منافقین برادرم را مقابل چشمانم ترور کردند
چهارشنبه, ۰۷ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۰
یوسف مرحبا در آستارا توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد واقع شد و به شهادت رسید.
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید یوسف مرحبا در تاریخ 12آذر1329 در روستای ویرمونی از توابع شهرستان آستارا چشم به جهان گشود. پدرش کشاورز و مادرش خانهدار بود. او در خانوادهای مذهبی و انقلابی پرورش یافت و صاحب 4برادر و 3خواهر بود.
شهید مرحبا در 7سالگی وارد مقطع دبستان شد و در کنار درسخواندن به کشاورزی و ماهیگیری میپرداخت. او ادامه تحصیل در مقطع متوسطه را در شهر آستارا در دبیرستان حکیم نظامی گذراند. یوسف مرحبا فردی بسیار باهوش و درسخوان بوده و موفق به کسب رتبه 1 دانشگاه فردوسی مشهد در رشته فقه و حقوق شد، وی پس اخذ مدرک کارشناسی وارد حرفه معلمی شد و همچنان در کنار مطالعه و کار فعالیتهای انقلابی خویش را به جدیت ادامه میداد، پس از انقلاب وارد سپاه شد و بیش از پیش برای انقلاب همت گمارد.
او در تاریخ 1شهریور1360 توسط عناصر گروهک تروریستی منافقین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر مصاحبه با برادر شهید یوسف مرحبا:
«روستای ویرمونی دارای بافت مذهبی بود؛ زیرا دارای مسجد معروفی است که قدمتش به 700سال میرسد و هر جایی که پای روحانیت به آنجا رسیده باشد، دین هم آنجاست. در روستای زیرمونی نیز روحانیونی همچون ملاعلی و ملاجواد حضور داشتند. ملاعلی و ملاجواد از روحانیون متدین و مرجع تقلید بودند.
آنان رسالهای را آورده بودند که اولش مهر شریعت مداری و انتهایش نیز مهر حضرت امام خورده بود، ساواک تمامی کتابها را نگاه و بررسی میکرد؛ به این دلیل ما رسالههایمان را در تنور نگهداری میکردیم.
خانواده ما در روستا فعالیتهای انقلابی زیادی داشت و تنها خانوادهای بودیم که ساواک آنان را زیر نظر داشت؛ مخصوصا برادرم یوسف. در اسناد ساواک نیز این موضوع مشهود بود و نوشته شده بود که یوسف مرحبا را هم در مشهد و هم در تهران زیر نظر داشتند.
یوسف بسیار باهوش بود و در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته فقه و حقوق تحصیل میکرد. او پس از گرفتن مدرک کارشناسی خود به آستارا بازگشت و نوارهای سخنرانی و اعلامیههای امام را بین مردم پخش میکرد. پس از مدتی این موضوع توسط عناصر ساواک لو رفت؛ به همین دلیل ساواک دنبال او بود و قصد دستگیرکردن او را داشت؛ به همین دلیل به اردبیل فرار کرد و در آنجا ابتدا در دانشسرا، سپس در دبیرستان به تدریس قرآن و زبان عربی میپرداخت. یوسف بسیار باهوش و متدین بود. همیشه در نماز جماعت شرکت میکرد. در دانشگاه مقام اول را کسب کرده و آنقدر باهوش بود که به عنوان تشویقی، او و عدهای دیگر را به هندوستان فرستادند، همچنین او دو کتاب به نامهای قرآن در اسلام و اصول اعتقادات را در طول زندگی کوتاهش نوشت.
تمامی افرادی که با او آشنایی داشتند او را به عنوان فردی واقعبین و عدالتجو و یکی از اصلیترین بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی در آستارا میشناختند.
پس از پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی دوباره به آستارا بازگشت و در هدایت انقلابیون، شب و روز همت میگمارد. با توجه به رشته تحصیلیاش به عنوان قائممقام و فرمانده عملیات عضو شورای فرماندهی سپاه آستارا فعالیت میکرد، همچنین او را به عنوان جانشین دادگاه انقلاب در آستارا انتخاب کردند. ما 5برادر بودیم که همگی وارد سپاه شده و از بنیانگذاران سپاه آستارا بودیم. به یاد دارم که یوسف تا ساعت 3نصفه شب در سپاه میماند و صبحها نیز از همه زودتر وارد سپاه میشد. آنقدر فعال و کوشا بود که از او خواسته شد برای مدتی به گیلان برود، زیرا در دادگاه گیلان او را نیاز داشتند، همچنین جریانهای انحرافی و فعالیتهای گروهک منافقین در آنجا زیاد به چشم میخورد.
از آنجا که مرحبا رییس دادگاه انقلاب در آستارا بود، در بیشتر جلسات اداری شهر حضور داشت که پس یکی از همین جلسات، توسط عوامل گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید. یوسف پس از چند ترور نافرجام که فقط به زخمی شدن او منجر شده بود، در ساعت ۱۲:۳۰ ظهر روز یکشنبه 1شهریور1360، پس از پایان جلسه شورای امتحانات اداره آموزش و پرورش شهرستان آستارا و در حین بازگشت به دادگاه، به ضرب سه گلوله از ناحیه قلب و سر و دست مورد هدف گلولههای منافقین قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
من نیز آن زمان در کنار برادرم یوسف بودم و او را جلوی چشمانم ترور کردند، من را نیز هدف ترور قرار دادند؛ ولی موفق نشدند و به دلیل همان حادثه من جانباز 30درصد هستم.
قبل از انقلاب با دختر عمویش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج 2پسر و 3دختر است. در حال حاضر فرزندانشان بسیار افراد موفق و متدین و همانند پدرشان بسیار باهوش هستند.
