شهید ارسلان فیضیان در فراگیری علوم و شناخت دین مبین اسلام از خود رغبت زیادی نشان میداد
شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۵۳
شهید ارسلان فیضیان که در تیم فوتبال سیاهکل حضور داشت در تاریخ نهم فروردین 1363 در منطقه عملیاتی سومار درحالیکه قصد مراجعه به سنگر خود را داشت با اصابت خمپاره 60 به شانههایش دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد.
شهید ارسلان فیضیان در 20 مهر 1343 در خانوادهای مؤمن و مذهبی در روستای ملوله دیلمان از توابع شهرستان سیاهکل بهعنوان اولین فرزند خانواده دیده به جهان گشود.
او با آمدنش صفا و شادی خاصی را برای خانواده به ارمغان آورد، پدر ارسلان مغازهدار و مادرش علاوه بر خانهداری به کار کشاورزی نیز میپرداخت.
وی در روزگاری که خفقان حکومت محمدرضا پهلوی عرصه راحت زندگی کردن را از مردم سختکوش و متدین ایران گرفته بود در کنار خانواده متدین و مذهبی خود بهسختی روزگار میگذراند.
ارسلان تا مقطع دیپلم به تحصیل پرداخت و در دوران حکومت ستمشاهی به همراه دوستان خود علا رغم دوری راه در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد.
وی ازآنجاییکه تلخیها و ناملایمات زیادی را مشاهده میکرد، با عزمی راسخ در نابودی رژیم پهلوی کوشید و در اوقات فراغت نیز در مغازه کمکحال پدر بود.
با شروع جنگ تحمیلی و فرارسیدن سنش جهت خدمت سربازی، در اواخر سال 1362 با بر تن کردن لباس مقدس سربازی وارد جبهههای حق علیه باطل شد.
ارسلان پس از اتمام دوره آموزشی به منزل مراجعه کرد اما پس از مدتی بار دیگر عازم سنگر دفاع از میهن شد و در مناطق غرب کشور حضور پیدا کرد.
وی جوانی هوشمند، متقی، شکیبا، خوشاخلاق، بانشاط، مؤمن و ورزشکار بود که در فراگیری علوم و شناخت دین مبین اسلام از خود رغبت زیادی نشان میداد.
او در بعضی از مواقع با دوستان خود در تیم فوتبال سیاهکل بازی میکرد و اکثر مواقع در پست دفاع چپ قرار میگرفت و بسیار با تعصب، پرتلاش و مقتدر بود.
برخورد خوب او با دوستان و بهخصوص بازیکنان تیم فوتبال سیاهکل بهگونهای بود که پس از شهادتش با قهرمانی تیمشان در مسابقات منطقه، زمانی که آنها کاپ قهرمانی را دریافت کردند با حضور در گلزار شهدا، آن را بهصورت یادگار در مزارش قراردادند.
ارسلان به مطالعه علاقه فراوانی نشان میداد و با خواندن کتاب امیرارسلان نامدار، تمام صفحاتش را حفظ بود و هرگاه که در محفلی دوستانه حاضر میشد تمام داستانهایش را برای دوستان تعریف میکرد.
او در کارها جدیت و پشتکار داشت و با صبر و حوصله بر مشکلات فائق میآمد و هیچ موقع از کسی کینه به دل راه نمیداد و از روابط عمومی بالایی نیز برخوردار بود.
افراد پیر و جوان به ارسلان علاقه زیادی داشتند زیرا در فصل تابستان در کارهای کشاورزی به خانواده و همسایگان کمک میکرد و عشق به حضرت امام خمینی (ره) و شهادت درراه خدا در او موج میزد و در دومین و آخرین اعزامش انگار احساس این را داشت که به شهادت میرسد.
شهید ارسلان فیضیان پس از رشادتهای فراوان در جبهههای نبرد حق علیه باطل سرانجام در تاریخ نهم فروردین 1363 در منطقه عملیاتی سومار درحالیکه قصد مراجعه به سنگر خود را داشت با اصابت خمپاره 60 به شانههایش دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد و پیکر پاک و مطهرش نیز پس از تشییع باشکوه در زادگاهش به خاک سپرده شد.
او با آمدنش صفا و شادی خاصی را برای خانواده به ارمغان آورد، پدر ارسلان مغازهدار و مادرش علاوه بر خانهداری به کار کشاورزی نیز میپرداخت.
وی در روزگاری که خفقان حکومت محمدرضا پهلوی عرصه راحت زندگی کردن را از مردم سختکوش و متدین ایران گرفته بود در کنار خانواده متدین و مذهبی خود بهسختی روزگار میگذراند.
ارسلان تا مقطع دیپلم به تحصیل پرداخت و در دوران حکومت ستمشاهی به همراه دوستان خود علا رغم دوری راه در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد.
وی ازآنجاییکه تلخیها و ناملایمات زیادی را مشاهده میکرد، با عزمی راسخ در نابودی رژیم پهلوی کوشید و در اوقات فراغت نیز در مغازه کمکحال پدر بود.
با شروع جنگ تحمیلی و فرارسیدن سنش جهت خدمت سربازی، در اواخر سال 1362 با بر تن کردن لباس مقدس سربازی وارد جبهههای حق علیه باطل شد.
ارسلان پس از اتمام دوره آموزشی به منزل مراجعه کرد اما پس از مدتی بار دیگر عازم سنگر دفاع از میهن شد و در مناطق غرب کشور حضور پیدا کرد.
وی جوانی هوشمند، متقی، شکیبا، خوشاخلاق، بانشاط، مؤمن و ورزشکار بود که در فراگیری علوم و شناخت دین مبین اسلام از خود رغبت زیادی نشان میداد.
او در بعضی از مواقع با دوستان خود در تیم فوتبال سیاهکل بازی میکرد و اکثر مواقع در پست دفاع چپ قرار میگرفت و بسیار با تعصب، پرتلاش و مقتدر بود.
برخورد خوب او با دوستان و بهخصوص بازیکنان تیم فوتبال سیاهکل بهگونهای بود که پس از شهادتش با قهرمانی تیمشان در مسابقات منطقه، زمانی که آنها کاپ قهرمانی را دریافت کردند با حضور در گلزار شهدا، آن را بهصورت یادگار در مزارش قراردادند.
ارسلان به مطالعه علاقه فراوانی نشان میداد و با خواندن کتاب امیرارسلان نامدار، تمام صفحاتش را حفظ بود و هرگاه که در محفلی دوستانه حاضر میشد تمام داستانهایش را برای دوستان تعریف میکرد.
او در کارها جدیت و پشتکار داشت و با صبر و حوصله بر مشکلات فائق میآمد و هیچ موقع از کسی کینه به دل راه نمیداد و از روابط عمومی بالایی نیز برخوردار بود.
افراد پیر و جوان به ارسلان علاقه زیادی داشتند زیرا در فصل تابستان در کارهای کشاورزی به خانواده و همسایگان کمک میکرد و عشق به حضرت امام خمینی (ره) و شهادت درراه خدا در او موج میزد و در دومین و آخرین اعزامش انگار احساس این را داشت که به شهادت میرسد.
شهید ارسلان فیضیان پس از رشادتهای فراوان در جبهههای نبرد حق علیه باطل سرانجام در تاریخ نهم فروردین 1363 در منطقه عملیاتی سومار درحالیکه قصد مراجعه به سنگر خود را داشت با اصابت خمپاره 60 به شانههایش دعوت حق را لبیک گفت و آسمانی شد و پیکر پاک و مطهرش نیز پس از تشییع باشکوه در زادگاهش به خاک سپرده شد.
نظر شما