نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
نوید شاهد - «ابوترابی‌ گفت: آقای آرایشگر که شروع کرد مرا اصلاح کند، درد دل کرد، از اختلافاتش با همسرش گفت و اینکه متاسفانه جدا از هم زندگی می‌کنند ...» ادامه این خاطره را از شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" که برطرف کننده این اختلاف بود در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۴۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۴

روزهای آغازین جنگ در خرمشهر، از زبان شهید "عباسعلی کشاورزیان"
نوید شاهد - شهید "عباسعلی کشاورزیان" در خاطرات خود می‌نویسد: «روز سیزدهم مهر ۵۹ یکی از بچه‌ها رادیو کویت را گرفت. می‌گفتند: خبرنگاری گفته حدود صد تانک عراقی در خرمشهر رفت و آمد می‌کنند و بر اوضاع مسلط هستند. دروغ محض است؛ زیرا ما در راه‌آهن و گمرک خرمشهر، گورستان تانک درست کرده‌ایم ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه متن کامل این خاطره خودنوشت از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۴۰۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۴

نوید شاهد - «از شرط‌های حسن این بود که دختر خانم، مومن و محجبه باشد و همچنین 14 سکه بهار آزادی را به عنوان مهریه بپذیرد، اما بر سر مهریه، صحبت‌ها کمی بیشتر طول کشید ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۲

نوید شاهد - با هدف نشان دادن سبک زندگی شهدا خاطرات سه تن از شهدای اصفهان به روایت همسرانشان از سوی نوید شاهد استان منتشر شد.
کد خبر: ۴۸۳۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۱

خاطره روز نوشت شهید "صدرالله ارجمند" «2»
نوید شاهد - شهید "صدرالله ارجمند ده شیبی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ای مادر کنار سنگرم و هر لحظه ای به یادت هستم، سلام به تو ای سر بلند مادر من، مادر مگو کجا بود و نو عروس که بود؟...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

خاطره روز نوشت شهید "صدرالله ارجمند" «3»
نوید شاهد - شهید "صدرالله ارجمند ده شیبی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...سه بار گفتند عملیات است ولی نبود به این دلیل که ببینند بچه ها آمادگی دارند یا نه. بچه ها همه روحیه بسیار بی نظیری داشتند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۸۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - شهيد "حسين کوه بر شيرازی" در نامه ای می نویسد: «الان که اين نامه را مي نويسم ساعت سه بعد از ظهر است. اکثر بچه ها در چادر خواب هستند فعلاً در اينجا در حال ديدن آموزش هستيم و متاسفانه از خط مقدم خيلي دور هستيم و ...» متن کامل نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۸۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - شهيد "حسين کوه بر شيرازی" در نامه ای می نویسد: «پس از عزيمت از خانه که به مقر رفتيم سه نفر بوديم که در مقر صاحب الزمان دو نفر ديگر به ما اضافه شد...» متن کامل نامه این شهید بزگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - زندگی روحانی شهید "مهدی یعقوبی" سوژه مستندی شد که عنوان آن را «یکشنبه ای که نیامدی» نام نهادند.
کد خبر: ۴۸۳۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - «اشتباهی یک لحظه متوجه شدیم که پشت یک عراقی هستیم که پشت تیربار نشسته است. از ترس نیمه جان شدیم و هر لحظه منتظر بودیم که عراقی برگردد و ما را آبکش کند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - برادر شهید "رسول يوسفی" در خاطره‌ای می‌گوید: «شهریور ماه 1365 با برادرم رسول برای صله رحم و دیدار با اقوام و آشنایان به یکی از روستاهای اصفهان رفته بودیم.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

درباره "مرتضی عطایی"؛
نوید شاهد - بعد از رفتن مرتضی عطایی، شهید مدافع حرم که جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون بود، مغازه کوچک تأسیساتش در شهرک مخابراتِ قاسم‌آباد همچنان دربسته مانده است.
کد خبر: ۴۸۳۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - خواهر شهید "زین‌العابدین علی" نقل می‌کند: «از وقتی فهمید یکی از افسرانی که با هم به سر کار می‌روند اهل شراب خواری است رابطه‌اش را با او قطع کرد. طرف مقابل هم پیغام داده‌بود که این آدم به درد ارتش نمی‌خورد. چون این شکل نماز خوندنش چیزهای دیگری هم پشت سرش داره که ممکنه سبب اخراجش بشه.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله؛
نوید شاهد - «مرتضي حاج باقري» از فرماندهان لشکر ثارالله می گوید: حاج قاسم سليماني در حالي که خيلي عصباني به نظر مي رسيد و ابروها را در هم کشيده و چين به پيشاني انداخته بود، گفت: « چرا بچه هاي تخريب را اين قدر اذيت مي کني؟!»
کد خبر: ۴۸۳۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - دوست شهید "ناصر نامداری نوجینی" در خاطره‌ای می‌گوید: «من و ناصر از بچگی با هم بزرگ شدیم. رفاقتمان هم بر می‌گردد به زمانی که با هم در کوچه‌ها خاک بازی می‌کردیم تا لحظه شهادت...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۷۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - شهید "ناصر نامداری نوجینی" در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «واقعا حق داشت، من تنها پسر او بودم. خیلی آرزوها داشت بعد از چند لحظه ای به یاد خدا افتاد و گفت پسرم تو که از علی اکبر بهتر نیستی، تو را به خدا سپردم. من خداحافظی کردم و پدرم درحالی که جلوی در ایستاده بود...» ادامه متن خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - «بعضی‌ رزمنده‌ها بر روی کارت‌هایشان تاریخ اعزام را دست‌کاری کرده و جلوتر می‌انداختند، شناسایی این افراد از وظایف دیگر ما بود که بسیار باعث کدورت خاطر آنها می‌شد ...» ادامه این خاطره از زبان" منوچهر (علی‌اصغر) مهجور" یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - همرزم شهید "امامعلی حسینی" در خاطره‌ای روایت می‌کند: «سال 1367 بود و من به همراه عزیزان بسیجی و سپاهی در منطقه خدمت می‌کردیم که از طرف فرماندهی گروهان اعلام کردند، همه بچه‌ها را جمع کنید تا درباره عملیات با آنها صحبت شود.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - مادر شهید "محمود فیروزی" در خاطره‌ای روایت می‌کند: «سال‌ها پیش وقتی پسرم محمود کودکی بیش نبود، همسرم از من خواست تا از شیراز به استهبان برویم و در آن جا زندگی کنیم، اما من موافق نبودم و با هم اختلاف داشتیم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۶۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹

نوید شاهد - «دشمن شروع کرد به اسیر گرفتن نیروها. به غیر از من چندین نفر نیز در داخل لوله‌ها بودند، دستم از همه جا کوتاه شده بود ولی از یاد خدا غافل نبودم شروع به خواندن آیت‌الکرسی کردم ...» ادامه این خاطره از زبان رزمنده اسلام "بهنام ذوالقدر" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۶۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