شهيد حاج حسن قلي اسماعيلي هر چند که سواد نداشت ولي در علم و معنويات مانند يک فيلسوف بود و نماز و اصول و فروعات دينش را بخوبي خوب و به طور کلي انجام مي داد...
بسم الله الرحمن الرحيم 

زندگي نامه شهيد حسن قلي اسماعيلي:

شهيد حسن قلي اسماعيلي در 1299/12/2شمسي هجري در شهرستان سپيدان ( اردکان فارس ) کودکي چشم به جهان گشود که نامش را حسنقلي اسماعيلي نهادند تا به يگانگي خدا شهادت مي دهد و خدا را به يکتايي پرستش نمايد و شهيد حاج حسن قلي اسماعيلي در طفوليت در دامان پر مهر پدر و مادر پرورش يافته شهيد حسن قلي اسماعيلي پس از سپري کردن دوران کودکي از اوان نوجواني با مسجد و مجالس مذهبي آشنا و اکثر اوقات خود را در مسجد مي گذراند و چون در آن زمان هنوز به آن صورت مدرسه رونق زياد نداشت بر همي مبنا از سواد عاري بود . شهيد حاج حسن قلي اسماعيلي هر چند که  سواد نداشت ولي بخدا قسم در علم و معنويات مانند يک فيلسوف بود و نماز و اصول و فروعات دينش را بخوبي خوب و به طور کلي انجام مي داد تا اين که به سن جواني رسيد و ازدواج نمود و چون در آن زمان ايشان وضعش از نظر مالي ضعيف بود لذا روي همين اصل با قليل پولي که داشت به روستاها مي رفت و پيله وري مي نمود . و از اين راه امرار معاش مي کرد و پس از سالهاي سال که به اين شغل اشتغال داشت و پسرها را که پنج نفر بودند راهي مدرسه کرد و ديگر نتوانست به شغلش ادامه دهد و در شهرستان سپيدان در دکان کوچکي که از منزلش گرفته بود به کاسبي پرداخت و هميشه به فرزندانش درباره نماز و قران سفارش مي کرد تنها آرزويش از خدا اين بود که بچه هايش با عبادت يار بياورد و نيمه شب را خودش هر شب به نماز شب مشغول مي شد و با سوز و گداز به درگاه خداوند ناله مي کرد . شهيد حاج حسنقلي اسماعيلي در کارهاي خير هميشه پيش قدم مي شد و در کارهاي عمراني و نوسازي مساجد و حمام محل هميشه فعاليت داشت . شهيد حاج حسنقلي فرزند چهارمش را که علي حسن نام داشت و در دبيرستان تحصيل مي کرد به جبهه کردستان فرستاد و پس از بازگشت از ماموريت تحصيلاتش را که تمام کرد و او را به مرکز تربيت معلم شهيد مفتح جهرم فرستاد و پس از مدتي که در اين مرکز به تحصيل ادامه داد و راهي جبهه هاي نبرد شده و در عمليات والفجر 8 در منطقه فاو ( اروند رود ) به درجه رفيع شهادت نائل آمد و شهيد حاج حسنقلي اسماعيلي در شهادت پسرش خدا را بسيار شکر مي کرد و صبر را پيشه خود مي ساخت . شهيد حاج حسنقلي اسماعيلي هر چند که هيچ پول نداشت و زندگي را با فقر و به سختي مي گذراند ولي بخون خودش قسم هميشه از خدا راضي و شاکر بود و تنها آرزويش در زندگي زيارت حج بود و بخدا قسم مستطيع هم نبود چون نوع وسايل منزلي نداشت و هيچ پولي هم نداشت ولي از آن جايي که خدا دوستش مي داشت او را بسوي خانه خود فرا مي خواند و سرانجام در تاريخ 28/4/66 با ديگر زائران ايراني بسوي بيت حق پر گشود و بسان عاشقان دلباخته معشوقش به پرواز در آمد و مقداري از اعمال قبل از حج را به جا آورد و سرانجام در تاريخ 6/5/66 در روز جمعه خونين به جرم گفتن لبيک حق و الله اکبر و راهپيمايي بزرگ برائت از مشرکين به دست بزرگ جنايتکاران آل سعود به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
آخر پدر هم با عزيزش همسفر شد ... از راز مکتوم شهيدان با خبر شد .








منبع: مر کز اسناد ایثارگران


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده