شهادت نخستین دانشآموز گیلانی در صومعهسرا
دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۵
نخستین شهيد دانشآموز شهرستان صومعهسرا و استان گيلان دریکی راهپیماییها سال 57 از سوی دژخيمان رژیم شاهنشاهی مورد اصابت گلولهای قرار گرفت و با خونريزی شديد ناشی از پارگی عروق داخل شکم به شهادت رسید.
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ شهید نعمت برشنورد در پنجم بهمنماه سال 1339 در خانوادهای مؤمن و مذهبی در شهرستان صومعهسرا در استان گیلان دیده به جهان گشود.
او جوانی بااخلاق، بسیار رئوف و پر عاطفه بود که به پدر، مادر و آشنایان علاقهای ویژه داشت و برای تمامی کسانی که با وی در ارتباط بودند احترام خاصی قائل بود.
او در خانهای که بوی عشق میداد و هرروز گلاب نماز ساکنانش بوی توحید و خداپرستی را در فضای آن پراکنده میکرد رشد کرد و قد کشید.
وی پس از شروع انقلاب، مانند دیگر انقلابیون درصحنهها حضور یافت و با عوامل استکبار و گروهکهای ضدانقلاب تاآخریننفس مبارزه کرد.
نعمت در سال 57 دانشآموز بود و در تظاهرات و راهپیماییها همگام با مردم مسلمان و مبارز شهر خود برای برانداختن حکومت سفاک پهلوی و به ثمر رساندن انقلاب شرکت میکرد.
وی برای شهر و منطقه خویش نعمتی بود زیرا مبارزه علیه نظام ستمشاهی را سرعت بسیار بخشید بود و گرمای وجود نعمت که در میان خانواده فریبرز صدایش میکردند باعث شور و هیجان در بین مردم شده بود.
قیافه معصومانه و پاک و دوستداشتنی نعمت که تا واپسین دم حیات جسمی وی، چهرهاش را جذاب و دلنشین کرده بود به خانه کوچک اما باصفای اسماعیل برشنورد که کارمند بانک ملی صومعهسرا بود گرمای خاصی بخشیده بود.
در زندگی کوتاه اما پربار اولین شهید دانشآموز شهرستان صومعهسرا و استان گیلان بهصورت دیگری نیز بروز و ظهور میکرد که همگی نشان از سر پرشور و دلپاک و خدایی او بود.
گفتوگو نعمت با مادر در سن 15 سالگی، پس از درگذشت پدر که به سال 1354 برمیگردد، تصویر دیگری از روح بلندش را منعکس میکند، او به مادر میگفت: مادرم صبور باش بیتابی مکن. اگر پدر مرد؛ من هستم، مادر چه جای پدر خالی است ولی نمیگذارم که به تو بد بگذرد و سعی میکنم که به یاری خدا بهجای او من، تکیهگاه شما باشم.
تلاش در تحصیل او را به پایان دوره دبیرستان نزدیک کرد و نعمت، در آنهمه زیباییهایی که در کردار و گفتارش دیده میشد با پشت سر گذاشتن سال چهارم دبیرستان مدرک دیپلم را گرفت.
نعمت وقت رفتن سه بار اللهاکبر میگوید و بهسرعت از در خانه بیرون میرود، حتی دکمههای پیراهنش را سر کوچه میبندد اما ناگهان به خانه برگشته و انگار که از دقایق بعد باخبر است، نگاهی فراموش ناشدنی به خانه و خانواده میاندازد و چون گاه وداع را تنگ میبیند، خطاب به همگی میگوید: خداحافظ ممکن است پیش خدا بروم.
وی بهسرعت رفت تا شعر بلند شاهد را در میدان انقلاب مردم بسراید و برگی دیگر بر کتاب جاودان شهادت بیفزاید، نعمت در حالی با مردم همراه و همگام است که با فریاد و ازدحام یکپارچه و شورآفرین خویش شهر را به لرزه درآورده است.
