بابای آسمانیام سلام/دلنوشته محمدطاها رضی به پدر شهیدش
سهشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۵۲
فرزند شهید مدافع حرم جمال رضی در دومین سالروز شهادت پدرش، نامهای را خطاب به این شهید بزرگوار قرائت کرد.
دلنوشته محمدطاها رضی به پدر شهیدش
فرزند شهید مدافع حرم جمال رضی در دومین سالروز شهادت پدرش، نامهای را خطاب به این شهید بزرگوار قرائت کرد.
بابای آسمانیام، سلام …
تو را کم داشتن، کم نیست بابا. این روزها، نه همه روزها جایت خالی است.
روز تحویل سال که همه در هیاهو هستند به دنبال تو میگردیم، در تمام دیدوبازدیدها دست من و محمدحسین در دست مادر است و خالی از دستهای توست.
روز پدر که نگو و نپرس، از حال مادرم نپرس که تند تند حواسمان را از تلویزیون پرت میکرد، چون فقط حرف از بابا بود.
بابای مهربانم، دو سال گذشت، خیلیها را دیگر نمیبینیم، یا کم میبینیم، ولی تو را فقط در خواب میبینیم اما میدانم حواست به ما هست.
بابای دوستداشتنیام، نبودنت برای خیلیها عادت شده، ولی تا همیشه برای من نداشتنت، تازه است، چون به قول مادرم، قصه شهادت همیشه تازه است چون تو گفتی که دوست داشتی جزء لشگر امام حسین (ع) باشی و امام حسین (ع) و دوستانش هیچوقت کهنه نمیشوند.
بابای قهرمانم، نبودنت، ندیدنت، تنهایی من و محمدحسین و مامان هیچوقت کم نمیشود، ولی وقتی به رفتنت، به هدفهای تو فکر میکنیم، دلمان آرام میگیرد.
چقدر جای توخالی بود، هرچند که میدانم که میبینی، چون مامان میگوید توی قرآن نوشته شهدا زندهاند
جای توخالی بود وقتی نابودی داعش را جشن گرفتیم…
جای توخالی بود وقتی بچههای سوری خوشحالی میکردند…
مامان میگفت دلم میخواست خوشحالی بابا را میدیدم.
امسال و پارسال خیلیها رفتند ولی رفتنشان با رفتن تو فرق میکرد.
بابا، تو باافتخار رفتی، آنطور که هر وقت هر جا، اسمت را بگویم، سرم را بالا بگیرم. تو رفتی از اعتقاد، از ایمان، از حرم بیبی زینب (س)، از حریم اهلبیت (ع) دفاع کنی، تو رفتی که از اسلام دفاع کنی …
بابای خوبم، مامان میگوید تو بندهی ویژه خدایی، پس برایم، برای محمدحسین، برای همهکسانی که تو را دوست دارند، دعا کن که راهت را ادامه بدهیم، نهفقط راحت ادامه بدهیم …
بابا، دعا کن که به آرزوی تو بزرگ شویم، ولایی بزرگ شویم.
بابا دعا کن، دعایت اثر دارد، من هم دعا میکنم که امام زمان (عج) بیاید و وقتیکه آمد من دست در دستهای تو و محمدحسین، سرباز او باشیم. به امید آن روز
فرزند شهید مدافع حرم جمال رضی در دومین سالروز شهادت پدرش، نامهای را خطاب به این شهید بزرگوار قرائت کرد.
بابای آسمانیام، سلام …
تو را کم داشتن، کم نیست بابا. این روزها، نه همه روزها جایت خالی است.
روز تحویل سال که همه در هیاهو هستند به دنبال تو میگردیم، در تمام دیدوبازدیدها دست من و محمدحسین در دست مادر است و خالی از دستهای توست.
روز پدر که نگو و نپرس، از حال مادرم نپرس که تند تند حواسمان را از تلویزیون پرت میکرد، چون فقط حرف از بابا بود.
بابای مهربانم، دو سال گذشت، خیلیها را دیگر نمیبینیم، یا کم میبینیم، ولی تو را فقط در خواب میبینیم اما میدانم حواست به ما هست.
بابای دوستداشتنیام، نبودنت برای خیلیها عادت شده، ولی تا همیشه برای من نداشتنت، تازه است، چون به قول مادرم، قصه شهادت همیشه تازه است چون تو گفتی که دوست داشتی جزء لشگر امام حسین (ع) باشی و امام حسین (ع) و دوستانش هیچوقت کهنه نمیشوند.
بابای قهرمانم، نبودنت، ندیدنت، تنهایی من و محمدحسین و مامان هیچوقت کم نمیشود، ولی وقتی به رفتنت، به هدفهای تو فکر میکنیم، دلمان آرام میگیرد.
چقدر جای توخالی بود، هرچند که میدانم که میبینی، چون مامان میگوید توی قرآن نوشته شهدا زندهاند
جای توخالی بود وقتی نابودی داعش را جشن گرفتیم…
جای توخالی بود وقتی بچههای سوری خوشحالی میکردند…
مامان میگفت دلم میخواست خوشحالی بابا را میدیدم.
امسال و پارسال خیلیها رفتند ولی رفتنشان با رفتن تو فرق میکرد.
بابا، تو باافتخار رفتی، آنطور که هر وقت هر جا، اسمت را بگویم، سرم را بالا بگیرم. تو رفتی از اعتقاد، از ایمان، از حرم بیبی زینب (س)، از حریم اهلبیت (ع) دفاع کنی، تو رفتی که از اسلام دفاع کنی …
بابای خوبم، مامان میگوید تو بندهی ویژه خدایی، پس برایم، برای محمدحسین، برای همهکسانی که تو را دوست دارند، دعا کن که راهت را ادامه بدهیم، نهفقط راحت ادامه بدهیم …
بابا، دعا کن که به آرزوی تو بزرگ شویم، ولایی بزرگ شویم.
بابا دعا کن، دعایت اثر دارد، من هم دعا میکنم که امام زمان (عج) بیاید و وقتیکه آمد من دست در دستهای تو و محمدحسین، سرباز او باشیم. به امید آن روز
نظر شما