خاطره از شهید حامد/کتاب خوان حرفه ای
يکشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۰۹
شهید حامد کوچکزاده 13 بهمن ماه دوسال گذشته در مأموریت مستشاری در سوریه در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا به فیض شهادت رسید.
به گزارش نویدشاهدگیلان شهید حامد کوچک زاده دغدغه کتاب خوانی داشت. چه برای خودش و چه برای اطرافیان... اعتقاد داشت باید برای کتاب هزینه کرد. اما خودش کتاب هایش را قرض می داد و پیگیر بود دوستان آن را بخوانند و نظرشان را بنویسند. کتابخانه شهید حامد پر است از کتاب هایی که دست خط ایشان در صفحات اولش دیده میشود.
حتی در سوریه هم بر کتاب خوانی اصرار داشت.جعبه ای پر از کتاب با خود برده بود تا در اوقات بیکاری،وقت به بطالت نگذرد. بیشتر همرزمانش به واسطه حامد کتابِ "دخترشینا"را در سوریه قبل از آزاد سازی نبل و الزهرا خواندند ...
حامد همیشه حواسش به دوروبری هایش بود. طوریکه میشد رویش حساب باز کرد. از رفقا گرفته تا نوجوان هایی که با او ارتباط داشتند
وقتی برف سنگین در رشت سقف خیلی از خانه ها را پایین آورد،حامد اول برف سقف خانه رفیقش را که درآموزشی بود پارو کرد بعد رفت سراغِ خانه ی خودش.یا وقتی قرار شد خودش به ماموریت آموزشی برود،درحالیکه متاهل بود و وضع مالی اش خیلی رو به راه نبود،برای یکی از نوجوان هایی که احساس میکرد نباید ارتباطش با او قطع شود،یک سیمکارت خرید و گفت: خودم شارژ می کنم شما ارتباطت رو با من قطع نکن.
حالا آن نوجوان شده یک طلبه موفق!
حتی در سوریه هم بر کتاب خوانی اصرار داشت.جعبه ای پر از کتاب با خود برده بود تا در اوقات بیکاری،وقت به بطالت نگذرد. بیشتر همرزمانش به واسطه حامد کتابِ "دخترشینا"را در سوریه قبل از آزاد سازی نبل و الزهرا خواندند ...
حامد همیشه حواسش به دوروبری هایش بود. طوریکه میشد رویش حساب باز کرد. از رفقا گرفته تا نوجوان هایی که با او ارتباط داشتند
وقتی برف سنگین در رشت سقف خیلی از خانه ها را پایین آورد،حامد اول برف سقف خانه رفیقش را که درآموزشی بود پارو کرد بعد رفت سراغِ خانه ی خودش.یا وقتی قرار شد خودش به ماموریت آموزشی برود،درحالیکه متاهل بود و وضع مالی اش خیلی رو به راه نبود،برای یکی از نوجوان هایی که احساس میکرد نباید ارتباطش با او قطع شود،یک سیمکارت خرید و گفت: خودم شارژ می کنم شما ارتباطت رو با من قطع نکن.
حالا آن نوجوان شده یک طلبه موفق!
نظر شما