روایت دلدادگی شهیدی که خدمت به خانواده را عبادت میدانست
شنبه, ۱۶ تير ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۴
روایتی چند قسمتی از زندگی شهید مدافع حرم «حسینعلی پورابراهیمی» است که در قسمت نخست آن به بررسی زندگی شخصی این شهید پرداختیم .
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ روایت دلدادگی روایتی چند قسمتی از زندگی شهید مدافع حرم «حسینعلی پورابراهیمی» است که در قسمت نخست آن به بررسی زندگی شخصی این شهید پرداختیم و در این قسمت بخشی از خاطرات این شهید را مرور میکنیم.
رابطه با پدر چگونه بود؟
فرزند شهید پورابراهیمی: پدرم به شرایط کاریشان به شکلی بود که رفتنشان به ماموریتها با خودشان بود و برگشتشان با خدا اما این مسئله برای من و برادر هضم شده بود زیرا تربیت پدر و مادرمان به شکلی بود که هیچگاه از رفافتمان بعد از مرگ کم نشود زیرا شهدا زندهاند.
رابطه بین من، پدر و برادرم بسیار محبتآمیز بود و با وجود اینکه اختلاف سنی زیادی داشتیم اما همدیگر را متقابلا و به خوبی درک میکردیم.
حمایت پدر از شما چگونه بود؟
ما در همه زمینهها باهم بوده و پشتیبان یکدیگر بودیم؛ پدرمان بهخاطر ما در برخی جاها مانند اماکن ورزشی که شاید بعضاً دوست نداشت شرکت میکرد و ما نیز متقابلاً همین برخورد و رفتار را نسبت به پدرمان داشتیم.
این مسئله برای همه خیلی عجیب بود که چگونه یک پدر میتواند بهعنوان یک دوست آنقدر به فرزندانش نزدیک شود، طوری که راحتترین حرفا را برای ما تبیین کنن مثل فرهنگ شهادت که از بچگی برای ما جا افتاده بود.
در طول این سالها چه خاطراتی از همسر شهیدتان دارید؟
همسر شهید پورابراهیمی: ما ۹ سال تفاوت سنی داشتیم اما بهخاطر علاقهای که بین ما وجود داشت و انعطافی که ایشان داشتند ما بسیار شبیه به هم شده بودیم؛ حتی برخی دوستان معتقد بودند که ما ظاهرمان هم شبیه به هم شده است.
ایشان بهمعنای واقعی به حرفهایی که میزدند بهطور کامل عمل میکردند؛ ایشان یک همسر و پدر نمونه بود و همواره به بچهها این نکته را تذکر میدادند که سعی کنند در هر کاری که انجام میدهند بهترین باشند.
یکی از ویژگیهای ایشان این بود که در کنار تمام غیرتها و حساسیتهایی که داشتند بسیار یه روز بودند؛ من زمان ازدواج دانشآموز بودم و میخواستم ادامه تحصیل بدهم و ایشان نه تنها ممانعت نمیکرد بلکه مشوق نیز بود.
همسر شهید پورابراهیمی: ما شاهد هستیم که امروزه بسیاری از مردها در خانه تقسیمبندیهایی را بین کارهای زن و مرد قائل میشوند اما ایشان در مواقعی که لازم بود در بسیاری از کارهای خانه کمک میکردند.
به طور مثال من هیجگاه یاد ندارم که در سحرهای ماه رمضان ظرف شسته باشم؛ ایشان میگفت شما ثواب سحری درست کردن را میبری و من هم ثواب شستن ظرفهای آن را.
ایشان همچنین به بچهها میگفتند که فکر نکنید من اینکار را برای مادرتان میکنم بلکه برای خودم انجام میدهم؛ اگر مردها بدانند که چه ثوابی در کمک به همسر است حتماً در این امر پیشقدم میشوند.
نظر شما