منافقین استاندار مردمی گیلان را ترور کردند
يکشنبه, ۱۰ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۷
شهید انصاری استاندار اسبق گیلان و شهید نورانی معاون عمرانیاش سحرگاه پانزدهم تیر ماه سال ۱۳۶۰ در چهارمین روز از ماه مبارک رمضان ، یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در مسیر عزیمت به استانداری به دست منافقان کوردل در خیابان لاکانی رشت به شهادت رسیدند.
به گزارش نویدشاهد گیلان؛ از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا کنون، گروهک منافقین تحت تاثیر دولتهای غربی و در راستای ایجاد تزلزل در امنیت ملی و تحقق بخشیدن به اهداف غیر انسانی خود به مفتضحانهترین و قبیحترین اعمال یعنی ترور شخصیتهای تاثیرگذار مذهبی و سیاسی ملت ایران روی آوردند. این گروهک افراد سرشناس بسیاری را ترور کردند که یکی از آنها استاندار مردمی گیلان، شهید علی اخوینانصاری است.
در زمان انتساب شهید علی انصاری به استانداری گیلان، این استان از لحاظ امنیتی اوضاعی نابسامان داشت. گیلان از لحاظ موقعیتی، مکانی مناسب برای فعالیتهای منافقین بود. شهيد انصاری آن چه در توان داشت به كار گرفت، تا اوضاع گيلان را سامان دهد. ايشان در مبارزه با گروهكهای منافقین مستقر در آن منطقه نقشی بهسزا داشت.
پس از شهادت دكتر بهشتی و يارانش، شهيد انصاری پيراهن سياه بر تن کرد و در شهرداری رشت با بیان تأثر و تأسف از شهادت دكتر بهشتی و يارانش، بدون آن که از منافقان ترسی به دل راه دهد خيلي صريح و با صلابت درباره لزوم مبارزه با ضدانقلاب با مردم صحبت كرد. منافقان بارها به روشهای مختلف ایشان را تهديد کردند؛ اما وی با شجاعت تمام خطاب به منافقين اذعان داشت كه ما از شهادت ترسی نداريم. ايشان همواره در محل كار با غسل شهادت حاضر ميشد. شهید انصاری چند روز پيش از شهادت در سخنرانی خود پاسخ تهدیدهای منافقین را داد و به صراحت گفت: «ما مسئولین هر روز كه سر كار ميآییم، غسل شهادت ميكنيم و آماده شهادتيم و از تهديد منافقين و استكبار جهاني ترس و واهمهای نداريم.» و نیز عنوان کرد: «هر زمان خبر شهادت مرا شنيديد، مطمئن باشيد كه به دو جاي بدنم شليك خواهد شد. اول به قلبم، چون براي مردم ميتپد و دوم به مغزم چون به خدا فكر میکنم.»
شهيد مهندس علي اخوینانصاري در 3خرداد1323 در شهرستان رودسر استان گيلان چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در رودسر سپری کرد و برای ادامه تحصیل در دبیرستان نظام، رهسپار تهران شد. پس از مدتی به دلیل فعاليتهای سياسي و مذهبي از دانشكده افسری اخراج شد. وی با گذراندن دوره تربیتمعلم به استخدام آموزشوپرورش درآمد و مدت 10سال در شغل مقدس معلمی انجام وظیفه کرد. همزمان دروس دانشگاهی را نیز ادامه میداد و موفق به اخذ ليسانس رياضي از دانشگاه تهران شد. ایشان در مبارزه با نظام منحوس پهلوی نقشی بهسزا داشت و به همین دلیل در دوران تحصیل به علت انجام فعالیتهای مذهبی و سیاسی چندین بار توسط ساواک بازداشت و به حبس محکوم شد. او براي ادامه تحصيل به آمريكا رفت و در زمان تحصيل با شهيد چمران نيز آشنا شد. شهید انصاری پس از اخذ مدرك مهندسی صنايع سنگين و مترو در سال1355 برای ملاقات با امام موسی صدر و شهید چمران به لبنان رفت و پس از گذارندن آموزش نظامي، برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به آمريكا بازگشت. ايشان سخنگوی دانشجويان و سخنران انجمن دانشجويان ايران در كاندوليزا سيتی بود. منزل وي در كانزاس سيتی محل تشكيل جلسات و انجمن دانشجويان مسلمان شده بود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دفاع از رساله دكتری خود را ناتمام گذاشت و به ايران بازگشت. شهيد انصاري در سال1355 سفری به لبنان داشت و با شهيد چمران و امام موسيصدر ديدار نمود. او در سال1358 به سمت استانداری گیلان منسوب شد. آخرین سمت وی استانداری گیلان بود. همزمان با آن، عضو هیاتعلمی و مسئولیت دانشگاه فنی گیلان را نیز برعهده داشت. شهید انصاری به همراه معاون خود شهيد عليرضا نوراني در 15تیر1360 مصادف با چهارم ماه مبارک رمضان در خیابان لاکانی رشت مورد هجوم ناجوانمردانه منافقان قرار گرفت و در سن37 سالگی به مقام عالی شهادت نائل شد. از ايشان دختری به يادگار مانده است كه به لطف پروردگار و دنبال نمودن وصيت پدربزرگشان امروز به عنوان متخصص اعصاب و روان مشغول به كار هستند.
