من قسم خوردم از وطنم و انقلاب اسلامی ام محافظت کنم
يکشنبه, ۱۸ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۱
چوکام در 12 مهر سال 1359 بعد از نجات رزمندگان سپاه به همراه دوستش سید حسن موسیان لب تشنه و پاره پاره به درجه رفیع شهادت نایل می گرد
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید عباس چوکام در سال 1340 در شهر رشت و در خانواده ای مذهبی و متشرع دیده به جهان گشود. وی در خانه ای ساده، صمیمی و پر از معنویت به رشد و تعالی رسد و در سن هفت سالگی پا در وادی علم و معرفت گذاشت.
عباس از همان دوان ابتدایی ایمان به خدا، دوست داشتن و آرامش را زمزمه زنگی اش قرار داده و به پدر و مادر و دو خواهر بزرگ خود احترام خاصی می گذاشت، او که در خانواده ای مستضعف زندگی می کرد در کنار تحصیل علم با دستان کودکانه خود در کفاشی کار می کرد تا غبار مشکلات را از چهره خسته خانواده بزداید.
عباس که تنها پسر خانواده بود پس از اتمام کلاس سوم راهنمایی برای کمک بیشتر به خانواده و فراهم نمودن مقدمات ثبت نام برای ارتش، در ساختمان مدرسه طالقانی (روبروی انبار نفت) به کار بنایی مشغول شد و پس از قبولی در امتحانات به عضویت دائمی نیروی ویژه هوابرد ارتش در آمد و به پادگان باغ شاه قدیم( پادگان حُر) تهران منتقل شد، اما در کمتر از دو سال انبوهی از پرتوهای فجر انقلاب پدیدار شد و انقلاب شکوهمند اسلامی به بار نشست.
آن روزها عباس به رشت برگشت تا آن که با شنیدن پیام امام خمینی (ره) که فرموده بودند: پادگانها را خالی نکنید و مقامت کنید، او نیز تصمیم گرفت به ندای رهبرش لبیک گوید، لذا در راضی نگهداشتن پدر و مادر با گفتن این جملات: که من قسم خوردم از دینم، وطنم و انقلاب اسلامی ام محافظت کنم و تا آخرین قطره خون در راه هدف مقدسم ایستادگی نمایم به سمت تهران حرکت کرد.
از خصوصیات اخلاقی شهید چوکام فداکاری و گذشت، صبر و مقاومت، عشق به میهن و رهبر و مقید به ارزشهای دینی به خصوص رفتن به مسجد و احترام به بزرگترها و محبت به کوچکترها را می توان نام برد. شهید عباس چوکام آن گاه که مزدوران رژیم مبعث عراق جنگ تحمیلی را علیه کشور عزیزمانبه راه انداختند لباس رزم بر تن کرد و در کنار دیگر برادران ارتش به دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی پرداخت که از پاوه تا بستان و سوسنگرد و هویزه دلاوریها و پایمردیهای چشم گیری از خود به جا گذاشت.
او پس از دو ماه بی خبری از پاوه به مدت دو هفته به نزد خانواده اش برگشت اما یک هفته بیشتر در رشت نماند و به جبهه برگشت تا دیگر رزمندگان به مرخصی بروند. در سفارشات به خواهرانش گفته است: همیشه به یاد خدا باشید و به مسجد بروید و در نماز جماعت شرکت کنید و حجاب اسلامی را رعایت کنید. عباس در یک صبح سرد پاییزی برای آخرین بار با نگاه گرم خانواده اش وداع گفت و مثل همیشه خندان و معطر به سمت جبهه های حق علیه باطل حرکت کرد.
او پس از پست نگهبانی برای استراحت آن گاه که می شنود عده ای از رزمندگان سپاهی در دست دشمنان اسیر شده اند با مخالفتهای فرمانده ( که گفته بود وقت استراحت است نرو) به سمت هویزه حرکت می کند و سرانجام در 12 مهر سال 1359 بعد از نجات رزمندگان سپاه به همراه دوستش سید حسن موسیان لب تشنه و پاره پاره به درجه رفیع شهادت نایل می گردد که به دلیل پیشروی دشمن، همرزمانش نتوانستند ایشان را به عقب برگرداندند و او در خاک پاک هویزه آرام گرفت تا برای همیشه همانند مادرش حضرت زهرای مرضیه (س) گمنام بماند.
نظر شما