روایت یک آزاده مسیحی از اسارت/«وارتان سيران» تنها آزاده و جانباز مسیحی دفاع مقدس در گیلان
سیران با بیان اینکه از ايراني هاي اقليت مذهبي ساكن استان گيلان، رشت هستم، اظهار کرد: با توجه به اينكه اقليت ها تفاهم خاصي با شيعيان دارند به همین دلیل ما هم به جبهه كمك مي كرديم و نيروهاي رزمي به منطقه مي فرستاديم.
وی با بیان اینکه وقتي به سن قانوني رسيدم مثل خيلي از جوانهای ديگر اقليت خودم را به حوزه نظام وظيفه معرفي كردم و از طريق لشكر 81 كرمانشاه اعزام شدم، افزود: دوران آموزش را در چهل دختر گذراندم پس از آموزش به سر پُل ذهاب اعزام شدم و مدتي در آنجا، خط نگهداري مي كردم.
این آزاده مسیحی با بیان اینکه يك روز صبح تيربارچي از نگهباني بر مي گشت كه ناگهان به روی مین رفت و پايش از زانو قطع شد و مرا به اسم صدا كرد وارتان، وارتان، تا به کمکش بروم، گفت: زمانی که برای کمکش میرفتم یک نفر دیگر را هم بردم تا بتوانیم او را نجات دهیم.
سیران در ادامه گفت: شخصی که با من برای کمک آن جانباز آمد متاسفانه زیر پایش را ندید و او هم بر روی مین رفت و پاشنه پایش قطع شد، تصریح کرد: در آن زمان دو مجروح بر روی دستم مانده بود و به ناچار از چند نفر کمک گرفتم تا توانستیم آنها را نجات دهیم و از زمین مین گذاری شده آنها را بیرون آوردیم.
وی با بیان اینکه روزهای تلخ و شیرین سربازی همینطور میگذشت، خاطرنشان کرد: تا اواخر جنگ 18ماه از حضورم در جبهه مي گذشت تا اينكه يك روز صبح عراقي ها خط ما را به محاصره خودشان در آوردند.
این جانباز و آزاده مسیحی با بیان اینکه بعد از چندین ساعت مبارزه، وقتی مهمات ما به اتمام رسید، عراقی ها ما را به اسارت خود در آوردند، اظهار کرد: بعد از چند ساعت به نهروان اردوگاه 17 رسیدیم و در این مدت سختی های زیادی را متحمل شدیم.
سیران با بیان اینکه بعد از یکسال شکنجه و عذاب های روحی و روانی، ما را به بعتوبه اُردوگاه 18 بردند، افزود: در آنجا 3 نفر از ما داراي مذهب اقليت بوديم که اسیر عراقی ها شده بودیم.
وی با اشاره به اینکه يك افسر اقليت عراقي براي ما سه نفر جشن گرفت چون مذهب ما با ديگران فرق مي کرد ما را زياد اذيت نمي كردند نه اينكه اصلاً كارمان نداشتند ولي كمتر از ديگران بود، گفت: از آنجايي كه برادران ديني مسلمان براي خدا، اسلام، دين ، قرآن و سرزمين خود دفاع مي كردند، آن همه كتك و شكنجه را متحمل مي شدند ما از شكنجه هاي آنان بيشتر عذاب مي كشيديم چون اگر انساني خودش درد داشته باشد درست است كه درد مي كشد امّا وقتي اطرافیان او را مي بينند عذاب كشيدنش بيشتر است.
این آزاده مسیحی تصریح کرد: ما سه نفر در آنجا بيشتر عذاب روحي داشتيم و می گفتیم خدايا اين چه سرنوشتي است كه همه آنان فردي مؤمن هستند و براي دفاع از ناموس مي جنگند و باید اینگونه شکنجه شوند، خدايا كمك كن تا همه آزده باشيم.
سیران با اشاره به اینکه شب و روز همه دست به دُعا بوديم و روزها و شب ها، ماهها گذشت و روزي در اُردوگاه زمزمه آزادي به گوش رسيد، خاطرنشان کرد: به هر سويی که مي رفتيم خبر آزادي بود بچّه ها همه خوشحال بودند كه به وطن باز مي گردند امّا چون آنان آنقدر دروغ به ما گفته بودند ما هرگز فكر آزادي را نداشتيم.
وی اظهار کرد: خلاصه لطف خداي بزرگ شامل همه اُسرا شد آناني كه به خداوند نزديك تر شده بودند شربت شهادت را نوشيدند به جمع شهدا پيوستند ما كه لياقت آن را نداشتيم به وطن خود بازگشتيم .
این آزاده مسیحی افزود: امّا خدا را هزاران بار شكر كه در خاك خود سجده مي كنم و سر به خاك خود مي گذارم و مي ميرم.
ایکاش می شد که این بنده خدا رو صدا و سیما دعوت کنه