آنچه میخوانید شرحی است بر مصاحبه با برادر شهید علی اخوین انصاری:
شهید انصاری بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به دعوت دكتر غفوريفرد كه آن زمان استاندار خراسان بود به ايران آمد. در درخواست دكتر غفوریفرد به وجود متخصصان و افراد تحصيل كرده برای كشور تاكيد شده بود. برادرم قبل از ارائه تز دكترای خود به ايران آمد و به عنوان معاون استانداری خراسان مشغول به خدمت شد. البته ايشان در تمام اين مدت كمترين حقوقی از استانداري دريافت نمیكرد. در سال 1358 كه آيتالله هاشمي رفسنجاني وزير وقت كشور بود، ايشان به عنوان استاندار گيلان انتخاب شد. دوران خدمت ايشان در استانداري گيلان بسيار پر مرارت و سخت بود. در دوران استانداری وی بسياری از گروه های محارب و منجمله منافقين در گيلان تحركات زيادی از خود بروز میدادند و باعث آشوب و بلواي زيادي در اين استان میشدند. ايشان به سبب خدمات و محبوبيت زيادي كه در بين مردم استان داشت مورد خشم و غضب تعداد زيادی از منافقين قرار گرفت. كينه و دشمنی دشمنان نسبت به ايشان به حدی بود که تلاش زیادی برای تخریب چهره مردمی ایشان انجام میدادند.
در مورد تحركات و اقدامات منافقين ابتدا بايد عرض كنم در آن دوران منافقين تحركات مذبوحانهاي را در انزلي و لاهيجان نیز انجام ميدادند. آن موقع فرماندار لاهيجان شخصي بود به نام ابوالحسن كريمي كه توسط گروهك منافقين به شهادت رسيده بود. استاندار وقت لاهیجان شخصی نالايق بود و به گونهاي تلاش ميكرد كه انگار قرار است پشت سرش همه چيز را خراب كند و اثري از آبادي نيز به جاي نماند. مردم اما مردمي انقلابي و شهادت طلب بودند. اوضاع اقتصادي مردم نيز اوضاع خوبي نبود و بيكاري ناشي از سياستهاي رژيم شاه مردم را به ستوه آورده بود. برادرم بسيار كار ميكردند و من همواره از ايشان ميخواستم در روابط خود احتياط كند و كمي هم به فكر خودشان باشد. ايشان بارها توسط منافقين تهديد به مرگ شده بود اما ابايي نداشت تا براي مردم استان همه كار انجام دهد. محبوبيت ايشان روز به روز در حال افزايش بود و افراد منافق نميتوانستند يك مدير مردمي را در استان ببينند.
برادرم در مساجد و تكيهها و مجامع عمومي سخنرانی میكرد و با منافقين مناظره میكرد و به اعتراضات آنها پاسخ میداد و آنها هم كه جواب منطقي و مستدلی نداشتند. در مقابل حرفهای آگاهانهی شهيد انصاری جوابی برای گفتن نداشتند. برادرم به آنها میگفت اگر جواب منطقی و مستندی داريد بايد بياييد و صحبت كنيد نه اين كه به روی مردم سلاح بكشيد، شما بياييد و براي مردم كار كنيد و در قبال آن از ما حقوق دريافت كنيد. دوست دارم در پايان اين مجال گوشههايی از دو نامهای راكه برادرم در آن سالها براي من نوشته بود را در اينجا ذكر كنم. در يكي از نامههايی كه در اول خرداد ماه1356 براي من نوشته بود آمده است:"برادرم رهرو كسانی باشيد كه نعمت هدايت را به بهترين نحو آموختهاند و صبر و استقامت و مبارزه با ناملايمات را پيشه خود ساختهاند. برادرم احمد آقا! انسان در هر مرحلهای كه باشد در ابتدا بايد انسان بودن خود را اثبات كند و بعد از آز آن به مدرك تحصيلی خود افتخار كند. چه بسا افرادی كه به ظاهر دارای مدرك بالايی از نظر مدارج علمی باشند اما از انسانيت بويی نبرده باشند و در درجهی صفر قرار داشته باشند."
در نامه دوم ايشان در ابتدای سال1357 برای تبريك نوروز برای من نامهای نوشته بودند كه در آن آمده است:"احمد آقا میخواستم عيد و سال نو را به شما تبريك بگويم اما ديدم طاغوت را بر گرده خود ديدن نه عيد است و نه نوروز. شما را به صبر و استقامت همراه با فرياد بر سر طاغوت زمانه دعوت میكنم."
در ادامه به بیان خصایل اخلاقی و بخشی از خاطرات این شهید بزرگوار از زبان اطرافیانشان میپردازیم.
