ستارگان درخشان(4) زندگینامه و خاطراتی از سردار شهید بهرام گل آور
دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۹
سردار شهید بهرام گل آور در جزیره مجنون راننده آمبولانس بودم دستور رسید همه برگردند هرچه سعی کردم راضی نشد میگفت: هیچ وقت چنین کاری نمی کنم چه طور این بچه ها را اینجا بگذارم. رفت و دیگر ندیدمش پرواز به سوی ملکوت
به گزارش نویدشاهد گیلان شهيد بهرام گل آور در اولين روز سرد فصل زمستان ، سال1337 در شهرستان ساحلي بندر انزلي از خانواده اي مسلمان و متدين و از مادري مومنه به دنيا آمد . او از کودکي بهمراه مادر مکرمه اش با حضور درپاي منبرها و مجلس مذهبي و عزاي حسيني مشتاقانه شرکت مي کرد و بدينسان درس عشق و آزادگي را از مکتب غني اسلام ، انسان ساز و راه سرخ حسيني بدرستي آموخت و آنرا هدف و سرلوحه زندگيش قرار داد .
او پس از اتمام تحصيلات ابتدائي و راهنمايي ،ديگر تحمل نياورد زيرا علاقه وافري به کسب تحصيل علوم ديني و حوزوي داشت،لذا به شهر مشهد مقدس هجرت نمود و در جوار بارگاه ملکوتي حضرت ثامن الحجج( ع) در مدرسه علميه آيت الله ميلاني و در محضر اساتيد محترم حوزه به مدت 3 سال دروس حوزوي تلمذ نمود .
بهرام از همان زمان به مسائل سياسي روز و بيداد حکومت منهوس پهلوي و تفکرات حضرت امام خميني آشنا و علاقمند گرديد.
شهيد بزرگوار حاج بهرام گل آور، بسان گل چهره اي زيبا و بشاش و مليح داشت که لبخندي بر زيباي و شادابي و ملاحت آن مي افزود و حکايت از روح آرام و مطمئن و ايمان او مي نمود ، و در کنار او بودن به انسان لذت و آرامش مي داد .
حاج بهرام در سالهاي دفاع مقدس به لحاظ رسالتي که بر دوش گرفته بود به نبرد با دشمنان بعثي کافر در جبهه هاي دفاع مقدس شجاعانه و با عزمي راسخ مبارزه و نبرد نمود .
شهيد گل آور ، در سالهاي دفاع مقدس بنا به وظيفه اي که در خود احساس مي کرد بارها راهي جبهه هاي نبرد با کفار بعثي عازم مناطق جنگي شد و شجاعانه طي 23 ماه از عمر پر برکتش را در نبرد و مبارزه با دشمن خصم دون بسر برد .
سرانجام پس از 30 سال هجران و درد فراق از معبود خويش در حاليکه فرماندهي گردان 14 صاحب الزمان (عج) ، در رسته مهندسي رزمي جهاد سازندگي را بر عهده داشت در مورخه 1367/04/4در جزيره مجنون بر اثر بمباران شيميايي دشمن ، دعوت حق را لبيک گفت و به وصال معشوق نائل آمد و با عرشيان هم نوا شد.
خاطره ای از سردار شهید بهرام گل آور: در جزیره مجنون راننده آمبولانس بودم دستور رسید همه برگردند هرچه سعی کردم راضی نشد میگفت: هیچ وقت چنین کاری نمی کنم چه طور این بچه ها را اینجا بگذارم. رفت و دیگر ندیدمش پرواز به سوی ملکوت ....
او پس از اتمام تحصيلات ابتدائي و راهنمايي ،ديگر تحمل نياورد زيرا علاقه وافري به کسب تحصيل علوم ديني و حوزوي داشت،لذا به شهر مشهد مقدس هجرت نمود و در جوار بارگاه ملکوتي حضرت ثامن الحجج( ع) در مدرسه علميه آيت الله ميلاني و در محضر اساتيد محترم حوزه به مدت 3 سال دروس حوزوي تلمذ نمود .
بهرام از همان زمان به مسائل سياسي روز و بيداد حکومت منهوس پهلوي و تفکرات حضرت امام خميني آشنا و علاقمند گرديد.
شهيد بزرگوار حاج بهرام گل آور، بسان گل چهره اي زيبا و بشاش و مليح داشت که لبخندي بر زيباي و شادابي و ملاحت آن مي افزود و حکايت از روح آرام و مطمئن و ايمان او مي نمود ، و در کنار او بودن به انسان لذت و آرامش مي داد .
حاج بهرام در سالهاي دفاع مقدس به لحاظ رسالتي که بر دوش گرفته بود به نبرد با دشمنان بعثي کافر در جبهه هاي دفاع مقدس شجاعانه و با عزمي راسخ مبارزه و نبرد نمود .
شهيد گل آور ، در سالهاي دفاع مقدس بنا به وظيفه اي که در خود احساس مي کرد بارها راهي جبهه هاي نبرد با کفار بعثي عازم مناطق جنگي شد و شجاعانه طي 23 ماه از عمر پر برکتش را در نبرد و مبارزه با دشمن خصم دون بسر برد .
سرانجام پس از 30 سال هجران و درد فراق از معبود خويش در حاليکه فرماندهي گردان 14 صاحب الزمان (عج) ، در رسته مهندسي رزمي جهاد سازندگي را بر عهده داشت در مورخه 1367/04/4در جزيره مجنون بر اثر بمباران شيميايي دشمن ، دعوت حق را لبيک گفت و به وصال معشوق نائل آمد و با عرشيان هم نوا شد.
خاطره ای از سردار شهید بهرام گل آور: در جزیره مجنون راننده آمبولانس بودم دستور رسید همه برگردند هرچه سعی کردم راضی نشد میگفت: هیچ وقت چنین کاری نمی کنم چه طور این بچه ها را اینجا بگذارم. رفت و دیگر ندیدمش پرواز به سوی ملکوت ....
نظر شما