دل نوشته ای برای همسر شهید مدافع حرم گیلان
سهشنبه, ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۴۵
باشما هستم اي بانوي خانه شهید مدافع حرم جمال رضی، برچشم برهم زدني اين روزها و روزگار ميگذرد
به گزارش نویدشاهدگیلان؛ باشما هستم اي بانوي خانه شهید مدافع حرم جمال رضی... برچشم برهم زدني، اين روزها و روزگار ميگذرد...تا بجنبي محمدطاها مدرسه ميرود بزرگتر وعاقلتر ميشود،تا بجنبي محمدحسين به حرف ميآيد وحالا شايد بجاي بابا بابا گفتنها، زودتر از بچههاي خانواده، دايي و عمو را ياد بگيرد.
تاچشم برهم بزني ميبيني پسران خانهات قد كشيدهاند، اينقدر بزرگ شدهاند كه بتواني زير سايه قدشان آرامش بيابي…ولي ميدانم كه اين چشم برهم زدنها، لحظه لحظههايش برايت سالي میگذرد.
اصلا ببين فرزندان همين شهداي هستهاي، عليرضا و آرميتا چه زود قد كشيدند....چرا راه دور، محمد، پسر شهيدخوشهبر كه حالا دغدغهاش شده كري خواندن با محمدطاها كه باباي من زودتر شهيد شده، چه زود بزرگ شد.
اين چند روز بقدري مشغولت بودهام،كه هياهوي برنامه خندوانه هم مرا از يادت غافل نكرد. ولي از خودت ياد گرفتم آرامش در اوج مصيبت را...صبوريت را كه ديدم خودم آرام شدم، آمده بودم كه دلداريت دهم اما تو در پركشيدن دلدارت، زيباييهايي ميديدي كه ما دركش نمیكرديم...
آقا جمال بزرگ شد تا جايي كه قبل اسمش لقبي بزرگ جاخوش كرد و شما بانو، شدي همسر شهيد... هرقدر بگوييم كه پشتت هستيم، هر قدر هم دعا كنيم، باز هم تو تنهايي... تنهاييات نه به دليل شهادت و نبود همسرت، بلكه به خاطر طعنه هاییست که می شنوی و گرنه شهدا كه زندهاند، اصلا فرزندان شهدا يتيم نيستند، چون شهدا زندهاند.
شهید مدافع حرم بی بی زینب(سلامالله علیها) جمال رضی هم جاودانه شد...دعا مي كنم برايت تا خدا آنقدر استحكام و استقامت به تو بدهد كه تاب بياوري بهانه جوييهاي دلبندانت را كه تحمل كني طعنه غافلين را كه اين بار مصيبت را با پول محك ميزنند، كه روسفيد شوي دراين آزمون بزرگ...بانو، ما ففط میتوانيم دعا كنيم كه منتقم اصلي بيايد تا التيامي بر زخمهاي دلتان شود.
وقتی پای صحبتهایت نشستم، آرامش را در چهرهات دیدم، آرام بودی اما یقینا در دلت غوغایی برپا بود، وقتی میگفتی آقا جمال متواضع، بخشنده و خندهرو بود، دلتنگی را از چشمانت میخواندم.
یازده سال زندگی با شهید رضی بسیار خاطره برایت برجای گذاشت که از امروز با مرور خاطرههایش زندگیت را میچرخانی، فرزندانت را بزرگ میکنی و فقط خودت حال دلت را میدانی و دیگر هیچ....
چندسال هر هفته صبح جمعه در کنار همسرت برای قرائت دعای ندبه به گلزار شهدا میرفتید تا در کنار هم دعا برای ظهور حجتابنالحسن(عج) را زمزمه کنید، اما ازین پس باید به همراه دو فرزندت بر سر مزار همسرت حاضر شوی و دعای ندبه را زمزمه کنی...
در قسمتی از وصیتنامه شهید جمال رضی آمده: فرزندانم در زندگی خمس و زکات را فراموش نکنید که من هر چیزی از این دنیا دارم از خمس و زکات و کمک به دیگران است، خدایا این دو گل محمدی را حفظ کن و برای همسرم نگه دار...
ای همسر شهید، از امروز باید به وصیت نامه همسرت بیش از پیش تکیه کنی و فرزندانت را به گونهای تربیت کنی که مایه سربلندی خودت و همسرت شوند... برایت آرزوی بهترینها را دارم ای بانوی صبر...
تاچشم برهم بزني ميبيني پسران خانهات قد كشيدهاند، اينقدر بزرگ شدهاند كه بتواني زير سايه قدشان آرامش بيابي…ولي ميدانم كه اين چشم برهم زدنها، لحظه لحظههايش برايت سالي میگذرد.
اصلا ببين فرزندان همين شهداي هستهاي، عليرضا و آرميتا چه زود قد كشيدند....چرا راه دور، محمد، پسر شهيدخوشهبر كه حالا دغدغهاش شده كري خواندن با محمدطاها كه باباي من زودتر شهيد شده، چه زود بزرگ شد.
اين چند روز بقدري مشغولت بودهام،كه هياهوي برنامه خندوانه هم مرا از يادت غافل نكرد. ولي از خودت ياد گرفتم آرامش در اوج مصيبت را...صبوريت را كه ديدم خودم آرام شدم، آمده بودم كه دلداريت دهم اما تو در پركشيدن دلدارت، زيباييهايي ميديدي كه ما دركش نمیكرديم...
آقا جمال بزرگ شد تا جايي كه قبل اسمش لقبي بزرگ جاخوش كرد و شما بانو، شدي همسر شهيد... هرقدر بگوييم كه پشتت هستيم، هر قدر هم دعا كنيم، باز هم تو تنهايي... تنهاييات نه به دليل شهادت و نبود همسرت، بلكه به خاطر طعنه هاییست که می شنوی و گرنه شهدا كه زندهاند، اصلا فرزندان شهدا يتيم نيستند، چون شهدا زندهاند.
شهید مدافع حرم بی بی زینب(سلامالله علیها) جمال رضی هم جاودانه شد...دعا مي كنم برايت تا خدا آنقدر استحكام و استقامت به تو بدهد كه تاب بياوري بهانه جوييهاي دلبندانت را كه تحمل كني طعنه غافلين را كه اين بار مصيبت را با پول محك ميزنند، كه روسفيد شوي دراين آزمون بزرگ...بانو، ما ففط میتوانيم دعا كنيم كه منتقم اصلي بيايد تا التيامي بر زخمهاي دلتان شود.
وقتی پای صحبتهایت نشستم، آرامش را در چهرهات دیدم، آرام بودی اما یقینا در دلت غوغایی برپا بود، وقتی میگفتی آقا جمال متواضع، بخشنده و خندهرو بود، دلتنگی را از چشمانت میخواندم.
یازده سال زندگی با شهید رضی بسیار خاطره برایت برجای گذاشت که از امروز با مرور خاطرههایش زندگیت را میچرخانی، فرزندانت را بزرگ میکنی و فقط خودت حال دلت را میدانی و دیگر هیچ....
چندسال هر هفته صبح جمعه در کنار همسرت برای قرائت دعای ندبه به گلزار شهدا میرفتید تا در کنار هم دعا برای ظهور حجتابنالحسن(عج) را زمزمه کنید، اما ازین پس باید به همراه دو فرزندت بر سر مزار همسرت حاضر شوی و دعای ندبه را زمزمه کنی...
در قسمتی از وصیتنامه شهید جمال رضی آمده: فرزندانم در زندگی خمس و زکات را فراموش نکنید که من هر چیزی از این دنیا دارم از خمس و زکات و کمک به دیگران است، خدایا این دو گل محمدی را حفظ کن و برای همسرم نگه دار...
ای همسر شهید، از امروز باید به وصیت نامه همسرت بیش از پیش تکیه کنی و فرزندانت را به گونهای تربیت کنی که مایه سربلندی خودت و همسرت شوند... برایت آرزوی بهترینها را دارم ای بانوی صبر...
نظر شما