یوسف مرحبا زمان شهادتش تنها 38سال داشت. پدرم نان حلال و زحمتکشی به ما میداد، گمان میکنم به همین دلیل یوسف اینچنین سعادتمند شد و ما نیز به نوبه خود یادگاری از آن دوران و شرایط سخت داریم.»
شهید مرحبا در 7سالگی وارد مقطع دبستان شد و در کنار درسخواندن به کشاورزی و ماهیگیری میپرداخت. او ادامه تحصیل در مقطع متوسطه را در شهر آستارا در دبیرستان حکیم نظامی گذراند. یوسف مرحبا فردی بسیار باهوش و درسخوان بوده و موفق به کسب رتبه 1 دانشگاه فردوسی مشهد در رشته فقه و حقوق شد، وی پس اخذ مدرک کارشناسی وارد حرفه معلمی شد و همچنان در کنار مطالعه و کار فعالیتهای انقلابی خویش را به جدیت ادامه میداد، پس از انقلاب وارد سپاه شد و بیش از پیش برای انقلاب همت گمارد.
او در تاریخ 1شهریور1360 توسط عناصر گروهک تروریستی منافقین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر مصاحبه با برادر شهید یوسف مرحبا:
«روستای ویرمونی دارای بافت مذهبی بود؛ زیرا دارای مسجد معروفی است که قدمتش به 700سال میرسد و هر جایی که پای روحانیت به آنجا رسیده باشد، دین هم آنجاست. در روستای زیرمونی نیز روحانیونی همچون ملاعلی و ملاجواد حضور داشتند. ملاعلی و ملاجواد از روحانیون متدین و مرجع تقلید بودند.
آنان رسالهای را آورده بودند که اولش مهر شریعت مداری و انتهایش نیز مهر حضرت امام خورده بود، ساواک تمامی کتابها را نگاه و بررسی میکرد؛ به این دلیل ما رسالههایمان را در تنور نگهداری میکردیم.
خانواده ما در روستا فعالیتهای انقلابی زیادی داشت و تنها خانوادهای بودیم که ساواک آنان را زیر نظر داشت؛ مخصوصا برادرم یوسف. در اسناد ساواک نیز این موضوع مشهود بود و نوشته شده بود که یوسف مرحبا را هم در مشهد و هم در تهران زیر نظر داشتند.
یوسف بسیار باهوش بود و در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته فقه و حقوق تحصیل میکرد. او پس از گرفتن مدرک کارشناسی خود به آستارا بازگشت و نوارهای سخنرانی و اعلامیههای امام را بین مردم پخش میکرد. پس از مدتی این موضوع توسط عناصر ساواک لو رفت؛ به همین دلیل ساواک دنبال او بود و قصد دستگیرکردن او را داشت؛ به همین دلیل به اردبیل فرار کرد و در آنجا ابتدا در دانشسرا، سپس در دبیرستان به تدریس قرآن و زبان عربی میپرداخت. یوسف بسیار باهوش و متدین بود. همیشه در نماز جماعت شرکت میکرد. در دانشگاه مقام اول را کسب کرده و آنقدر باهوش بود که به عنوان تشویقی، او و عدهای دیگر را به هندوستان فرستادند، همچنین او دو کتاب به نامهای قرآن در اسلام و اصول اعتقادات را در طول زندگی کوتاهش نوشت.
تمامی افرادی که با او آشنایی داشتند او را به عنوان فردی واقعبین و عدالتجو و یکی از اصلیترین بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی در آستارا میشناختند.
پس از پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی دوباره به آستارا بازگشت و در هدایت انقلابیون، شب و روز همت میگمارد. با توجه به رشته تحصیلیاش به عنوان قائممقام و فرمانده عملیات عضو شورای فرماندهی سپاه آستارا فعالیت میکرد، همچنین او را به عنوان جانشین دادگاه انقلاب در آستارا انتخاب کردند. ما 5برادر بودیم که همگی وارد سپاه شده و از بنیانگذاران سپاه آستارا بودیم. به یاد دارم که یوسف تا ساعت 3نصفه شب در سپاه میماند و صبحها نیز از همه زودتر وارد سپاه میشد. آنقدر فعال و کوشا بود که از او خواسته شد برای مدتی به گیلان برود، زیرا در دادگاه گیلان او را نیاز داشتند، همچنین جریانهای انحرافی و فعالیتهای گروهک منافقین در آنجا زیاد به چشم میخورد.
از آنجا که مرحبا رییس دادگاه انقلاب در آستارا بود، در بیشتر جلسات اداری شهر حضور داشت که پس یکی از همین جلسات، توسط عوامل گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید. یوسف پس از چند ترور نافرجام که فقط به زخمی شدن او منجر شده بود، در ساعت ۱۲:۳۰ ظهر روز یکشنبه 1شهریور1360، پس از پایان جلسه شورای امتحانات اداره آموزش و پرورش شهرستان آستارا و در حین بازگشت به دادگاه، به ضرب سه گلوله از ناحیه قلب و سر و دست مورد هدف گلولههای منافقین قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
من نیز آن زمان در کنار برادرم یوسف بودم و او را جلوی چشمانم ترور کردند، من را نیز هدف ترور قرار دادند؛ ولی موفق نشدند و به دلیل همان حادثه من جانباز 30درصد هستم.
قبل از انقلاب با دختر عمویش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج 2پسر و 3دختر است. در حال حاضر فرزندانشان بسیار افراد موفق و متدین و همانند پدرشان بسیار باهوش هستند.
یوسف مرحبا زمان شهادتش تنها 38سال داشت. پدرم نان حلال و زحمتکشی به ما میداد، گمان میکنم به همین دلیل یوسف اینچنین سعادتمند شد و ما نیز به نوبه خود یادگاری از آن دوران و شرایط سخت داریم.»
نظر شما