چندباری بیشتر ندیده بودمش ولی واقعا مرد بود
يکشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۹
زمانی که من میخواستم برای شهادتش پلاکارد نصب کنم؛ بقال محلهشان آمده بود و با اشک میگفت: «چندباری بیشتر ندیده بودمش ولی واقعا مرد بود.»
به گزارش نویدشاهدگیلان به روایت همرزم فرمانده حسین: حسین اصالتاً اهل شلمانشهر از توابع لنگرود بود اما به خاطر شغل پدرش در قم زندگی میکرد و بزرگشده قم بود.
پس از ازدواج در تهران ساکن شد. در مدت سه سال زندگی متاهلی، در مجموع حسین سه ماه هم در خانه نبود؛ آن هم به صورت مقطعی؛ با این وجود همسایهها و کسبه محل همگی او را میشناختند و قبولش داشتند. حسین نه فقط در میان نیروهایش بلکه میان فرماندهان و رفیقانش هم محبوب بود.
زمانی که من میخواستم برای شهادتش پلاکارد نصب کنم؛ بقال محلهشان آمده بود و با اشک میگفت: «چندباری بیشتر ندیده بودمش ولی واقعا مرد بود.»
وی افزود: روی بیت المال خیلی حساس بود و تمام تلاشش را می کرد تا مبادا ریالی از بیت المال صرف مصارف شخصی او شود.حتی اگر آن مقدار برای مخارج شخصیش در نظر گرفته شده بود.
خاطرم هست که در اثر یکی از مجروحیت هایش آسیب جدی از ناحیه ی شکم به او وارد شده بود و او را برای مداوا از سوریه به بیمارستان بقیه الله انتقال داده بودند اما برای اینکه همسر و مادرش نگران نشوند حاضر به بستری نشده بود و گفت میخواهد به شمال پیش خانواده برود.
بخاطر اصرارهای او مرخصش کردیم و به دنبال بلیط هواپیما بودیم تا راحت تر باشد اما او نپذیرفت،بعد خواستند یک خودرو و راننده در اختیارش بگذارند که باز قبول نکرد و گفت میرویم آزادی و از همانجا یک ماشین شخصی میگیریم و میرویم . آخر هم یکی از دوستان که نگران حال او بود،خودش ما را رساند.
خاطرم هست که در اثر یکی از مجروحیت هایش آسیب جدی از ناحیه ی شکم به او وارد شده بود و او را برای مداوا از سوریه به بیمارستان بقیه الله انتقال داده بودند اما برای اینکه همسر و مادرش نگران نشوند حاضر به بستری نشده بود و گفت میخواهد به شمال پیش خانواده برود.
بخاطر اصرارهای او مرخصش کردیم و به دنبال بلیط هواپیما بودیم تا راحت تر باشد اما او نپذیرفت،بعد خواستند یک خودرو و راننده در اختیارش بگذارند که باز قبول نکرد و گفت میرویم آزادی و از همانجا یک ماشین شخصی میگیریم و میرویم . آخر هم یکی از دوستان که نگران حال او بود،خودش ما را رساند.
نظر شما