«علی خلیلی مقدم» از جوانان رودبار توسط منافقین ترور شد
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهيد علي خليلي مقدم فرزند نوروز علي در بيست و
چهارم آذرماه 1347 در خانوادهای مذهبي در تهران ديده به جهان گشود. پدرش دریکی از
کارخانههای تهران کار میکرد. خانوادهاش در آن زمان به علت حقوق کم کارگري با يک زندگي
مستأجري روزگار سختي را میگذراندند.
پدرش به خاطر عشق و علاقه زيادي که به ائمه اطهار خصوصاً
پيشواي متقيان داشت نامش را علي نهاد چراکه در آينده میبایست رهرو راه پاک آنان میگشت
و همانند آنان نيز، همانگونه که خودخواسته بود، به ديدار معبود خويش میشتافت. در
اولين سال تحصيلي به همراه برادرش دریکی از مدارس تهران در جنوب شهر مشغول به
تحصيل شد. پس از پايان دومين سال از تحصيل، همراه خانواده به زادگاه پدري آمد و
براي ادامه تحصيل در مدرسه ابتدائي توتکابن به تحصيل ادامه داد. هنوز نوجواني بيش
نبود که انقلاب شکوهمند اسلامي ايران بر طاغوت و طاغوتيان غلبه يافته و به پيروزي رسيد.
او از همان آغاز قيام و انقلاب، شور انقلابي بودن را در وجودش احساس کرد و همگام با امت به پا خاسته در مسير جريان حق عليه باطل، قدم نهاد و عشق به امام و انقلاب در سيمايش ظاهر شد. چند سال گذشت و انقلاب، روح و جسمش را صيقل داد و او را همانند فولادي آبدیده و پرصلابت ساخت: دورههای نظامي کوتاهمدت را در بسيج و دبيرستان فرهنگ و ادب در دبيرستان جهاد فرهنگيان رشت ثبتنام نمود.
هفده سال بيش نداشت که جنگ را بنا به فرموده امام، سرلوحه همه آموزشها قرارداد. ديگر لحظهای آرام و قرار نداشت! دانست که بايد فنا شود تا اسلام و انقلاب را بقا باشد. تحصيلش، تحتالشعاع جنگ قرار گرفت و همانگونه که از دفترهاي مدرسهاش پيداست، تمام هوش و حواس او معطوف جنگ و جبهه و شهادت و ... بود.
بقاي ابديش را در بقاي اسلام و بقاي
اسلام را درگرو جنگ و مبارزه و جهاد با کفار و منافقين تا پيروزي نهايي میدید. او
عقيده راسخش را بر مبناي جنگ حق عليه باطل پایهریزی کرد و به کلامش جامه عمل
پوشاند. چندين بار با کاروانهای عشق و ايثار به همراه راهيان کربلاي حسين (ع) به جبهههای
نور عليه ظلمت شتافت و در صف مجاهدين پيکارگر و مدافعين حقطلب، به دفاع از دين و
مکتب و ميهن خويش پرداخت! او، چون هرروز را عاشورا و هرماه را محرم و هر جاي ايران
را کربلا میدانست و در همه احوال چون موجهای دريا درحرکت بود و یکلحظه آرام نمیگرفت
چراکه آسودگي خويش را عدم خويش وزنده بودنش را درحرکتش میدانست. شمع وجودش چه در جبهههای
نبرد و چه در پشت جبههها و در داخل، پرتوافشانی میکرد و پرتو اين شمع، ماهيت
پليد نااهلان شرور و شياطين ظاهرفریب و دنیاطلبان کوردل را ظاهر میساخت.
نداشت تا که دیگرباره زند حيله به نابودي انوار شمع
خفّاشان که تحمل ديدن نور را نداشتند، کمر به نابودیش بستند و در تاريخ هشتم تير 1367 او
را به شهادت رساندند. آري، جرم او اين بود که اسرار شبپرستان را هويدا میکرد و بدینسان
در سکوت شبانهای، شمع وجودش را در دل خاک فروبردند ... او همواره دوست داشت که
حسين گونه بميرد و اینگونه نيز به آرزويش رسيد ... او همانند شهيد بهشتي، مظلوم زيست
و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود و همانگونه که خون شهيد بهشتي پرده نفاق
را دريد، خون علي خليلي مقدم هم رفتهرفته نفاق موجود در منطقه را دريد