بذله گویی و شوخی های علی رضا کوهستانی نظیر نداشت، طوری بود که آن شوخی ها هیچ وقت از ذهن من پاک نمی شود.
کد خبر: ۴۰۷۶۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸
حاشیه ی اردوگاه را که نگاه می کردی سنگری کوچک در قاب چشمانت شکل می گرفت.هر بیننده ای توجهش به آن سنگر کوچک جلب می شد و اگر به سمت آن سنگر می رفتی و به داخل آن سرک می کشیدی ، علیرضا را می دیدی که با خدای خودش خلوت کرده.
کد خبر: ۴۰۷۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۷
خاطره ای از شهید
ابراهیم پسر خیلی خوبی بود مرحبا که چنین پسری داشتی ولی حیف شد که ابراهیم شهید شد، ابراهیم از بهترین سربازان من بود
کد خبر: ۴۰۷۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۴
یکی مثل شهید محمد شهسوارى آزاده سرافراز جیرفتى به یك چهر ه ماندگار در كشور تبدیل م ىشود
کد خبر: ۴۰۷۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶
ما را با قطار وحشت به موصل بردند و پس از پذیرایی با كابل و عبور از تونل وحشت زندانی شدیم.
غروب بود؛ از آن طرف اردوگاه صدای تیراندازی شنیده می شد. ظاهرًا بین اسراء و عراقی ها درگیری شده بود.
کد خبر: ۴۰۷۰۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۳۰
مصاحبه با تقی رشید، همرزم شهید
هیچگاه خودش را بالاتر از نیروهایش نمی دانست ، برای همین همیشه در کنار آنها و با آنها در مبارزات شرکت می کرد و تا آخرین لحظه مقاومت می کرد و هیچ وقت نشد که شهید عزیز در آن عملیات شکست خورده باشد.
کد خبر: ۴۰۶۸۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۷
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی
فرماندهی شهید هاشمی در منطقه ی آبادان، زبانزد خاص و عام بود. طوری که مسوولان درجه اول مملکتی برای بازدید از فدائیان اسلام و دیدار و گفت و گو با ایشان به آبادان و هتل کاروانسرا می آمدند.
کد خبر: ۴۰۶۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴
اکبر را ديدم که با صداي بلند و خاکي از عصبانيت داده مي زند شليک کنيد با هر چه داريد بجنگيد تا شرف و حيثيت خود را بازيابيد.
کد خبر: ۴۰۶۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴
این آخرین بار است که به شما هشدار می دهیم. ما می دانیم که کسانی از شما در این جمع، پاسدار خمینی هستند. ا گر آن ها خودشان را معرفی کنند با بقیه کاری نداریم، اما ا گر پاسداران خمینی خودشان را لو ندهند همه تان را می کشیم.
کد خبر: ۴۰۶۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۴
ترکش های بی رحم بینایی را از محمد گرفته بود. این گونه زندگی در اسارت برایش سخت بود. مخصوصاً وقتی دسته جمعی کتک می زدند، یک باره دستش از دست دوستان رها می شد. او می ماند و صدها ضربۀ کابلِ نادیده، که از هر سو می آمد.
کد خبر: ۴۰۶۶۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶
با موضوغ خاطرات شهدا و رزمندگان مدافع حرم/
نشر آرما کتابی را با عنوان «سایهسار زینب(ع)» با موضوع گلچینی از خاطرات شهدا و رزمندگان مدافع حرم حزبالله لبنان منتشر کرد.
کد خبر: ۴۰۶۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
دست نوشته های شهید احمدرضا احدی
امروز ساعت شش مشغول صرف شام بودیم. در همان حال یکی از برادران مسئول، تعدادی نامه آورد و بچه ها سراپا گوش شدند تا ببینند چه کسی نامه دارد. بالاخره خواندن نامه ها که تمام شد، عده ای خوشحال و عده ای ناراحت و عده ای بی تفاوت به نظر می رسیدند.
کد خبر: ۴۰۶۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
قبل از آن که عملیات فتح المبین در نوروز 1360 شروع شود، عضو واحد اطلاعات سپاه مستقر در شوش بودم. نزدیک واحد ماه تیپ «21 حمزه سیدالشهدا» ارتش بود. از بالا دستور رسید، برای پیش روی، بچه های سپاه و ارتش دو شادوش هم حرکت کنند.
کد خبر: ۴۰۶۵۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
جشن تموز بود؛ جشن پیروزی دار و دستۀ صدام، در کودتای بعثی ها. ما را جمع کردند وسط اردوگاه.
رضا را تهدید کردند. به او گفتند: «باید آواز بخوانی! »
کد خبر: ۴۰۶۵۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
این همه ترس و وحشت از این همه گناهانی بود که در عمر خود مرتکب شده بودم در این موقع فکر به گناهان گذشته خود کردم و وحشت در وجودم چند برابر شد...
کد خبر: ۴۰۶۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۳۱
پیرمرد بسیجی در عملیات خیبر صورت و دهانش مجروح شدو همانجا در دام بعثی ها افتاد. تا مدتی نمی توانست غذا بخورد؛ اما روحیه اش همه را شاداب می کرد. صبح بعد از نماز می نشست و دعا می کرد.
کد خبر: ۴۰۶۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۳۱
آنچه که سبب شده بود قلبهائي پاک با رخساره هاي تابان به اينجاها کشيده شوند ، جز عشق به دفاع از حريم اسلام چيز ديگري نبود
کد خبر: ۴۰۶۲۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶
در آذر 62 ، کمین خوردم و به دست نیروهای ضد انقلاب افتادم. لحظه های سخت و پرمخاطرۀ آ نروزها را فراموش نمی کنم.
کد خبر: ۴۰۶۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۵
خاطرات شهید
روزهای آخر زندگی موقعی که می خواست به جبهه برود مثل این که می دانست دیگر به خانه بر نمی گردد
کد خبر: ۴۰۶۰۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶
در دست بچه هاي کوچک شاخه هاي گل ديده مي شد که با شادي ، مرتب آنرا تکان مي دادند پدران و مادراني بودند که سبدهاي ميوه به همراه داشتند کم کم لحظه هاي حرکت کاروان عشق به سوي قربانگاه نزديک مي شد در جمع گروه اعزامي اسماعيل هاي زيادي ديده مي شد که عاشقانه به سوي وعده گاه حق و حقيقت به شتاب مي رفتند و مادراني بودند که همچون هاجر فرزندان خويش را بدرقه مي کردند.
کد خبر: ۴۰۶۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۴