یار وفدار رهبر باشید/ شهید رحیم نمایان مرغوب
شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۶
شهيد رحيم نمايان مرغوب که دوران خدمت مقدس سربازی خود را در منطقه كردستان سپری میکرد در اواخر دوره در طي يك درگيری با عوامل حزب كومله در چهارم شهريور 1374 از ناحيه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و آسمانی شد.
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید رحیمنمایانمرغوب فرزند کریم در سال 1353 در خانوادهای مؤمن و مذهبی در شهر رشت متولد شد و دوران کودکی خود را در کوی حاجی آباد فومن سپری کرد و در همان جا نیز به تحصیل پرداخت.
ای شهید بزرگوار به دلیل مکلات مالی و برخی مشکلاتی که در دوران کودکی و نوجوانی متحمل شد پس از پایه دوم راهنمایی مجبور به ترک تحصیل اشتغال در سنین نوجوانی شد.
رحیم با تلاشهای فراوان و کارگری کمکحال خانوادهاش شد و توانست تا حدی دست پدر و مادر ش را در اداره خانواده بگیرد و از کولهبار مشکلات آنها کم کند و پس از مدتی کار و تلاش بهمحض فرارسیدن زمان خدمت مقدس سربازی از سپاه فومن به خدمت سربازیی اعزام شد.
این شهید والا مقام دوران سربازی خود را در استان کوهستانی کردستان سپری کرد و در اواخر دوره خود در یک درگیری با عوامل حزب کومله در چهارم شهریور 1374 از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بلافاصله پس از مجروحیت به بیمارستان سقز منتقل شد اما دیری نگذشت که در بیمارستان جان به جانآفرین تسلیم و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
پیکر پاک و مطهر شهید رحیم نمایان مرغوب پس از شهادت به زادگاهش منتقل شد و پس از تشییع باشکوه مردم در گلزار شهدایی شهرستان فومن آرام گرفت.
وصیتنامه شهید رحیم نمایان مرغوب:
سلام مادر عزیزم ...
بهترین واژهای که میتواند بر روی لبان هر گویندهای نقش ببندد کلمه مادر است. مادر آری زندگی تنهایم بدون تو سرد و خاموش است، دیدارهایی که سایه هنگام در وجودت و بر روی من لبخند میزنند، اینک مرا اسیر و در خود محصور گرفته و تنها پاهای تو را بر سرم فرود میآورند، مادر چه کلمه و واژه زیبایی است، بهراستی چگونه سردی نامم را جبران نمایم درحالیکه روی از تو برای عشق و اسیری بر روی بستانسرای دلم بسته است، مادر شمارا یاد میکنم زیرا که تو زاییده نور بودی و من زاییده تو بودم.
مادرم اگر قلبم را بشکافته و به گوشههای آن رخنه نمایند قیافه ملکوتی تو را در آن حکشده خواهند یافت،
عشقت نه به سر سریست که سر بدر شود
عمرت نه عارض است که جایی دگر شود
سلام مرا به مادرم برسانید و بگویید که بهمحض شنیدن خبر شهادت من گریه و زاری نکند و بر سر و روی خود نکوبد، مانند حضرت زینب (س) صبور باشد که داغ چندین از برادر و بستگان خود را دید اما ساکت و آرام بود زیرا گریه و زاری مرده، مرده را زنده نمیکند بلکه تنها دل را تسلی میدهد و آرامش قلب است.
مادر جان گرچه من شهید شدهام ولی روح من زنده است و نظارهگر همهچیز است، شبهای جمعه ساکت و بدون گریه و زاری بر سر مزارم بیایید.
به خواهرانم بگویید زینب گونه رفتار کنند راه و روش ائمه سادات را پیش بگیرند، گریه و زاری نکنند و حجاب اسلامی خود را رعایت کنند.
سلام مرا به برادرانم محمدعلی برسانید، بهخصوص برادر کوچکم علی و به ایشان سفارش دهید درسشان را بخوانند و بعد از اتمام تحصیلات خود کمک مالی برای خانواده باشند چون من هم همین تصمیم را داشتم ولی قسمت بنده شهادت درراه خدا بود و اینیک افتخار بزرگی است.
مادر جان به خاطر شهادت من هیچ ناراحت نباشید چون درراه خدا و به خاطر دفاع از آئین و مملکت خود رفتهام و این باید یک افتخار بزرگی برای شما باشد و شاید قسمتم بعد از 23 ماه این بود، پس مفتخر باش بر فرزند خودت.
مادر جان کارهای سخت روستایی و روزمره را کنار بگذار و به فکر خودت باش با فامیلها و دوستان و آشنایان مهربان باشید و کینه و کدورتی با هیچکس حتی همسایهها نداشته باشید و امیدوارم مرا حلال و راضی کرده باشید.
اما پدر عزیزم
سلام مرا به پدرم برسانید و بگویید اصلاً در عزای من گریه و زاری نکند و در غیاب من با دوستان و همسنگران من مهربان باشد و رفتار حضرت علی (ع) را الگو و راه و روش خود قرار دهد.
پدر جان، در طول عمر من تا الآن مادیات زودگذر است آن چیزی که مهم است و زاد و توشه سفر هر انسانی هست معنویات است معنویات را فراموش نکنید بخصوص نماز و دعا و قرآن و دعای رهبر کبیر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای را فراموش نکنید.
سلام مرا به نزدیکترین فامیلها به کلیه دوستان، آشنایان و همسنگرانم برسانید و به ایشان بگویید اگرچه مهران نیست جای او در بین شما خالی است ولی طوری به پدر و مادرم وانمود کنید که مهران هم هست تا از این طریق تسلی خاطری برای پدر و مادر باشید، امیدوارم سفارشهای اینجانب را پذیرا باشید.
ای شهید بزرگوار به دلیل مکلات مالی و برخی مشکلاتی که در دوران کودکی و نوجوانی متحمل شد پس از پایه دوم راهنمایی مجبور به ترک تحصیل اشتغال در سنین نوجوانی شد.
رحیم با تلاشهای فراوان و کارگری کمکحال خانوادهاش شد و توانست تا حدی دست پدر و مادر ش را در اداره خانواده بگیرد و از کولهبار مشکلات آنها کم کند و پس از مدتی کار و تلاش بهمحض فرارسیدن زمان خدمت مقدس سربازی از سپاه فومن به خدمت سربازیی اعزام شد.
این شهید والا مقام دوران سربازی خود را در استان کوهستانی کردستان سپری کرد و در اواخر دوره خود در یک درگیری با عوامل حزب کومله در چهارم شهریور 1374 از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بلافاصله پس از مجروحیت به بیمارستان سقز منتقل شد اما دیری نگذشت که در بیمارستان جان به جانآفرین تسلیم و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
پیکر پاک و مطهر شهید رحیم نمایان مرغوب پس از شهادت به زادگاهش منتقل شد و پس از تشییع باشکوه مردم در گلزار شهدایی شهرستان فومن آرام گرفت.
وصیتنامه شهید رحیم نمایان مرغوب:
سلام مادر عزیزم ...
بهترین واژهای که میتواند بر روی لبان هر گویندهای نقش ببندد کلمه مادر است. مادر آری زندگی تنهایم بدون تو سرد و خاموش است، دیدارهایی که سایه هنگام در وجودت و بر روی من لبخند میزنند، اینک مرا اسیر و در خود محصور گرفته و تنها پاهای تو را بر سرم فرود میآورند، مادر چه کلمه و واژه زیبایی است، بهراستی چگونه سردی نامم را جبران نمایم درحالیکه روی از تو برای عشق و اسیری بر روی بستانسرای دلم بسته است، مادر شمارا یاد میکنم زیرا که تو زاییده نور بودی و من زاییده تو بودم.
مادرم اگر قلبم را بشکافته و به گوشههای آن رخنه نمایند قیافه ملکوتی تو را در آن حکشده خواهند یافت،
عشقت نه به سر سریست که سر بدر شود
عمرت نه عارض است که جایی دگر شود
سلام مرا به مادرم برسانید و بگویید که بهمحض شنیدن خبر شهادت من گریه و زاری نکند و بر سر و روی خود نکوبد، مانند حضرت زینب (س) صبور باشد که داغ چندین از برادر و بستگان خود را دید اما ساکت و آرام بود زیرا گریه و زاری مرده، مرده را زنده نمیکند بلکه تنها دل را تسلی میدهد و آرامش قلب است.
مادر جان گرچه من شهید شدهام ولی روح من زنده است و نظارهگر همهچیز است، شبهای جمعه ساکت و بدون گریه و زاری بر سر مزارم بیایید.
به خواهرانم بگویید زینب گونه رفتار کنند راه و روش ائمه سادات را پیش بگیرند، گریه و زاری نکنند و حجاب اسلامی خود را رعایت کنند.
سلام مرا به برادرانم محمدعلی برسانید، بهخصوص برادر کوچکم علی و به ایشان سفارش دهید درسشان را بخوانند و بعد از اتمام تحصیلات خود کمک مالی برای خانواده باشند چون من هم همین تصمیم را داشتم ولی قسمت بنده شهادت درراه خدا بود و اینیک افتخار بزرگی است.
مادر جان به خاطر شهادت من هیچ ناراحت نباشید چون درراه خدا و به خاطر دفاع از آئین و مملکت خود رفتهام و این باید یک افتخار بزرگی برای شما باشد و شاید قسمتم بعد از 23 ماه این بود، پس مفتخر باش بر فرزند خودت.
مادر جان کارهای سخت روستایی و روزمره را کنار بگذار و به فکر خودت باش با فامیلها و دوستان و آشنایان مهربان باشید و کینه و کدورتی با هیچکس حتی همسایهها نداشته باشید و امیدوارم مرا حلال و راضی کرده باشید.
اما پدر عزیزم
سلام مرا به پدرم برسانید و بگویید اصلاً در عزای من گریه و زاری نکند و در غیاب من با دوستان و همسنگران من مهربان باشد و رفتار حضرت علی (ع) را الگو و راه و روش خود قرار دهد.
پدر جان، در طول عمر من تا الآن مادیات زودگذر است آن چیزی که مهم است و زاد و توشه سفر هر انسانی هست معنویات است معنویات را فراموش نکنید بخصوص نماز و دعا و قرآن و دعای رهبر کبیر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای را فراموش نکنید.
سلام مرا به نزدیکترین فامیلها به کلیه دوستان، آشنایان و همسنگرانم برسانید و به ایشان بگویید اگرچه مهران نیست جای او در بین شما خالی است ولی طوری به پدر و مادرم وانمود کنید که مهران هم هست تا از این طریق تسلی خاطری برای پدر و مادر باشید، امیدوارم سفارشهای اینجانب را پذیرا باشید.
نظر شما