پدر و مادر عزيزم در سر نماز امام را دعا كنيد چون ما هرچه داريم از خدا و ائمه معصومين داريم و من شايد شهيد شدم و اگر شهيد شدم ناراحت نباشيد و گريه و زاري نكنيد.
به گزارش نویدشاهدگیلان شهيد ابراهيم خيري در سال 1347 در يک خانواده متدين و مذهبي در روستاي بالا چاف از توابع شهرستان لاهيجان چشم بجهان گشود . برادر شهيدمان مرحله ابتدايي و دوران راهنمايي را در مدرسه چاف سپري نمود و در هنگام تحصيل که مقارن بود با پيروزي انقلاب و بعضاً جنگ تحميلي عراق عليه ايران ،شور و شوق دفاع و عشق به مذهب و دين مبين اسلام او را بر آن داشت.

 تا پس از سپري نمودن مراحل آموزش نظامي با عزمي راسخ در دفاع مقدس و جهاد في سبيل الله شرکت نمايد و اوايل سال 63 به مدت سه ماه در جبهه مريوان مشغول به انجام وظيفه بود و پس از مراجعت به منزل و انجام کارهاي کشاورزي دوباره جهت پيوستن به رزمندگان پرتوان و هميشه پيروز اسلام در بهمن ماه 63 در حالي که فضاي منطقه را نعمت خداوند تبارک تعالي يعني برف پوشانيده و به اندازه يک متربرف روي زمين نشسته بود همچون ابوذر وار با پاي پياده به اعزام نيرو که حدوداً 4 کيلومترفاصله بود آمد تا به قافله سالار بپيوندد وهمراه پويندگان و عاشقان في سبيل الله جان بر کفان بسيجي عازم جبهه هاي نور عليه ظلمت گردد.

آري مردان خدا و سالکان طريق الله اينچنين عاشق شهادتند چرا که در حديث قدوسي خداوند تبارک تعالي ميفرمايد: کسي را که عاشق من شود من هم عاشق او ميشوم. و بدينسان پاسدار شهيد ابراهيم خيري در سن 17 سالگي در تاريخ 64/2/8 در جبهه مريوان به فوز عظيم شهادت نائل گشت.

قسمتي از نامه شهيد كه در روز قبل از شهادت براي خانواده خود نوشته بود:
پدر و مادر عزيزم در سر نماز امام را دعا كنيد چون ما هرچه داريم از خدا و ائمه معصومين داريم و من شايد شهيد شدم و اگر شهيد شدم ناراحت نباشيد و گريه و زاري نكنيد.
اين وصيت دو روز قبل از شهادتش يعني شب جمعه مورخه 64/2/6 نوشته شده است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده