شب نشینی با خدا/ شهيد قربان علي آقازاده
زندگینامه و گزیده ای از دل نوشته های طلبه شهيد قربان علي آقازاده در روز اول شهريور سال 1345 در روستاي کمامردخ از توابع صومعه سرا از يک خانواده مذهبي چشم به دنيا گشود
نویدشاهدگیلان: شهيد قربان علي آقازاده در روز اول شهريور سال 1345 در روستاي کمامردخ از توابع صومعه سرا از يک خانواده مذهبي چشم به دنيا گشود شهيد اولين فرزند خانواده بود و از هفت سالگي وارد مدرسه شد وتا اول نظري تحصيل نمود شهيد در تظاهرات عليه رژيم پهلوي شرکت داشت و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي براي دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در گوراب زرميخ پايگاه بسيج را تاسيس نمود و به بسيجيان آموزش عقيدتي و نظامي مي داد شهيد قربانعلي آقازاده براي مبارزه با ضد انقلابيون عازم کردستان و به مدت 3 ماه در آنجا بر عليه ضد انقلابيون پيکار نمود شهيد براي فراگيري مکتب خونبار اسلام و ترويج آن وارد حوزه علميه کاشان گرديد و به مدت شش سال در آنجا تحصيل نمود در اين حوزه بود که دوبار به جبهه اعزام شد در سال 1364 ازدواج نمود و ثمره اين ازدواج يک دختر مي باشد که بعد از شهادتش بدنيا آمد سرانجام شهيد پس از اين همه رشادت و فداکاري در تاريخ 1365/12/7 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در منطقه عملياتي شلمچه به ديدار محبوبش شتافت راهش پر رهرو باد.

مناجات نامه عارفانه شهيد قربان علي آقازاده؛ بدنم قطعه قطعه شود اما اسلام و قرآن پا برجا بماند

گزیده ای از دل نوشته های شهيد قربان علي آقازاده؛

خدايا ، آنقدر به من قدرت بده كه اگر از زمين و آسمان رگبار دشمن و باران تهمت ببارد در ايمان خالصانه من به تو خللي وارد نشود.

* * * * *

خداوندا ،صبري ده تا بتوانم زندگي را شيرين ، خوب و با صفا به پايان برسانم .

* * * * *

خدايا ، تو تطمئنّ القلوب هستي قلبم را آرامش ده زيرا هم خودمان و هم زندگيمان در خطر است خدايا ، پناه به تو مي برم و فقط از تو ياري مي طلبم، خدايا تو رحم كن ،تو پناهم بده، تو نجاتم بده، تو مرا به آرزويم برسان.

* * * * *

ای حسین ، ای سرورم ، من آمده ام تا در رکابت علیه کفر و ظلم و جهل بجنگم ، حسین جان از تمام چیزهای دنیائی گذشته ام و با همه وجودم آمده ام . حسین جان ،عشق کربلایت مرا دیوانه کرده و نمی دانم چطور بیان کنم ، حسین جان آمده ام آرزوی کربلا در سر دارم آنقدر در این جبهه ها می مانم . یا اینکه به کربلایت بیایم و یا اینکه در این راه جانم را فدا می کنم تا اینکه روز قیامت پیش تو و دیگر ائمه معصومین شرمنده نباشم.

* * * * *

حسین جان ، اگر در روز عاشورا نبودم که تورا یاری دهم ولی امروز فرق ندارد با آن روز و حالا دیگر وظیفه من است که در رکابت بجنگم تا اینکه به پیش شهدا بروم.

* * * * *

خدایا ، وجودم اشک شده است ، همه وجودم از اشک می جوشد و می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود ، اشک شده ام و دیگر به من اجازه بده که در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد .

* * * * *

خدایا ، تورا شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راه ها بسته است و هیچ راهی جز ذلّت و خفّت و نکبت باقی نمانده است ، میتوان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید .

* * * * *

خدایا ، دیگر نسبت به کسی عصبانی نمی شوم ، دیگر بنام خود و برای خود قدمی بر نخواهم داشت دیگر هوا و هوسی در دل خو د نخواهم پرورد ! آرزوها را فراموش خواهم کرد ، همه دردها و شکنجه ها و زخم زبانها را خواهم پذیرفت .

* * * * *

خدایا ، می خواهم درد و غم مرا بسوزاند در حالیکه به عرفان من بیفزاید .
می خواهم در آغوش مرگ فرو روم در صورتیکه به حیات ابدی مطمئن باشم .
می خواهم سنگ زیرین آسیاب باشم ، به شرط آنکه کاروان انسانها بسوی تکامل پیش برود .
می خواهم قربانی شوم ، تا امّت اسلامی باقی بماند.

* * * * *

در معرکه مرگ و حیات ، هنگامه لقاء بسوی تو میخواهم تنها باشم .

* * * * *

خدایا ، میخواهم بدنم قطعه قطعه شود اما اسلام و قرآن پا برجا بماند .

مناجات نامه عارفانه شهيد قربان علي آقازاده؛ بدنم قطعه قطعه شود اما اسلام و قرآن پا برجا بماند

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده