وصیت نامه
محمد نجفی، سوم فروردین ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش اسماعیل، کارگر کارخانه فرش بود و مادرش زهرا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. پنجم دی ۱۳۶۵، با سمت معاون فرمانده گروهان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید محمد نجفی

دست خدا بالای سر ما است.

 خدایا! براى چندمین بار است که وصیتنامه را تعویض مى‏ کنم! در مدت کوتاهى که در جبهه شرکت داشتم، شهادت را نصیبم نکردى!
می دانم که لیاقت شهادت را ندارم؛
اما خدایا! کمکم کن که لیاقت شهادت در راهت را پیدا کنم.
ای پرورش دهنده ی محمد(ص)، فاطمه(س)، على، حسن و حسین!
دردمندم و دل شکسته و روحم از این درد مى‏ سوزد.
امیدوارم جانم را در راه اسلام بپذیرى تا شاید براى محو شدن گناهانم، کفاره‏اى باشد و شاید بیامرزیم که در هر حال محتاجم و ناامید هم نیستم؛
زیرا بنده ی تو هستم و مى ‏دانم که خداى من «ارحم الراحمین» است.
اینجانب، محمد نجفى، هدفم از رفتن به جبهه این بود که اولاً به وظیفه ی شرعى خود عمل کنم و ثانیاً به فرمان امام لبیک گفته باشم.
اى عزیزان! قدر این نعمت الهى را بدانید و در همه حال گوش به فرمان ایشان و در هر زمان لبیک‏ گوى او باشید.
همچنین قدر رزمندگان را بدانید که ایشان دوستان خدایند؛
مى ‏بینید چقدر اینها آرامند؟ چون قلوب و دلهایشان به یاد خداوند است؛ اینها فهمیده ‏اند که از کجا آمده ‏اند و آمدنشان بهر چیست؛ اینان در پرتو داشتن ایمان و سرمایه ی عملى مذهبى و رهبرى ‏هاى صحیح، به درک راز خلقت و سرآغاز و سرانجام آن موفق گردیده‏ اند؛
اینان کسانى نیستند که معنویات را به دست فراموشى سپرده باشند و کسانى نیستند که براى بهزیستى، ارضاى غرایز و اشباع خواسته‏ هاى درونى خود، پیوسته تلاش کنند و در دنیاخواهى و تجمل پرستى غرق شوند؛
اینان، جهان را از دیدگاه هدف نمى ‏نگرند و از آن کسانى نیستند که دست روى دست بگذارند و انواع بیدادگرى ‏ها را به عنوان صبر و شکیبایى برابر تقدیرْ تحمُّل کنند؛
اینان کسانى هستند که مقابل هر اضطراب و تشویشی برابر مشکلات دنیوى معقول هستند؛ چون صاحب ایمان مذهبى مى ‏باشند.
اى عزیزان! بدانید که بسیجیان، گفتارشان گفتار حسین(ع)، هدفشان، هدف حسین(ع)، عملشان، عمل حسین(ع) و رهبرشان، اولاد حسین(ع) است.
اینان مولایشان حسین(ع) است؛ اینها جوشش خونِ حسین(ع) هستند که با نثار خون خود، خون امام حسین(ع) را زنده نگه داشته ‏اند.
سپاهى هم پاسدار است؛ پاسدارِ خون حسین(ع)، پاسدار دین و مملکت حسین(ع)
... سپاه از روحانیَّت و روحانیَّت از حسین(ع) است.
بارالها! سپاه، بسیج و روحانیَّت را از هرگونه تهمت، افترا و کینه توزى دشمنان درامان بدار؛
زیرا این برادران مثل مولایشان ابا عبدالله الحسین(ع) مظلوم واقع شده ‏اند.
برادرانم با سلاح ایمان و خواهرانم با حجاب و ایمان، ادامه دهنده ی راهم باشند.
دخترم ثریا! تو را دوست داشتم، خیلى بیشتر از آنکه فکرش را بکنى؛ ولى دخترم! ناراحت نباش که شهیدان زنده‏ اند و دست خدا بالاى سر ما است. شما طورى رفتار کن که دشمنان بدانند که فرزند چنین رهبرى هستی.
فرزندم! خدادوست باش، که خداوند دوستداران خود را دوست مى‏ دارد.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده