گذر از دوران کودکی تا شهادت رحمان فاتح؛ روایتی از ایمان، جوانمردی و فداکاری
به گزارش نوید شاهد گیلان، شهید «رحمان فاتح» در تاریخ یکم شهریور ۱۳۵۰ در روستای لوکلایه از توابع شهرستان لنگرود چشم به جهان گشود. پدرش حسین، فروشنده مصالح ساختمانی بود و مادرش معصومه، نقش مؤثری در پرورش شخصیت مذهبی و مسئولیتپذیر او ایفا کرد.
رحمان دوران کودکی و نوجوانی خود را در فضایی ساده و در کنار خانوادهای مؤمن سپری کرد. او از همان سنین پایین به ارزشهای دینی علاقهمند بود و تحت تأثیر ایمان و اخلاق خانوادهاش، به اصول اخلاقی پایبند ماند. تحصیلات او تا مقطع سوم راهنمایی ادامه یافت؛ اما عشق به دفاع از وطن و حمایت از اسلام، او را به مسیر دیگری سوق داد.
با آغاز جنگ تحمیلی، شهید رحمان فاتح که در نوجوانی نیز روحیهای انقلابی و آرمانی داشت، تصمیم گرفت به عنوان بسیجی راهی جبهههای جنگ شود. با عزم و ارادهای راسخ و با اشتیاقی مثالزدنی، در خط مقدم جبههها حاضر شد و به دفاع از اسلام، انقلاب و ایران اسلامی پرداخت.
سرانجام، در یازدهم شهریور ۱۳۶۵، در منطقه حاجعمران عراق، در جریان یکی از عملیاتها، بر اثر اصابت ترکش به سر، سینه و پا، به مقام والای شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید بزرگوار مدتی مفقود بود و در سال ۱۳۶۷ طی عملیات تفحص شناسایی و به وطن بازگردانده شد. اکنون آرامگاه او در گلزار شهدای شهرستان لنگرود قرار دارد و همواره مأمن عاشقان و زائران است.
در ادامه، وصیتنامه این شهید والامقام که جلوهای از خلوص ایمان و نگرش او به خدا و زندگی است، تقدیم میگردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه برادر حقیر شما رحمان فاتح
با درود بیپایان بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و سلام به جهادگران حق علیه باطل.
کُتِبَ عَلَیکُم القِتالُ وَ هُوَ کُرهٌ لَکُم وَ عَسی أن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم "جنگ بر شما مقرر شده است و آن برای شما ناگوار است؛ اما چه بسا چیزی را ناخوش دارید، در حالی که به سود شماست."
پدر و مادر عزیزم، سلام بر شما. از خداوند تبارک و تعالی سلامتی شما را خواستارم و امیدوارم حالتان خوب باشد. اگر روزی مرا از دست دادید و من به آرزوی دیرینه خود، یعنی شهادت، رسیدم، ناراحت نشوید و گریه نکنید. من امانتی از سوی خداوند بودم و اینک به سوی او بازگشتهام.
پدر و مادر عزیزم، ممکن است برای آینده من آرزوهایی داشته باشید که با شهادت من از دست رفته باشد؛ اما باید بدانید که من راه خود را آگاهانه انتخاب کردم. اگر دلتنگ شدید، سعی کنید در جمع مردم گریه نکنید تا دشمنان از غم شما سوءاستفاده نکنند. من جان خود را در راه دفاع از اسلام و ایران فدا کردم و این مسیر را با عشق پیمودم.
خداوند در قرآن میفرماید:
"وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِّنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِّنَ الأَموالِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ؛ الَّذینَ إذا أصابَتهُم مُصیبَةٌ قالوا إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعونَ"
خداوند ما را در این دنیا با ترس، گرسنگی، کمبود اموال و جانها آزمایش میکند. امیدوارم که شما نیز از این امتحان الهی سربلند بیرون آیید و صبر پیشه کنید.
پدر و مادر عزیزم، اگر در دوران زندگی خود، باعث ناراحتی شما شدم، امیدوارم که مرا ببخشید. رسول خدا (ص) فرموده است: "بهشت زیر پای مادران است." امیدوارم با بزرگواری خود، گناهان مرا ببخشید تا در آن دنیا شرمنده نباشم.
پدر جان، مقداری پول در بانک قرضالحسنه دارم. خواهش میکنم مقداری از آن را در راه خدا و کمک به نیازمندان صرف کنید. از شما میخواهم که همواره دعاگوی اسلام، انقلاب و امام خمینی باشید.
والسلام رحمان فاتح