نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - دریایی
نويد شاهد - هـفـتـم آذر (28 نوامبر) سالروز حماسـه‌آفرینى پرسنل ناوچه موشک‌انداز «پیکان»، روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نام‌گذاری شده است.
کد خبر: ۴۹۳۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۷

نوید شاهد - هفتم آذرماه 1359 سفیدپوشان نیروی دریایی ارتش در عملیات «مروارید» و با فرماندهی شهید امیر دریادار «محمدابراهیم همتی» درسی تلخ به مزدوران رژیم بعث دادند و چند ناوچه مدرن دشمن در حوالی سکوهای نفتی «البکر» و «الامیه» را منهدم کردند. اگرچه در این عملیات حدود 30 تن از دریادلان نیروی دریایی ارتش به شهادت رسیدند اما ضربه مهلکی به دشمن زده شد. در سالروز عملیات «مروارید» و به یاد شهدای عالی مقام این عملیات، موشن گرافیکی که «پایگاه اطلاع رسانی شهدای ارتش» در اختیار نوید شاهد قرار داده است، ببینید.
کد خبر: ۴۹۳۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۷

نوید شاهد - به مناسبت هفتم آذر ماه، روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی نوید شاهد استان مرکزی 3 پوستر طراحی و منتشر نمود.
کد خبر: ۴۹۳۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۵

مدیرکل بنیاد هرمزگان تاکید کرد:
نوید شاهد - مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران هرمزگان در دیدار و نشست با مسئول نمایندگی قرارگاه ستاد نیروی دریایی سپاه گفت: امنیت‌ موجود در مرزهای دریایی به خاطر جانفشانی، تعهد و اقتدار دریادلان ایثارگر و‌ همیشه آگاه است و شهدا و ایثارگران نیروی دریایی در پاسداری از آب‌های نیلگون خلیج فارس همه هستی خود را خالصانه تقدیم کردند.
کد خبر: ۴۹۲۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۱

نويد شاهد - شهيد «محمدعلى رضايى كوهستانى» در وصيت نامه خود مى گويد:«در این راه خون دهیم و کشته شویم تا قطره های خون ما در امواج خروشان دریايی از خون پاک شهیدان افزوده شود شاید که این قطره ی خون بی ارزشم رشدی به درخت اسلام عزیز گردد.» گزيده وصيت نامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۸۹۳۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۰

با حضور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام شد؛
نوید شاهد - همزمان با سومین روز از هفته دفاع مقدس پایگاه نیروی دریایی شهید سید مجید راهبر شهرستان سیریک در منطقه شرق تنگه هرمز با حضور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به بهره برداری رسید.
کد خبر: ۴۸۸۶۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۳

نوید شاهد – «جنگ نفتکش ها» نوشته «نادیا السید الشاذلی» عنوان کتابی است که به صورت مفصل نبرد دریایی ایران و عراق را روایت می کند.
کد خبر: ۴۸۵۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۱

نوید شاهد _ طرح "سه شنبه‌های تکریم" در استان همدان در پنجمین هفته خود به یاد و نام یکی از شهدای نیروی دریایی مزین شد.
کد خبر: ۴۸۴۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۵

نوید شاهد- رسول همان طور زل زده به چشم هایم، می گوید:« روشن نشدن قایق کار من بود». از دستش کفری می شوم وچنگ می اندازم به یقه اش. صدای خنده اش بلند می شود به آسمان:«خب کاری نکردم. فقط گاز موتور قایقت رو کم کردم تا دیگه نتونه به پای قایق من برسه».
کد خبر: ۴۷۹۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۶

نوید شاهد- دیگر هیچ وقت مسیر آن میدانچه بیراهه را پیدا نکردم. چشمم در گرگ و میش صبح گیر کرد به سفیدی استخوان های اسکلت روی قایق. قایق را کورمال پیش می بردم. ماه خودش را پشت تکه ابری پنهان کرده بود. ترس توی رگ هایم دوید. مسیر را اشتباه آمده بودم و به میدانچه ای از نیزار رسیده بودم.
کد خبر: ۴۷۹۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۶

نوید شاهد- باید هر شب به رزمنده های سنگر کمین که چند صد متری از خاکریز عراق فاصله داشتند، غذا می رساندیم. همسفر آرام و همیشگی مان هم ناصر اشتری بود که هر شب با دوربین به شناسایی می رفت. دلم می خواست سر صحبت را با ناصر بازکنم اما هر بار که نگاهش می کردم، زیر لب ذکری می گفت.
کد خبر: ۴۷۹۶۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۶

نوید شاهد- هنوز مات و مبهوت داشتیم صحنه را نگاه می کردیم که چطور هواپیماها با سرعت از آسمان جزیره مجنون دور می شدند. دو سه روزی بود هواپیماها آسمان جزیره را شقه شقه می کردند. گاهی آن قدرپایین می آمدند که نفر را به رگبار می بستند.
کد خبر: ۴۷۹۶۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۹

رجب دم به دقیقه می گفت:«بیایید برگردیم توی سنگر، عراقی ها دارند با دید کامل می زنند». گلوله یک توپ، چند متری آن طرف تر از ما، به خاک نشست. گرد و خاک تنوره کرد رو به آسمان. سه نفری با رجب خان محمدی و رحیم تاران، بساط اختلاطمان را پهن کرده بودیم روی خاک ریزپد 6، جزیره مجنون.
کد خبر: ۴۷۸۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۷

فقط شایعه بود. اما ترس مثل سرمای آب، توی جانم نشسته بود. توی مرز سکته بودیم. فکرش را بکنید با تن داغ و پوشش کامل نظامی یکهو پرتتان کنند توی آب یخ. شوکه شده بودیم. شاید چند لحظه ای هم بیهوش. وقتی به خودم آمدم، همه توی آب گل آلود دست و پا می زدیم.
کد خبر: ۴۷۸۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۷

29فروردین ماه67 سالروز شهادت سردار قهرمان و استکبار ستیزی از دیار خلیج فارس در هرمزگان است که برای نبرد با آمریکاهی ها دل استوارش را به دریای مواج خلیج فارس سپرد و سوار بر قایقی کوچک به استقبال ناوها و هواپیماهای غول پیکر آمریکا در حوالی جزیره ابوموسی شتافت. این شهید بزرگوار پس از وارد آوردن ضربات سنگین به دشمن همراه با همرزمش شهید اسحاق دارا در حالی که روزه بود بر اثر اصابت بمب های لیزری آمریکا به پیکرش برای همیشه آسمانی شد و به دیدارمعبود خویش شتافت.در ادامه ویژه نامه این شهید سرافراز تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۴۷۸۱۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

نور چراغ تویوتا که چرخید سمت ما، خودمان را تا زانو توی گل و لای دیدیم و چادرها را لوچ و مچاله. تازه رسیده بودیم لشکر اعزامی مان؛ لشکرعاشورا. مشغول علم کردن چادرها بودیم که بغض سیاه آسمان ترکید و رعد و برق، رعشه انداخت به تن زمین.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

تا کسی توی اتاقک توالت ها نمی رفت، نمی فهمید حمله یعنی چه! دیواره های توالت از ورق های آهنی بود. سه طرف ثابت و یک طرف در داشت. سقف هم نداشت. تا کسی توی اتاقک می رفت. بچه ها سنگ بر می داشتند و هماهنگ و از هر طرف می کوبیدند. طرف هم آن تو زهره ترک می شد.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

همه چشم دوخته بودیم به سطح صاف کارون که هیچ اثری از حسین عمی نبود. برای یک لحظه آب شکافت و حسین عمی دست و پازنان روی آب پیدا شد و دوباره زیرآب رفت. چند روز بعد از ما خودش را به قجریه رسانده بود. دورهمی نشسته بودیم و حرف می زدیم. حسین عمی از خودش و تبحرشنایش بلوف می زد.
کد خبر: ۴۷۸۰۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱

سر از بشوروبساب که برداشتیم، دیدم دوروبرمان را آب گرفته و گیر افتاده ایم. وسط رودخانه بودیم. بچه ها روی پل شناور ماشین رو ایستاده بودند و با خنده برایمان دست تکان می دادند. روی پل شناور نفربر بلند شدم و حالت پریدن توی آب گرفتم و گفتم: «رضا! من می خوام بپرم، این پل نفربر داره می ره تو دل عراقی ها».
کد خبر: ۴۷۸۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۱

«حاجی جان! حین عملیات و با کلت، الا ماشاءالله منور سبز می زنند. ما چطور شما رو پیدا کنیم، آخه نوکرتم»؟ بین سه راه و چهارراه معلق مانده بودیم. اطلاعاتچی به جلویی ها بی سیم می زد و نشانه می خواست. نیم خیز سکان را به دست گرفته بودم و با ترس قایق را هدایت می کردم. آب با سرعت قایق، برمی گشت و به سرورویمان می پاشید. سردم شده بود. قایق اول بودم و قافله قایق ها پشت سرم. با کوچک ترین حرکت می رفتیم زیر گلوله مستقیم توپ و خمپاره.
کد خبر: ۴۷۸۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