شهدای محرم استان گیلان شهید رحمت اله موسی زاده (تاریخ شهادت مصادف با بیست و نهـم محـرم سال 1403 هجری قمری)
نام و نام خانوادگی شهید : رحمت اله موسی زاده
فرزند : کیش آقا
تاریخ تولد : 15/10/1330
تاریخ شهادت : 25/08/1361
(مصادف با بیست و نهـم محـرم سال 1403 هجری قمری)
وصیت نامه شهید :
اي خداي مهربان، شاهد باش که من فقط و فقط بخاطر اسلام و بخاطر لبيک به هل من ناصر ينصرني حسين زمان يعني امام خميني بت شکن اين راه راانتخاب کرده و به سوي جبهه حق عليه باطل حرکت مي کنم، حرکتي باشتاب تند شونده بسوي تکامل، تا مرز شهادت و از مرز شهادت به آن طرف تر ، حرکتي بي نهايت تند شونده تر بسوي لقاءاللّه. ازاينکه گفتم از مرز شهادت به آن طرف ترحرکت بي نهايت تندشونده تر بسوي اللّه ،البتّه اين مقدار درکش تفکّر لازم دارد زيرا بي ارتباط نيست که اسلام مي گويد يک ساعت تفکّر، بهتر از هفتاد سال عبادت است و بيهوده نيست که حضرت علي عليه السلام فرموده :
« بزرگترين اسرار، مرگ است پس بي دليل نيست که آن دنيا چه دنياي پر عظمتي است .(...آخر آورنده دين مبين اسلام به معراج رفته بود ...) پس اعلام مي کنم با کمال آ گاهي حرکت کردم تا در نجات همه مستضعفين جهان و استقرار حکومت اللّه در روي زمين سهمي ناچيز داشته باشم .
* * * * *
حرکت کردم براي آنکه لحظه ی درنگ نبود ،زيرا تمام ابر جنايتکاران شرق و غرب و نوکران کوچک و بزرگ آنها و همه وهمه چندين سالست که با اتّحاد ناميمون و بخيال خامشان مي خواهند حکومت اللّه را که منافع همه ي آنها را بخطر انداخته واين وعده الهي را سرنگون کنند .آخر آنها صدها و شايد هزارها کيلومتر بي رحمانه و بي شرمانه بداخل مملکت اسلامي ما يورش آورده اند . ولي آنها کور خوانده اند زيرا با همه ي تکنولوژيشان در مقابل حکومت الهي که در ايران جاريست و فرمانده کلّ قواي آن را امام زمان (عج) به عهده دارد چون موشي در مقابل شير را مي مانند و حالا من به عنوان يک شاهد و به عنوان يک شهيد خداي خود را سپاس مي گويم که اين سعاد ت را براي من ارزاني فرمود تا از اين دنياي لجن ببرم و راه پر سعادت صراط مستقيم را در پيش گيرم زيرا ديگر احساس مي کردم که نمي توانم در اين دنيا بمانم.
* * * * *
اي پروردگار مهربان ،مي دانم که هر کس تورا طلب کند ،مي يابد و آن کس که تورا يافت، مي شناسد و آن کس که تورا شناخت ،دوست مي دارد و آن کس که تورا دوست داشته باشد ،به تو عشق مي ورزد وآن کس که به تو عشق ورزيد تونيز به او عشق مي ورزي ، آن کس را که به او عشق ورزيدي ،او را مي کشي وآن کس را که کشتي ، خونبهايش بر تو واجب مي شود و آن کس که خونبهايش بر تو واجب شد تو خود خونبهايش خواهي شد (حديث قدسي) و حالا از تو ميخواهم که عشقم را بپذيري .
* * * * *
خدايا، به ما توفيق تفکّر را بده تا به نعمت آگاهي نيز برسيم.
* * * * *
وقتي که با نگاهم به ميدان نبرد مي نگريستم ، مي ديدم آنچه را که ما به عنوان سنگر مي گوئيم و مي بينيم، در حقيقت سنگر نیستند بلکه دريچه هائي هستند که به بهشت بازمي شوند وبه وضوح مي ديدم که خاکريز نيستند بلکه ديواري هستند که جداکننده ی دنياي بعد سوّم ودنياي باعظمت پس از مرگ هستند و باز هم به آشکار ديدم که چگونه شايسته ترين انسانها اين ديوار را مي شکستند و اين دريچه را با مي کردند و وارد دنيائي مي شدند که من ديگر کلمه اي نيافتم براي توصيف آن لحظات و خودم را لال حس مي کردم و پيش خود ميگفتم: اي کاش زبان فارسي ما 32 حرف نبود بلکه سي ودو هزارحرف بود تا شايد من اندکي از آن صحنه ها رامی توانستم بازگو کنم و در اين لحظه ها حس کردم که کورم زيرا چشمانم اصلاً قادر به ديدن نبود بلکه هرچه مي ديد م باچشم دل مي ديدم. و همه ی اين صحنه ها ي آموزنده مرا قدمي بسوي اللّه نزديکتر مي کرد .
* * * * *
مي خواهم بگويم که اي ملّت مسلمان ايران مبارزه با نفس امّاره را خيلي خيلي مهم بشماريد زيرا سخت ترين و پر ارزشترين مبارزه است.
بايد به آن عدّه از مسلمان هاي بي اراده ومسلمان هاي بي تفاوت و حتّي غير مسلمان ها که هنگام راه پيمائي هادر کنار خيابان ها فقط تماشاچي هستند و به هنگام نماز جعه ها مشغول کار و کاسبي اند بايد بگويم که ديگر بس است ،اندکي به خود آئيد و بدانيد که نفس امّاره بر شما چيره شده است و مرگ را به ياد آريد .
* * * * *
توصيه من به شما اينست که کتابهاي شهيد مطّهري و شهيد دستغيب را فراموش نکنيد و نماز و نماز جمعه ها را سبک نشماريد.
