ای منافقین و ضدانقلاب! هر چقدر دست به ترور بزنید بازهم ما ایستادهایم
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ خواهر جانباز طاهر صیاد ناهد در آذر ماه ۱۳۲۹ در شهرستان انزلی متولد شد، بعد از کسب دیپلم بهعنوان مربی تربیتی در آموزشوپرورش مشغول به کار شد، در آن دوران با اوجگیری درگیریها علیه رژیم شاهنشاهی بهطور مستمر در تظاهرات و راهپیمایی حضور داشت.
ایشان پساز ازدواج با عالم ربانی حجتالاسلام خدادادی، پایههای انقلابی و اعتقادیاش محکمتر شد و فعالیت های شانرا بصورت گسترده آغاز کرده بودند.
لازم بذکر است حجت الاسلام خدادادی در ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۰ توسط منافقین کوردل به شهادت رسیدند و طاهره صیاد ناهد نیز از ناحیه دو پا به درجه جانبازی نائل آمدند.
طاهره صیاد ناهید در ابتدا گفت: بعد از ازدواج با روحانی مبارز حجتالاسلام خدادادی در شهر مقدس مشهد ساکن شدیم تا ایشان بهتر به فعالیتهای حوزوی خود بپردازد، من نیز به تعلیم پرداختم و دوشادوش حاجآقا خدادادی در راهپیماییهای ضد رژیم شرکت کردم. آن روزها مشهد ازجمله شهرهایی بود که شدیداً تحت فشار نظامیان وابسته به رژیم بود و بیرحمانه با انقلابیون برخورد میشد و هر روز تعدادی از هموطنان شهید یا مجروح میشدند.
او ادامه داد: با پیروزی انقلاب اسلامی چند بار به شهرستان بندرانزلی رفتیم تا اینکه به درخواست عدهی کثیری از جوانان پیرو خط امام و هیئتامنای چند مسجد از حجتالاسلام خدادادی، قرار شد که در شهرستان انزلی ساکن شویم.
طاهره صیاد ناهد با بیان اینکه با حضور حجتالاسلام خدادادی تحولات گستردهای در زمینههای فرهنگی و مذهبی در منطقه انزلی به وجود آمد، خاطرنشان کرد: من با توجه به اشتغال به کار و همچنین مسئولیت نگهداری فرزندان و امور منزل در هر فرصتی تلاش می کردم در سخنرانیها و مراسمی که در سطح شهر انجام می شد حضور یابم.
وی یادآور شد: در آن روزها از گوشهوکنار شهرهای کشورمان خبر میرسید که یاران امام به دست منافقین کوردل به شهادت میرسند. در بندرانزلی نیز روحانی مبارز خدادادی بارها توسط ضدانقلاب تهدید شد ولی ایشان خونسرد و بیاعتنا به تهدیدها، رسالت خود را ادامه میدادند.
صیاد ناهد درخصوص شهادت آقای باهنر و آقای رجایی، گفت: شهادت این دوشهید بزرگوار مردم مقاوم ایران را عزادار کرد، در سومین روز درگذشت آن شهدای والامقام قرار شد در میدان اصلی شهر سخنرانی توسط حاجآقا خدادادی برگزار شود، و من نیز با کودک خردسالم در آن مراسم شرکت داشتم. جمعیت کثیری از مردم در آنجا حضور داشتند، درحاجآقا خدادادی گفتند" ای منافقین و ضدانقلاب! بدانید هر چقدر که دست به ترور بزنید بازهم ما ایستادهایم و از این حرکات شما هراسی نداریم". با سخنرانی آتشین ایشان شور و هیجان خاصی در بین جمعیت بهوجودآمد و با شعارهای کوبنده و صلوات حجتالاسلام خدادادی را همراهی کردند.
او درباره شهادت روحانی مبارز خدادادی بیان داشت: یک شب حوالی ساعت یک بامداد بود که ایشان بعد از فعالیتهای روزانه و انجام مراسم توسل به منزل برگشتند، نیمههای شب در حال استراحت بودیم ناگهان انفجار مهیبی رخ داد و فضای اتاق را پر از دود و آتش کرد. درد شدیدی از ناحیه دو پا حس کردم.گنگ بودم حجتالاسلام خدادادی غرق خون بود، صدای گریه کودکانم به گوش میرسید لحظهای والدینم را بالای سرم دیدم که فریاد میزدند " یا حسین".
وی افزود: مرا به بیمارستان انزلی انتقال دادند، ساعتی بعد فهمیدم که منافقان با یک نارنجک به خانه ما حمله کرده بودند، آن شب حاجآقا خدادادی به آرزوی دیرینه خود رسید و به یاران شهیدش پیوست.فرزندانم به امر خداوند بهطور معجزهآسایی آسیب ندیده بودند،من هر دو پایم بهشدت مجروح شد و به یاد صحبتهای حجتالاسلام خدادادی در مراسم سوم شهیدان باهنر رجایی افتادم که فرموده بودند، ضدانقلاب با انجام اینگونه اعمال، چهره زشت و خائن خود را هر چه بیشتر نشان داد و موجب انسجام و اتحاد بیشتر مردم مسلمان و مبارز شد.