شهید نعمت برشنورد سرانجام از سوی دژخیمان شاهنشاهی که بهقصد متفرق ساختن جمعیت، مردم را نشانه گرفتند، مورد اصابت گلولهای قرارگرفت و با خونریزی شدید ناشی از پارگی عروق داخل شکم به ندای حق لبیک گفته و آسمانی میشود.
او جوانی بااخلاق، بسیار رئوف و پر عاطفه بود که به پدر، مادر و آشنایان علاقهای ویژه داشت و برای تمامی کسانی که با وی در ارتباط بودند احترام خاصی قائل بود.
او در خانهای که بوی عشق میداد و هرروز گلاب نماز ساکنانش بوی توحید و خداپرستی را در فضای آن پراکنده میکرد رشد کرد و قد کشید.
وی پس از شروع انقلاب، مانند دیگر انقلابیون درصحنهها حضور یافت و با عوامل استکبار و گروهکهای ضدانقلاب تاآخریننفس مبارزه کرد.
نعمت در سال 57 دانشآموز بود و در تظاهرات و راهپیماییها همگام با مردم مسلمان و مبارز شهر خود برای برانداختن حکومت سفاک پهلوی و به ثمر رساندن انقلاب شرکت میکرد.
وی برای شهر و منطقه خویش نعمتی بود زیرا مبارزه علیه نظام ستمشاهی را سرعت بسیار بخشید بود و گرمای وجود نعمت که در میان خانواده فریبرز صدایش میکردند باعث شور و هیجان در بین مردم شده بود.
قیافه معصومانه و پاک و دوستداشتنی نعمت که تا واپسین دم حیات جسمی وی، چهرهاش را جذاب و دلنشین کرده بود به خانه کوچک اما باصفای اسماعیل برشنورد که کارمند بانک ملی صومعهسرا بود گرمای خاصی بخشیده بود.
در زندگی کوتاه اما پربار اولین شهید دانشآموز شهرستان صومعهسرا و استان گیلان بهصورت دیگری نیز بروز و ظهور میکرد که همگی نشان از سر پرشور و دلپاک و خدایی او بود.
گفتوگو نعمت با مادر در سن 15 سالگی، پس از درگذشت پدر که به سال 1354 برمیگردد، تصویر دیگری از روح بلندش را منعکس میکند، او به مادر میگفت: مادرم صبور باش بیتابی مکن. اگر پدر مرد؛ من هستم، مادر چه جای پدر خالی است ولی نمیگذارم که به تو بد بگذرد و سعی میکنم که به یاری خدا بهجای او من، تکیهگاه شما باشم.
تلاش در تحصیل او را به پایان دوره دبیرستان نزدیک کرد و نعمت، در آنهمه زیباییهایی که در کردار و گفتارش دیده میشد با پشت سر گذاشتن سال چهارم دبیرستان مدرک دیپلم را گرفت.
نعمت وقت رفتن سه بار اللهاکبر میگوید و بهسرعت از در خانه بیرون میرود، حتی دکمههای پیراهنش را سر کوچه میبندد اما ناگهان به خانه برگشته و انگار که از دقایق بعد باخبر است، نگاهی فراموش ناشدنی به خانه و خانواده میاندازد و چون گاه وداع را تنگ میبیند، خطاب به همگی میگوید: خداحافظ ممکن است پیش خدا بروم.
وی بهسرعت رفت تا شعر بلند شاهد را در میدان انقلاب مردم بسراید و برگی دیگر بر کتاب جاودان شهادت بیفزاید، نعمت در حالی با مردم همراه و همگام است که با فریاد و ازدحام یکپارچه و شورآفرین خویش شهر را به لرزه درآورده است.
شهید نعمت برشنورد سرانجام از سوی دژخیمان شاهنشاهی که بهقصد متفرق ساختن جمعیت، مردم را نشانه گرفتند، مورد اصابت گلولهای قرارگرفت و با خونریزی شدید ناشی از پارگی عروق داخل شکم به ندای حق لبیک گفته و آسمانی میشود.
نظر شما