شهادت در راهت حجله دامادی من است/مثل اول انقلاب وحدت داشته باشيم
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید «کامبیز یوسفی» در تاریخ پنجم خرداد 1343، در روستای طاهرگوراب از توابع شهرستان صومعهسرا به دنيا آمد. پدرش علياكبر، كشاورز بود و مادرش جهان رنجبر قرابائي نام داشت. تا پايان مقطع راهنمايي تحصيل كرد. مردم دوست، خوش اخلاق و مهربان بود. سپس جهت انجام خدمت مقدس سربازي به عنوان پاسدار وظيفه از طرف لشكر 16 قدس گيلان عازم مناطق جنگي شد. دوازدهم دي 1363، در چنگوله استان خوزستان بر اثر اصابت گلوله به سر و چشم شهيد شد. مدفن وي در مسجد جامع زادگاهش واقع است.
بخشي از وصيت نامه شهيد:
«با سلام و درود بر پيشگاه يگانه منجي عالم بشريت مهدي موعود و با درود و سلام بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني و با درود و سلام بر روان پاك و طيبه شهداي كربلاي ايران. حسين جان عمري بر سر راهت نشستم تا با تو ميثاق ببندم. پدر و مادر گرامي ميدانم كه ديگر وقت آن رسيده است كه جامة سياه به تن كنيد و دچار مصيبت بشويد. ميدانم كه ديگر وقت آن رسيده است بار ديگر با مادران شهدا هم ناله بشويد. مادرم و خواهرم و پدر و برادرانم اگر من به شهادت نائل آمدم مبادا براي من گريه بكنيد چون روز عاشورا در صحراي كربلا حسين، علياكبر و علياصغر، عباس دلاور، عون، جعفر، قاسم، رقيه تا 72 نفر شهيد داد و حضرت زينب(س) مثل كوه مقاومت كرد با دشمنان دين، اگر ميخواهيد گريه بكنيد. گريه شما براي سخنان حسين و يتيمان اين شهداي انقلاب باشد.
اگر گريه براي حسين بكنيد كلي از گناهان شما بخشيده ميشود. بعد از مرگ من مادرم! به فكر من مباش چون من ديگر ميروم و به سوي پروردگار عزوّجل خود. مادرم ميدانم كه تو شبهاي بسيار زيادي را بر سر گهواره من بيداري كشيدي و تو هم پدرم خيلي براي من زحمت كشيدهاي و مرا بزرگ كردهاي چون من نتوانستم جبران اين همه خوبيهاي شما را بكنم و اميدوارم كه خداي بزرگ پاداش نيكي در روز قيامت به شما عطا بكند. مادر جان ميدانم كه داغ من براي شما خيلي مشكل است، امّا خداوند خودش مرا آفريده است و خودش اختيار من و تمامي بندگان خودش را دارد. پس چرا براي مرگ گريه بكنيم. مرگ اگر مرد است بيايد در آغوش من. آن چنان آن را بفشارم تا خود كشته شوم. يك سال و اندي از جبهههاي غرب به جبهههاي جنوب و از جبهههاي جنوب به جبهههاي غرب دنبال شهادت دويدم و تا آن را به دست آوردم. خدايا شهادت در راهت حجله دامادي من است. در پايان وصيت نامه من چند كلمه با مردم طاهرگوراب صحبت دارم... هر روز گلهاي باغ ايران پرپر ميشوند، آيا نميبينيد هر روز فرزندان ايران يتيم ميشوند. آيا نميبينيد كه تازه دامادها در جبههها به شهادت ميرسند. آيا نميبينيد كه هر روز بر روي شهرهاي ما بمب ميريزند... وقتي محرم ميشود ما داد ميزنيم، ميگوييم اي كاش آن روز در صحراي كربلا بوديم حسين جان و ترا ياري ميكرديم... مثل اول انقلاب وحدت داشته باشيم، اسلام را پيروز كنيم. انشاءالله. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام.