ای تاریخ بشکند قلمت که اگر ننویسی یاران خمینی چگونه به شهادت رسیده اند
نویدشاهدگیلان: پاسدار رشید اسلام شهید اسدالله پاکاری در تاریخ 1347/6/29 در خانواده ای متدین در شلمان از توابع شهرستان لنگرود دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود و با کسب نمرات عالی به پایان رسانید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل بسیج به فرمان معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به عضویت این نهاد مقدس و مردمی در آمد.
همزمان با شعله ور شدن آتش خشم دشمنان نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی و شروع جنگ تحمیلی وی در سال ۶۲ جهت فراگیری آموزش نظامی به پادگان آموزش نظامی منجیل اعزام و پس از فراگیری آموزشهای لازم وارد سنگرهای حق و حقیقت گردید و به دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی پرداخت .
شهید پاکاری با وجود سن کم در عملیاتهای مختلف حضوری پر رنگ و فعال داشت به طوری که خاکهای تفتیده اهواز و کوههای استوار کردستان شاهد فداکاریها و عشق بازیهای فراوان او بودند. اسد الله در سال ۶۶ و در عملیات والفجر ۱۰ بر اثر انفجار خمپاره دشمن در منطقه عملیاتی بانی بنوک دچار موج گرفتگی از ناحیه سر شد و تا لحظه شهادت زخم ها و جراحات حاصل از آن بدن پاک و مطهرش را رنج می داد . حضور پر شور او در سنگرهای دفاع هیچ گاه او را از سنگر علم غافل ننمود، به طوری که همزمان با حضور در سنگر جهاد ، به ادامه تحصیلات نیز می پرداخت و تا قبل از شهادت توانسته بود سال سوم متوسطه را در رشته علوم انسانی با موفقیت به پایان برساند .
شهید پاکاری در اوایل سال ۶۵ دوره های تخصصی مخابرات را فرا گرفت و پس از آن به عنوان مسئول تخصصی مخابرات لشکر قدس گیلان را در عملیاتهای کربلای ۴و۵ آنها را همراهی نمود.
شهید در اواخر سال ۶۶ به جهت علاقه خاص به سپاه پاسداران پاسداران به عضویت این نهاد مقدس و متعالی در آمد. اسدالله جوانی متدین، باوقار و باتقوا بود.
وی از چهره ای معصوم و رویی گشاده و مهربان برخوردار بود و در کارها بسیار صبور، دقیق و با صلابت بود. یکی از جملات همیشگی وی که در جمع دوستان و خانواده مطرح می نمود جمله معروف شهید چمران بود که می گفت: ای تاریخ بشکند قلمت که اگر ننویسی یاران خمینی چگونه به شهادت رسیده اند شهید پاکاری انسانی پرتلاش، دلسوز و شجاع بود.
شجاعت وی به گونه ای بود که در عملیات بیت المقدس ۷ آن هنگام که آسمان شلمچه همانند گلوله های دشمن ، گرما و آتش را بر سر و روی رزمندگان اسلام می پاشید وی به هنگام نیاز باغبانی فرمانده گردان حضرت رسول (ص) به بی سیم چی، با وجود این مسئولیت مخابرات گردان را به عهده داشت ، خواسته فرمانده را لبیک گفت : و خود را به خط مقدم دشمن رساند و در نبردی بی امان با دشمنان از ناحیه شکم مجروح و به دلیل جراحت زیاد در دست دشمنان اسیر و پس از تحمل شکنجه های فراوان ، بر اثر اصابت تیر خلاص به ناحیه سر توسط نیروهای بعث در تاریخ 1367/3/23 در سن بیست سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و به جمع قدسیان الهی پیوست .
و سرانجام پس از ۹ سال از پیکر پاک و مطهرش که جز مشتی استخوان و پلاک باقی نمانده بود و سالها در خاکهای پررمزوراز شلمچه سرود عاشقی سر می داد در سال ۷۱ بر روی دستان مردم شهید پرور لنگرود تشییع و در گلزار شهدای شلمان به خاک سپرده شد.
