آزادگان؛ آزاده بودند قبل از اینکه آزاد شوند/خاطرات ادبی اسماعیل یکتایی لنگرودی
پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۰
26 مردادماه سال 1369 بود که آزادگان سرافراز ایران پس از تحمل سالها اسارت در اردوگاههای عراق پای به میهن اسلامی گذاشتند و به آغوش خانوادههای خود بازگشتند.
نویدشاهدگیلان؛ اسماعیل یکتایی لنگرودی شاعر آزاده و جانبازی است که واژههای عشق و حوالی آن را با پنج حس خود لمس کرده است. نوشتن و سرودن، دو واژهای است که او با آنها زندگی میکند.
آزادگان ، آزاده بودند قبل از اینکه آزاد شوند. 26 مرداد سالروز ورود آزادگان هم آنانکه صبر از کف ربودند و طاقت از زانوی بی طاقتی گرفتند و با اسارت خویش که رنگی از شرف و زینتی از حماسه داشت ، آزادگی را تفسیر کردند.
آزادگانی که در کوران حوادث امتحان صبر و رشادت داده و در عرصه های رزم بر دستی سلاح و دست دیگر قرآن داشته و در دوران اسارت درس های شگفت و عظیمی از آزادگی و ایمان فرا گرفتند. اگر در گذشته ، کتابهای ادبی و سرمشق های خطاطی ، شعر بالا را می خواندیم و می نوشتیم ، امروز بر لوح زمان و بر صفحه تاریخ به برجسته ترین شکل ممکن ، این حقیقت را می خوانیم و می بینیم که « آنکه نهال صبر بکارد ، میوه ظفر می چیند !»
آنکه صبوری بپاشد ، خرمن پیروزی برداشت می کند.... و این آزادگان بودند که با امید به آینده، تیرگی های شبهای ستم را تحمل نموده و شاهد طلوع فجر تابنده رهایی شدند.
آری آزادگان پرندگان خوش الحانی بودند که در دام خشونت، زندگی پر از عشق و امید به آینده را رر فراروی خود دنبال نمودند و همین امید بود که باعث شد آزادگان ، تحت سیطره تبلیغات سوء دشمن قرار نگیرند و باید گفت آزادگان ، آزاده بودند قبل از اینکه آزاد شوند و اینان هم آنانی بودند که اسکلت خون آلود دشمن بعثی را در مثلث شوم شلمچه و در رگبار سلاح حلبچه به زانو درآوردند، پس بیائیم همه ما درس چگونه زیستن به همراه صبر ، مقاومت و ایثار را از آنان بیاموزیم.
اینان همانانی بودند که درمقابل دشمن در زندان های دژخیمان بعثی آواز رهایی سر دادند و بحق ،سفیری بودند در قلب دشمن ، زیرا دیوارهای عبور ناپذیر اردوگاهها ، گواه دل روشن و عزم استوارشان بود.
خاطرات زیبایشان از دوران حماسه در میان بازداشتگاه ها بیانگر ایثار و مقاومت اینان بود و باید گفت که با همدلی و همبستگی توانستند بازداشتگاههای تاریک را به زیستگاه روشنی مبدل سازند.
ساده زیستن در میانشان فرهنگ شده بود و همین سبب شد که درس چگونه زیستن را با هم بیاموزند.
راستی یاد پرستوهای عاشق بخیر مردانی که پشت خاکریزپنهان اسارت با مقاومت، بذل جان نمودند و دل در گرو دوست دادند!!
نمیدانم از کجا بگویم ؛ اما آنقدر میدانم که از این همه تکرار خسته شده ام ؛ دلم برای پرستوهای مهاجر موصل گرفته است و روحم در سلول های تنگ و تاریک ؛ درکنار عاشقانه های جامانده از شهیدان آزاده به پرواز درآمد است. آه از پرواز گفتم ؛ پرواز کبوتران حرم عشق به آنسوی دنیا ؛ آنجا که به بیراهگی ختم نخواهد شد ؛ آنجا که قسط حرف اول ؛ میزان اصلی تقواست.
دلم از خاکریز می گوید و آخر آشیانه پرستوها در شلمچه ؛ و کبوتران بی نشانی که در آن مأوی گزیدند. و بدنهای بی سر که در خاک پاک بوارین سرگذاشتند.
دلم برای پلاک جبهه ها گرفته که خود شماره پرواز بود . پرواز در آسمان مثل همان ستاره های زمینی که از جزیره مجنون به آسمان عروج کردند...و چه زیبا بود. ستاره های آسمان بر عروج ستاره های زمینی غبطه می خوردند. جبهه مدینه اهل بلا بود و رزمنده خریدار بلا ؛ همان بلایی که جان را جلا می داد.
یادگردان کمیل بخیر که شهیدانش به علی (ع) پیوستند و نام کمیل را زنده کردند. یاد اردوگاههای تکریت و العماره بخیر که آپارتمانهای راحت طلبی را زیر پا له کردند و داستان خیمه های اباعبدالله را زنده نمودند.یاد کوههای سومار و حاج عمران بخیر که هزاران کوههای ایستادگی را پرورش دادند ودر قرارگاههای وصل؛ بی قرار او شدند.
یادموقعیت یا حسین ماووت بخیر که نیروهایش به فکر موقعیت ! نبودند.یاد پل خیبر بخیر که فاصله دنیا و آخرت بود و امتداد جاده های صراط را نشان میداد.
یاد پیراهن خاکی بسیجیها بخیر که سادگی و بی پیراگی را ترویج می داد. یاد منورها بخیر که به دیدار چهره های نورانی می آمدند و به جای آن این چهرها به آسمان پرواز می کردند.
یاد اروندرود بخیر که هزاران تن در آن شنا کردند. یاد بچه های خوب و با صفا و مظلوم آزاده بخیر که بساط آخرت را در کوله پشتی خود چیدند تا از دوری راه و کمی توشه افسوس نداشته باشند.
و یاد بی قراران بخیر ؛ شهیدانی که زهد و تقوی از چهره های نورانی شان نمایان بود... یادشان بخیر که رفتند و ما را در این بازار وانفسا ؛ با دلی زخمی جاگذاشتند و برایمان مرهمی نیست مگر یاد ونامشان...
یاد همه دوستان مان بخیر!!!!
آزاده وجانباز هفتاد درصد
اسماعیل یکتایی لنگرودی
نظر شما