شهيد حمد اله اسدي از یاران واقعی امام بود

نویدشاهدگیلان: شهيد حمد اله اسدي در سال 1352 در روستاي بنياد آباد از توابع شهرستان ميانه چشم به جهان گشود وي از اوان کودکي به کار کشاورزي علاقه فراوان داشت ديري نپاييد که پدر خود را در سن 12 سالگي از دست داد.

مسئوليت سنگين خانه را بر دوش کشيد در بهار سال 49 معافيت خود را از ژاندارمري ميانه گرفت و سپس در بندر انزلي مشغول کار در بندر و سمت تخليه بار شد او با وجود علاقه فراوان نسبت به فرزندان خود بخاطر دفاع از وطن و علاقه بيش از حد به امام و اسلام راهي جبهه ها ي حق عليه باطل شد و در نهايت هنگام رزم و پيکار با دشمن بعثي در تاريخ 1360/10/27 همچنان که خواسته قلبيش بود به فيض شهادت نائل گشت . روحش شاد و يادش گرامي باد.

ايشان اولين شهيد کوچه تختي  هستند ايشان اسوه اي بودند که نواي الهي را بر پا ساختند شاد کننده ماتمكده عاشقان بودند چشمه اي بودند  پس چشمه اي بودند پر برکت و خصالي چون غنچه هاي بهاري در وجودشان  حکم فرما بود . انسان و زبان انساني از وصف  وجود ايشان عاجز است در  ارزش والايشان همين بس  که پشتيبان الله و دشمن اش  غير الله بود طمانينه وجودشان مناجات الهي و وقار  جسمشان اخلاق و طرز برخوردش با مقابل بود. گاهگاهي از مادرم ميشنوم که ميگويد که شهيد حممدالله  گاهگاهي پاي مبارکشان در خانه ما سبزميشد روزي که مادرم قاليچه ابريشمي را به خاطر  حرمت پاک راضي زيرشان  پهن کردند باستادن قاليچه اين سخن را نقل کرد آيا مي خواهي من زير اين قاليچه  با ناز و نعمت بنشينم در حالي که همنوعان من  چون اسيراني  بازيچه  دست دشمن  شده اند به خدا چنين نخواهم کرد  در غير اينصورت چون عياشاني  خواهم شد که حتي جرعه آبشان را نيز از دل و جان آدمي به دست مياورند  و سپس شروع  به سخن گفتن  مي كردند   گرما و شيريني صحبتهايشان  آنقدر غليظ بود که انسان در آن هنگام فقط به دنيايي نيل گون و فرح بخش ايشان مي انديشيد. نهيبش خبر داد بر هيچ کس ظاهر نمي شود و تندي هايش جز غير نطق خدا و حواليانش بر هيچ کس  ظهور نمي گشت  ايشان آنقدر صبور و شکيبا و به دور از گودال  شيطاني بودند که انگار  فرستاده اي از طرف خداوند اينگونه ما را مفخر  ساخته بود که در خدمتشان باشيم در افکارش چنين مي بود  که انگار ميخواهد در مورد غرور علمي سخن  گويد او مي گفت آفات مهم دانشجو و دانش آموز و جويندگان راه حق  غرور علمي است. او مي گفت غرور  علمي آنقدر عظيم است که اغلب رهايي از چنگ آن حتي با مجاهرات نيز شايد امکان پذير نشود . او مي گفت غرور سبب مي شود که علم عالم در حکم دنياي  که خود آن با غرورش بنا کرده براحتي خواهد شکست ايشان بسيار مهربان بوند  و گاهي براي اينکه اطلاعات زيادي  در مورد جبهه در اختيار  بچه ها بگذارند  شبانگاهان  چشم نمي گشودند و کتابهايي  دراين مورد مي خواندند و در آخر  به بچه ها توضيح مي داد و مي گفت : در آن  عرصه که نه چشم است و نه گوش نبيند چشم دل خبر روي دلبر - شما را به لقاءالله پيوست سر دست مست و هر آني  مسير شهادت برترين معراج عشق است گهش پروازي از جبرئيل برتر.
مادرم مي گفت ايشان عاشق مناجات بودند و هميشه مناجاتهايشان  بنا گوش ما بود : که شامل : اي خداي بزرگ آنقدر به ما عظمت و تقوا ي روحي ده که همه وجودمان را قربانيت کنيم . الهي تمامي کساني که براي فاطمه الزهرا ميگريند عاقبت دنيوي و آخرتي شان را در پناه خود مختوم نماي و خداوندا هنگاميکه ما را از امتحانات الهي ات  به سلامت بيرون آوردي کلمه غرور را از ذهن مان پاک گردان و در آخر مي گفتند آمين يا رب العالمين . شهيد اسدي  به مسئله حجاب  بسيار حساس بودند و اگر کسي را بدون  حجاب اسلامي  مي ديدند بسيار  ناراحت مي شدند . و سرشان را با فروتني پايين آورده و به سوي  مقصد گاهشان پا مي نهادند خداوندا پس تو نيز ما را اطاعت کننده گاهان شهيد اسدي قرار ده و زندگي ما را در پناه شکوفايي عظمت خود با آغاز و پاياني خوش مخطوم فرمايي . آمين يا رب العالمين .