نویدشاهد - شهیده نوری که به اتفاق همسر و دو فرزندش در حالیکه پس از پهن کردن سفره افطاری منتظر صدای موذن بودند ناگهان باشنیدن صدای زنگ خانه بطرف درب حیاط می رود و با احترام درب را باز می کند و در برابر چشمانش مردی را می بیند که در دستی کاسه ای نذری و در دست دیگرش کلتی آماده شلیک دارد. در ادامه زندگینامه شهیده انیس نوری را می خوانید.

شهیدی که با زبان روزه به شهادت رسید

به گزارش نویدشاهدگیلان؛ بسیجی زنده یاد شهیده انیس نوری در ششم خرداد سال ۱۳۳۶ در روستای مازودره اشکورات رحیم آباد از توابع شهرستان رودسر در خانواده ای مستضعف و متدین دیده به جهان گشود. و در دامن پاک مادر و آغوش پر مهر پدر بزگوارش دوران کودکی را در طبیعت زیبای اشکورات سپری کرد.

انیس که زندگی پدر و روستائیان را می دید از همان نوجوانی کینه فئودالها و خان ها را در دل پروراند و بزرگ شد و همچون موجی توفنده همراه با امواج خروشان مردم مسلمان ایران در بهمن۵۷ به خروشان آمد و نفرت و خشم خود را نثارحکومت ستم شاهی و فئودالها نمود. انیس با اینکه یک دختر روستایی بود ولی همت والا و هوش خوبی که داشت توانست تا کلاس ششم ابتدائی (قدیم) تحصیل نماید. او بسیار موًدب و مومنه و محجبه بود و در سال ۱۳۵۴ با یکی از همولایتی هایش ازدواج کرد و ثمره ازدواج وی دو فرزند، پسر و دختر می باشد که هم اینک به مدارج علمی بالایی دست یافتند و دخترش برای تحصیل فوق تخصص مغز و اعصاب در آلمان بسر می برد.

شهیده انیس نوری بعد از ازدواج به اتفاق همسرش که کارگر کار خانه ای در تهران بود شد و در دیار غربت روح و جان خود را با برپایی جلسات وعظ و قرآن در منزل کوچک مسکونی اش، صیقل می داد و تصلی پیدا می کرد. او که از مکتب اسلام و زندگی حضرت فاطمه الزهرا(س) الگو گرفته بود علاوه بر برپایی کلاس قرآن در منزلش، با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بیکار ننشت و با همت والای خود در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ با جمع آوری کمک‌های مردم نقش موًثری ایفاء نمود. و مشوق همسرش نیز در ارائه خدمات به جامعه و مردم بود در ایام ماه مبارک الرمضان سال ۶۱ که اوج ترور توسط سر سپردگان به آمریکای جهانخوار(منافقین)بود و انیس که به اتفاق همسر و دو فرزندش ۵ و۴ ساله اش در حالیکه پس از پهن کردن سفره افطاری منتظر صدای موًذن بودند ناگهان باشنیدن صدای زنگ خانه بطرف درب حیاط می رود و از پشت در صدایی نا آشنا گفت: بازکن آش نذری آورده ام و او با احترام درب را باز می کند و در برابر چشمانش مردی را می بیند که در دستی کاسه ای و در دست دیگرش کلتی آماده شلیک دارد و مرد دیگری همراه با ژ۳ آماده هجوم است انیس با ندای یا حضرت عباس، و با فریادی شوهرش را صدا می کند که مخفی شود وخود در مقابل مهاجمین می ایستد یکی از مهاجمین با شلیک چهار گلوله وارد خانه می شود و زهرای کوچکش را در خون خود می غلطاند و انیس برای نجات جان فرزند دلبندش می شتابد که مهاجم دیگر با شلیک رگبار بسوی انیس او را نقش بر زمین می کند سپس از آن ظرف بنزینی که به همراه داشتند در کف خانه ریخته و متواری شدند و در حال فرار فندک روشنی را بداخل خانه انداخته که شعله های آتش فضای خانه را فرا می گیرد.

و همسرش که از تیر رس مهاجمان در امان مانده بود به کمک همسایه ها توانست همسر و فرزندان را از محاصره آتش دور کند ولی انیس در آن افطار با لب تشنه بسان ۷۲ شهید کربلا و با تیر منافقین کور دل واز خدا بی خبر شربت شهادت نوشید پیوست و پیکر مطهرش در روستای مازودره اشکورات رودسر به خاک سپرده شد و سند دیگری در تاریخ، بر پلیدی دیو صفتان شرک و نفاق و مدعیان دروغین حامی خلق شد. روح مطهرش شاد وهمنشین با ، بی بی دو عالم باد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده