من به خود می بالم که سرباز اسلام هستم؛ مناجات نامه عارفانه شهيد علي کريمي پاشاکي

نویدشاهدگیلان: شهيد علي کريمي پاشاکي فرزند محمد علي در خانواده اي متدين در روستای پاشاکی توابع لاهیجان ديده به جهان گشود. دوره ي ابتدايي را در مدرسه ي شهريار، (شهيد گمنام) و دوره ي راهنمايي را در مدرسه ي پرورش موسي صدر گذراند. علي از کلاس دوم ابتدايي ، عصرها نزد واعظ محلّه حاج آقا رحمتي مي رفت و در زمينه ي مسائل ديني و فقهي کسب فيض مي کرد. نماز را هميشه به جماعت مي خواند و زودتر از همه در مسجد حاضر مي شد موذن و مکبر نيز بود. بزرگتر که شد فعاليتهاي سياسي ، ايدئو لوژي او بسيار گسترده تر شده دو بار از دست منافقين و کمونيست ها مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بستري شد. سال 57 هم در انجمن اسلامي پاشاکي شروع به فعاليت نمود. او مي خواست در دبيرستان شهيد کامل منصور قناعي ادامه ي تحصيل دهد که عشق به جبهه باعث شد سنگر مدرسه را رها نموده به بسيج پاشاکي بپيوندد. بعد از آن به پايگاه بازکياگوراب پيوست و داوطلب اعزام به جبهه شد. مدتي در چالوس دوره نظامي ديد و پس از آن به تهران و سپس به اهواز و سوسنگرد و بستان رفت و رشادتهاي زيادي از خود نشان داد خستگي ناپذير بود و از دشمن هراسي به دل راه نمي داد. سرانجام اين سرو جوان، حامي مستضعفان، در تاريخ 1360/10/10 در منطقه ي بستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره ي دشمن به سر، دعوت حق را لبيک گفت و به خدايش پيوست.


من از خداوند متعال مي خواهم که چه کشته شوم و يا زنده بمانم مرا جزء شهداء قرار دهد ، زيرا شهداء با پيغمبران و صالحين محشور ميشوند و ديگر آنکه حسين سرور شهيدان با تمام جوانانش، در برابر ظلم وظالم ايستاد و شهيد شد، مگر من شيعه او نيستم خدايا، شهادت را نصيبم کن زيرا من مشتاق ديدار حسينم.

* * * * *

بنام او که همه چيزم اوست، بنام او که زندگیم در جهت اوست ، بنام او که زنده به اویم ، بنام او که از اویم ، زندگي ام به خاطر اوست، شدن در جهت اوست ، بودنم از اوست ، رفتنم به اوست ، يادم اوست ، جانم اوست ، معشوقم اوست ، معبودم اوست ، مقصودم اوست ، مرادم اوست ، اميدم اوست ، احساسش مي کنم با قلبم با ذرّه ذرّه وجودم با تمام سلولهايم احساسش مي کنم اما بيانش نتوان کرد، اي همه چيزم به يادت هستم ،به يادم باش که بي تو هيچ و پوچ خواهم بود .

* * * * *

خدايا ، من كه اين لياقت را در خود نمي بينم، اگر تو بخواهي، هر چيز را به هر كس خواهي داد. خدايا تو را به خون شهيدان، مرا با شهدا محشور كن.

* * * * *

بارالها ، از تو خواهانم با کمک این ملّت غیور و مسلمان انقلاب اسلامیمان، به رهبری نائب امام زمان (عج) ، پرچمش فراتر از مرزها رود و ندای اسلام و اسلام محمّدی (ص) سراسر منطقه را فراگیرد، ونمونه ای از حکومت علی (ع) در این منطقه استقرار یابد .

* * * * *

بارالها ، خدایا ، مستضعفین جهان را برمستکبّرین پیروز فرما و مستضعفین، خود سرنوشتشان را به دست گیرند . حضرت باری تعالی وضعیت ما را تغییر نمی دهد مگر آنکه خود تصمیم بگیریم و اراده کنیم با عزمی راسخ و استوار راه علی (ع) و صراط مستقیم را انتخاب نمائیم.

* * * * *

خدایا ، ما را در برقراری و پا بر جاشدن راه علی (ع) کمک کن ،افسوس که من بیشتر از یک جان در کالبدم وجود ندارد که بتوانم با ایثار و از خود گذشتگی ، اسلام عزیز را یاری نمایم .

* * * * *

خدایا ، پروردگارا ، من به خود می بالم که سرباز اسلام هستم و سرباز امام زمان ( عج ) و در راه تو خدمتگزارم . بارالها، مرگ مرا ، شهادت در راه خودت قرار بده. بارالها، مرا برای کمک در به اهتزاز در آوردن پرچم مهدی (عج) پرچم مستضعفین جهان یاری فرما . خدایا، شهادت مرا جزء شهدای صدر اسلام ثبت بنما ، جزء شهدای زمان حضرت ختمی مرتبت (ص) که اکمل موجودات ، افضل انسانها ، اشرف مخلوقات است ، قرار بده. افسوس که یک جان بیشتر نداشتم که در راه نایب امام زمان (عج) ،که راه اسلام ،که راه برپا شدن حق و عدالت است ، هدیه نمایم .

* * * * *

خدایا ،تشکر می کنم که تو این نعمت را به من دادی که بتوانم در برابر تو ، در راه اهداف حکومت اسلامی ، لذّتها و محبّتهای دنیوی را فراموش کنم و فقط راه تو را در نظر داشته باشم .
خدایا ، من هر چه از تو خواستم ، در زندگی به من عطا فرمودی ، حتّی شهادت در راه خودت را از من دریغ ننمودی ، من چگونه بتوانم از عهده شکر تو برآیم.