خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
در آن شرایط با هم عهد کردیم که نفری هزار صلوات بفرستیم تا حمید شهید نشود. در آن لحظه خطرناک و دشوار از ته دل از خدا این را می خواستیم. ولی قدرت دعای حمید از ما بیشتر بود.
کد خبر: ۴۵۰۸۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۸
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
ما برای پیروزی نیامده ایم، ما برای شکست نیامده ایم، ما برای شهادت هم نیامده ایم، ما فقط برای رضای خدا آمده ایم، ما فریادمان رضای خدا بوده است، این ها سنبل های راه ما هستند و سنبل های هدف ما هستند.
کد خبر: ۴۵۰۸۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
هیچ وقت راضی نبود که من اذیت شوم. به من خیلی علاقه داشت. حميد بعدها چند بار به خواب همسایه رفته و گفته بود به مادرم بگویید که هی ناراحت و دلتنگ من نشود، چون من همیشه در کنار او هستم و با نفس های او نفس می کشم و من از مادرم دور نیستم.
کد خبر: ۴۵۰۷۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۴
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
بر حسب عادت به شوخی به او گفتم: کارت درسته جنازه. چون مطمئن بودم که حمید رفتنی است به شوخی به او می گفتم جنازه. نه تنها من بلکه همه نیروها مطمئن بودیم حمید رفتنی است. همان روز اسامی نیروهایی که خون نامه را امضا کرده بودند، برد پیش فرمانده گروهان و گفت نیروها ماندنی هستند تا پای خونشان.
کد خبر: ۴۵۰۷۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
خلاصه پیر مردها را آوردیم بین خودمان. حمید این سه پیرمرد را به عنوان پدر بزرگ های گروهان میدید. پیرمردها هم انسان های عجیب و مؤمنی بودند. هر سه نفرشان هم شهید شدند؛ شهید شعبانلو، شهید زارعی و شهید تابش.
کد خبر: ۴۵۰۷۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۳۱
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
شاید حمید کارهایی کرده باشد که خیلی ها خبر نداشته باشند. حمید از کسانی بود که بی سر و صدا بعد از خواب همه ی رزمنده ها، نظافت اطراف اردوگاه و حتی سرویس های بهداشتی را انجام میداد. بدون اینکه کسی به آنها دستور بدهد و اگر هم امری از طرف فرمانده به او می شد، حمید مطیع فرمانده بود و بدون هیچ مکثی کار را انجام می داد. حمید فردی با اخلاص در همه زمینه ها بود.
کد خبر: ۴۵۰۷۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۴
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
یک شب خوابم نمی برد. از چادر آمدم بیرون. صدای مناجات و دعای بچه ها، سکوت اردوگاه شهید مدنی را می شکست. کسی صدایم زد: حاج آقا ببخشید، چند دقیقه وقت دارید؟
کد خبر: ۴۵۰۷۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۰
خاطراتی از شهید سید جمال احمد پناهی
سید جمال بود بلند شد دست دادیم و احوالپرسی، می خندید و از شب سختی که گذرانده بود می گفت از آتش دشمن، از تلاش بچه ها، خیلی سرحال بود نمی دانم چقدر طول کشید خداحافظی کردم و از او دور شدم در حالی که برایم دست تکان می داد. ساعتی نگذشته بود که خبر دادند سید جمال شهید شده یکه خوردم و متاثر، آخر ما از یک محله و مسجد بودیم لحظات آخر را در ذهنم مرور می کردم خوشحالی سید جمال بی دلیل نبود او می دانست لحظات آسمانی شدن نزدیک شده است.
کد خبر: ۴۵۰۶۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹
زندگینامه و خاطرات سردار شهید تقی بهمنی
در روستای منور تپه که معلم بود، یک روز حدود 20 تا بچه را به خانه آورده و از آن ها پذیرایی کرده بود. می گفت: اینها خیلی عزیزند. همه یتیم هستند. من آن ها را میهمان کرده ام، به سینما برده ام و دلشان را به دست آورده ام و این ها عزیزترین و بهترین دوستان من هستند.
کد خبر: ۴۵۰۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۸
برنامه رادیویی مشق عشق محصول مشترک بنیاد شهید استان و رادیو همدان
شهید فتحعلی مومني دهم شهریور 1360 در سر پل ذهاب به شهادت رسید. شهید نورعلی مومني هشتم اردیبهشــت سال 1360 در سرپل ذهاب شهید شد. شهید رستگار مومني پانزدهم آبان 1361 شهید شد. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
کد خبر: ۴۵۰۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۷
خاطرات
افسوس که نمی توانم صحنۀ این جبهه را برای شما توصیف کنم درست است که شما همه جبهه بوده اید تمامی این مسائل را بهتر و واضح تر از من می دانید و لیکن این بار جبهه اوج دیگری دارد اینجا آنچنان صدای العفو با سوز و شوق عشق است که دیگر برادران را از جا بلند می کند و بسوی عشق یار و گفتن اللهم اغفر للمؤمنین می کشاند.
کد خبر: ۴۵۰۵۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۸
برنامه رادیویی مشق عشق محصول مشترک بنیاد شهید استان و رادیو همدان
شهید حسین فرهادي مهوار یکم اردیبهشت 1348 در شهر مریانج از توابع شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش میرزا، کشــاورز بود. تا پایان دوره ابتدایي درس خواند. او نیز کشاورز بود. از ســوي بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دیماه سال 1365 در شــلمچه بر اثر اصابت ترکش به شــهادت رسید. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. برادرش اصغر نیز به شهادت رسیده است
کد خبر: ۴۵۰۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۰۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۲
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۰۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۸
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۰۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۴
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۰۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۲
کتاب پیغام ماهیها سرگذشت جنگهای نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۰۴۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۰
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
بنده خدا فریاد زنان به شهید علامه می گفت: آقای علامه قرتید قرتید قرتید!! حمید نگاهی از سر تعجب به من کرد و گفت: قرتید یعنی چی؟ گفتم: به لهجه اسد آبادی یعنی پاره شد. این بنده خدا فکر کرده جلیقه اش پاره شده.
کد خبر: ۴۵۰۱۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۳
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
گفتم: برادر هاشمی، چهره ی جذاب و نورانی شما جان می دهد برای شهادت. لبخندی زد و گفت: برادر برای پیروزی چی؟ گفتم چرا، هم برای پیروزی هم برای شهادت. در جواب گفت: شما پیروزی و نابودی دشمنان را از خداوند بخواه.
کد خبر: ۴۵۰۱۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۵
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی
قبل از اینکه جواب نامه را بدهم، دیدم حمید هاشمی آمد و گفت: آقای سرابی من دارم میروم، البته اگر شما اجازه بدهید! گفتم: من در مقابل فرمانده کسی نیستم که مخالفت کنم. فقط قبل از رفتن صبر کن چند دقیقه ای با هم صحبت کنیم. گفتم: وقتی رفتی، به ما سر بزن و جلساتی که بالای تخته سنگ ها داشتیم قطع نشود!
کد خبر: ۴۵۰۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۳