خاطراتی شنیدنی از شهيد حسن اميرزاده واجارگاهی
يکشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۳۹
شهيد حسن اميرزاده 10 اردیبهشت 1341 در رودسر دیده به جهان گشود
به گزارش نویدشاهدگیلان يكي از خاطرات شهيد حسن اميرزاده كه براي بنده حسين امير زاده برادر ايشان در زمان جنگ تعريف نموده چنين مي باشد و محل خدمت حسن در سال 1363 جبهه شرهاني در انديمشك بود .
بنا به گفته ايشان فاصله بين نيروهاي دشمن با ما بسيار كم بود فقط يك خاكريز بلند ما را از هم جدا مي كرد . بطوريكه ما در سنگر حرف هاي سربازان عراقي را مي شنيديم . نزديكي هاي ظهر هر روز كه مي شد عراقي ها مي دانستند كه از پشت خط براي ما غذا و مهمات مي آوردند . با خمپاره انداز شروع به خمپاره انداختن مي كردند . در اين زمان طبق معمول ماموريت خاموش كردن آتش به عهده من بود . براي اينكه آتش انها را خاموش كنم يك قطعه آر پي جي با تعدادي از گلوله هاي آر پي جي را بر مي داشتم و به بالاترين سنگر خاكريز مي رفتم و آنقدر به سوي آنها شليك مي كردم تا غذا و مهمات لازم به منطقه برسد . اين كار به طور دائم ادامه داشت تا اينكه شهيد حسن در همين سنگر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و شهيد شد .
بنا به گفته ايشان فاصله بين نيروهاي دشمن با ما بسيار كم بود فقط يك خاكريز بلند ما را از هم جدا مي كرد . بطوريكه ما در سنگر حرف هاي سربازان عراقي را مي شنيديم . نزديكي هاي ظهر هر روز كه مي شد عراقي ها مي دانستند كه از پشت خط براي ما غذا و مهمات مي آوردند . با خمپاره انداز شروع به خمپاره انداختن مي كردند . در اين زمان طبق معمول ماموريت خاموش كردن آتش به عهده من بود . براي اينكه آتش انها را خاموش كنم يك قطعه آر پي جي با تعدادي از گلوله هاي آر پي جي را بر مي داشتم و به بالاترين سنگر خاكريز مي رفتم و آنقدر به سوي آنها شليك مي كردم تا غذا و مهمات لازم به منطقه برسد . اين كار به طور دائم ادامه داشت تا اينكه شهيد حسن در همين سنگر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و شهيد شد .
نظر شما