شهید گداعلی خوش روش دفعه ی آخری که داشت می رفت جبهه آرام و قرار نداشتم. نمی خواستم گریه ام را ببیند، برای همین مدام به صورتم آب می زدم تا متوجه اشک هایم نشود. وقتی در بغل گرفتمش اشک هایش سرازیر شدند. صورت، پیشانی و زیر گلویش را بوسیدم اما باز آرام و قرار نداشتم. از زیر قرآن که رد شد برگشت خم شد و دستم را بوسید گفت: من که عزیزتر از علی اکبر(ع) امام حسین (ع) نیستم.
ستارگان درخشان(2) زندگینامه و خاطراتی از سردار گداعلي خوش روش
به گزارش نویدشاهدگیلان شهيد خوش روش در سال 60به عضويت سپاه در آمد استعدادوتوانايي اش در امر آموزش باعث شد تا به عنوان مسئول آموزش نظامي شهرستان وسپس براي دوره پاياني استانهاي شمالي كشورانتخاب شود به دليل مسئوليت آموزش مدتها از حضور ايشان در جبهه ها جلوگيري مي شد تا با اصرار فراوان پس از عمليات رمضان عازم جبهه ها شد با همكاري دوستاني نظير شهيد نظري گردان حضرت علي بن ابي طالب (ع) را در لشكر 25 كربلا تشكيل داد.
در عمليات والفجر 6در منطقه عموممي چلات ئاقع در دهلران كه لشكر 25كربلا مسئوليت تصرف آن را برعهده داشت گردان حضرت علي بن ابي طالب (ع)از گردانهاي خط شكن بود به اهداف عملي دست يافت اما شهيد خوش روش در اين عمليات به شدت مجروحشد در طول مدت درمان در فومن ازدواج كرد اما هنوز مدت زيادي از ازدواجش نگذشته بود كه بار ديگر راهي جبهه ها شد پس از مدتي به جانشيني گردان حضرت امام حسين (ع) انتخاب شد مشكلات ناشي از مجروحيت وبيماري فرماندهان را برآن داشت تا از حضور وي در جبهه جلوگيري كند اين خبر ضربه شديدي به روحيه اوزد عدم حضور در جبهه اها وبازگشت به شهر او را از فعاليت در امور جاري شهر غافل نكرد وكلاسهاي قرآني رونقي دوباره يافت مركز ثقلي براي فعاليت والگوي مثال زدني براي جوانان شده بود تا آنجا اگر امام جماعت مسجد به دليلي حاضر نمي شد او را به امامت برمي گذيدند اين خود دليل برروح بلند ،نفوذ كلام وحسن اخلاق وبزرانيت و تقوا دروجود اين جوان انقلابي بود با انتشار اخبار عمليات بدروشهادت فرمانده گردان حضرت امام حسين (ع) او خود را به جبهه ها رساند وفرماندهي گردان حضرت امام حسين (ع) را برعهده گرفت شب جمعه 23اسفندماه63 درست زماني كه لبانش مترنم به آيه استرجاع بود خمپاره 80 قايق او همراهانش را مورد اصابت قرارداد ودر حاليكه با آخرين رمق ازدوستان مي خواست تا برايش قرآن بخوانند دعوت حق را لبيك گفت.

خاطره ای از سردار شهید گداعلی خوش روش: دفعه ی آخری که داشت می رفت جبهه آرام و قرار نداشتم. نمی خواستم گریه ام را ببیند، برای همین مدام به صورتم آب می زدم تا متوجه اشک هایم نشود. وقتی در بغل گرفتمش اشک هایش سرازیر شدند. صورت، پیشانی و زیر گلویش را بوسیدم اما باز آرام و قرار نداشتم. از زیر قرآن که رد شد برگشت خم شد و دستم را بوسید گفت: من که عزیزتر از علی اکبر(ع) امام حسین (ع) نیستم. 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده