهرستان های آموزشي خود را طي نموده و در آنجا هم دوستان زيادي پيدا کرد: آنها بيشتر از صبر و شکيبائي و خونسردي ابراهيم حرف ميزدند. يکي از دوستانش ميگفت من با بچّه هاي زيادي دعوا ميکردم و ابراهيم که در کليه موارد همانند برادر با من رفتار ميکرد در آن شرايط حاضر نبود به طرفداري از من برخيزد و آن زماني بود که با ناراحتي از او سؤال کردم : تو که در تمام شرايط همراه مني پس چرا دراين موقع به طرفداري از من بلند نمي شوي و او با خونسردي بيان ميکرد : کسي را که با آن دعوا ميکني عين توست پس چرا بخاطر جزئيات با آن وارد مناقشه ميشوي . ثانياً اگر خواستي با کسي دعوا کني با فکرت دعوا کن نه با دستت .
ابراهيم بعد از آموزشي داوطلبانه به تيپ ذوالفقار ( تکاوري ) ثبت نام نمود و قبول شد و بعد از آموزشي تخصصي تکاوري در قُم و کرج به بُستان منتقل گرديد و بعد او را در منطقه اي بنام " تنگه چزابه " منتقل نمودند :
ابراهيم ميگفت که ترس ، انسان را به ريگ بيابان و چوب خشک و يا هر چيز بي ارزش مبدل ميسازد. پس چرا بايد ترسيد.
براستي که ابراهيم خوب ميدانست دو چيزيکه انسانها را به همديگر مربوط کرده و آنها را مثل برادر به هم نزديک ميکند يکي رنجي است که با هم آن را تحمل ميکنند و ديگري عاطفه است که آنها را مثل پولاد از هم جدا ناپذير ميسازد.
با اميد به خواندن زندگي نامه دوست شهيدمان ابراهيم نعيمي تار سياهي از چشمانمان برداشته شده و زندگي خود را در همه شرايط درست و واقع بينانه به پيش ببريم زيرا که واقعيت هميشه بنفع ما نميباشد ولي گواه درستي مطلب همين لغت است.
ابراهيم ميگفت که ترس ، انسان را به ريگ بيابان و چوب خشک و يا هر چيز بي ارزش مبدل ميسازد. پس چرا بايد ترسيد.
براستي که ابراهيم خوب ميدانست دو چيزيکه انسانها را به همديگر مربوط کرده و آنها را مثل برادر به هم نزديک ميکند يکي رنجي است که با هم آن را تحمل ميکنند و ديگري عاطفه است که آنها را مثل پولاد از هم جدا ناپذير ميسازد.
با اميد به خواندن زندگي نامه دوست شهيدمان ابراهيم نعيمي تار سياهي از چشمانمان برداشته شده و زندگي خود را در همه شرايط درست و واقع بينانه به پيش ببريم زيرا که واقعيت هميشه بنفع ما نميباشد ولي گواه درستي مطلب همين لغت است.
سرانجام شهيد ابراهيم نعيمي در تاریخ 11 شهریور 1361 در چزابه به درجه رفیع شهادت دست یافتند.
نظر شما