تواضع و فروتنی
اگر ما بخواهيم شهيد انصاری را همانگونه كه بود توصیف كنيم، امروز در مقابل يك اسطوره قرار داريم. استانداری تحصيل كرده در آمريكا، در شرايطی كه اصل تحصيل کردن در ايران محدود بود و اكثريت مردم بیسواد مطلق بودند و جامعه، افراد تحصيلكرده كمی داشت، كسی كه در آمريكا تحصيل كرده بيايد و اينقدر خاكي، متواضع، مردمي و بااخلاص باشد. انصاري انساني بود در اوج اخلاص. اگر ما بخواهيم خصوصيتي را براي شهيد انصاری نام ببريم، اخلاصش بود صاف و پاك؛ دلی نورانی داشت. همين موجب شد كه اين عزت رسیدن به مرتبه شهادت را پیدا کند.
سردار محمدرضا نقدی، رئيس سازمان بسيج مستضعفين
مقابله با منافقین
روزی گروهکهای كمونيستی تصميم داشتند تظاهراتی براي آتش زدن اماكن دولتی انجام دهند. وضع خطرناكی پيشبينی میشد و احتمال فتنه وجود داشت. قرار آنها در خيابان تختی بود. در آن هنگام شهيد انصاری پشت تريبون راديو رفت و طي پيامی از مردم خواست تا در همان تاريخ فتنه به خيابان تختی بيايند. با پيام ایشان جمعيتی بسيار عظيم از مردم حتي از شهرهای ديگر به خيابانها آمدند و با همان پيام، فتنه خنثی شد.
سردار محمدرضا نقدی، رئيس سازمان بسيج مستضعفين
خدمت به مردم و ساده زیستی
ما با اطمینان کامل شهادت میدهم كه حتي يك نفر هم از شهيد انصاری شكايت نداشت كه به ایشان مراجعه کرده باشد و شهید مشكلش نکند. با كمترين خواب و كمترين هزينه و كمترين معيشت زندگی میکرد. خانوادهاش هميشه خانه به دوش بودند.
محمد ربيعي، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
ولایتمداری
ايشان بسيار ولايتمدار بود و همیشه میگفت: «كسي كه ميخواهد با افكار انقلابي خدمت كند بايد در خط ولايت باشد.» شهيد انصاری اين مطلب را به خوبی درك كرده بود.
سردار سرتيپ هامون محمودی، فرمانده سپاه قدس گيلان
بخشش و انفاق
او در زمان استانداری گيلان در ماه 7هزار تومان حقوق میگرفت. مبلغ 3هزار و 500تومان آن را براي مخارج منزل به همسرش میداد و میگفت: «اين مبلغ تقريباً معادل حقوق يك مهندس مانند من است. اگر از استانداری كنار گذاشته شدم، باید بتوانيم با اين حقوق زندگی كنيم.» شهيد انصاری نيم ديگر حقوقاش را به كميته امداد میداده است تا براي ايتام هزينه شود.
خاطرهای دیگر نیز از ایشان به یاد دارم. روزی شهید انصاری برای سخنرانی به فومن دعوت شده بود. ایشان با پيكان سفيدرنگ خود عازم آن شهر شد. در جاده به كشاورزی برخورد كرد که از بازار برمیگشت و او هم قصد رفتن به فومن را داشت. شهيد انصاری وسايل مرد روستايی را در صندوق عقب پيكان قرار داد و او را با خود به فومن برد. روستايی گفت كه شنيده استاندار گيلان براي سخنرانی به فومن میآيد، و از اين رو میخواهد وسايلاش را در منزل بگذارد و براي شنيدن سخنرانی استاندار خود را به مسجد برساند!
شهيد انصاری آن مرد روستايی را به منزلش رساند، بارهايش را هم تحويل داد و به جاي كرايه از او خواست صلوات بفرستد. هنگامی كه شهيد انصاری در مسجد مشغول سخنرانی بود، مرد روستايی از راه رسيد و در نزدیکی او نشست، به صورتش خيره شد و از بغل دستی خود پرسيد آن كه سخنرانی میكند كيست؟ وقتي شنيد كه او استاندار گيلان است. ناباورانه پاسخ داد نه! او رانندهای است كه ساعتی پيش مرا سوار خودروی خود كرد و به فومن آورده! شهيد انصاری در پايان سخنرانی، نزد مرد روستايی رفت، او را بوسيد و از او خواست درباره آن ماجرا ديگر چيزی نگويد!
حميد كامرانزاده، مديركل كميته امداد استان گيلان
کمک به نیازمندان و مستضعفان
گاهی به من میگفت خانه برخی از مستضعفان شهر را شناسایی كردم. مقداری آذوقه را شبانه به درخانهشان ببريم تا هم نيازشان برطرف و هم آبرويشان حفظ شود.
دكتر حسن غفوریفرد، از ياران نزديك شهيد
آخرین توصیه شهید به همسرشان قبل از شهادت
شهید انصاری دو شب قبل از شهادتش به من توصیه کرد پشت تابوتم این شعارها را بدهید: «علی جان منزل نو مبارک. علی جان شهادتت مبارک. علی جان راهت ادامه دارد و اللهاکبر...»
دكتر حميده دانش كاظمى، همسر شهید علی انصاری
منبع: هابیلیان
نظر شما